چگونه می توان خدا را درک کرد


انسان های پاک در هر حالی وجود خدا را حس میکنند و از حضورش لذت میبرند . بنابراین برای درک بهتر خدای تعالی باید دلی زلال و بینشی توحیدی داشت .

موحد هر پیشامدی را خیر می بیند و می داند دنیا دار امتحان و آزمایش است . او می داند همه ی فرامین الهی به نفع خود اوست . خدای غنی مطلق هیچ سودی از طاعت او نمی برد و هیچ ضرری از جانب معصیتش به خدا نمی رسد .بنابر این تلاش می کند قدم به قدم و آهسته آهسته به دستورات حق عمل کرده و از نواهی دوری کند .

خداوندی که در هر ثانیه ی زندگی من حضور داره ، چرا باید به دنبالش بگردم ؟یک مثال ساده برای حضور خداوند در درون ما ، گوش دادن به تنفس و ندای دَم و باز دَم هست . هرگاه حس کردیم که خداوند در کنار ما نیست و ما رو فراموش کرده ، کافیه به تنفس خودمون گوش بدیم …!!!

پله پله تا ملاقات خدا … این رو برای ما بیان میکنه ، که مسیر باید قدم به قدم طی بشه . اما این رو هم نباید از یاد ببریم که ما بین این قدم تا آن قدم ، گاهی فرسنگ ها فاصله است . و این رو باید بیاموزیم که فواصل میان قدم ها ، توسط خود ما ایجاد میشه نه خداوند .

در مصداق این سخن ، باید عرض کنم که : تا به حال در چندین مورد ، با افرادی بر خورد داشتم که نه تحصیلاتی داشتن ، نه پست مقامی در مرتبه ی فیزیکی ، نه کتاب های عرفانی و فلسفی زیادی خوانده بودن و نه مانند من وب سایت و تشکیلاتی داشتن ، اما ؟

نزد خداوند متعال عزیزتر از من بودن ، یا بهتر بگم ، این افراد خداوند رو بهتر از دیگران شناختن . چون همه ی ما انسان ها ، هم گناه کار و هم بی گناه ، هم عاشق و هم فارق ، نزد خداوند عزیز هستیم ، خداوند همه ی بندگانش رو به یک اندازه دوست داره . این ما هستیم که باید توجه رو از خداوند به سمت خود معطوف کنیم تا ببینیم ما تا چه حد خداوند رو دوست داریم !!!

فرض بر اینکه ما خداوند رو نمیشناسیم ، حال میخوایم پله پله به ملاقات خداوند بریم . چگونه این مسیر رو طی کنیم بهتره ؟

اطلاع از مسیر

ابتدا باید این رو بدونیم که شناخت خداوند ، یک مقصد نیست بلکه یک مسیر است . پس مهم طی کردن مسیر هست نه رسیدن به مقصد ، چون خداوند چیزی نیست که بگیم من او را شناختم و دگیر حجت بر من تمام شده ، ذات بی پایان ، پایانی بر آن نیست .

شاید با خود بگیم ، زمانی که نمی تونیم خداوند رو به طور کامل بشناسیم ، پس چرا وقت خودمون رو برای طی کردن مسیری بی پایان به هدر بدیم ؟

باید گفت زیبایی این مسیر ، در بی پایان بودن آن هست ، اما گمان میکنم باید تعریف بالا رو اصلاح کنم و این گونه بگم :

شناخت خداوند یک مقصد نیست ، بلکه یک مسیر است یعنی : عشق خداوند به انسان مسیری است که پایانی ندارد . زیرا اگر با یک بینش باز به مسیر معنوی خود نگاه کنیم ، خواهیم فهمید که خداوند نیازی به این نداره که ، توسط ما شناخته بشه ، توسط ما ستایش بشه و یا مورد تعریف و تمجید قرار بگیره ، بلکه با طی کردن مسیر خدا شناسی ، انسان به خود شناسی میرسه و هر چقدر که مسیر رو بیشتر طی میکنه ، ارزش ها و گوهر هایی رو در درون خودش پیدا میکنه که تا دیروز اطلاعی از اون ها نداشته .

عزیزانی که دستی در آتش دارن و مکاشفه هایی تا به حال داشتن ، به خوبی میتونن این مطلب رو درک کنند ، زمانی که ما مسیر معنوی رو طی میکنیم ، رفته رفته در خواهیم یافت که رابطه ای دو طرفه و نه یک طرفه میان انسان و خداوند برقراره ، انسان در مکاشفه های درونی خواهد فهمید که رابطه عاشق و معشوقی در میان هست .

آن وقت هست که خواهیم فهیمد ما مانند بردگانی نیستیم که تنها به ما دستور داده شده که خداوند رو ستایش کنیم ، بلکه حرکت به سمت خداوند در اصل حرکت به سمت خود است . ما هر قدم که به خداوند نزدیک تر میشیم ، در درون تحولاتی رو شاهد هستیم . عشق و بیداری معنوی رو تجربه میکنیم و کم کم به این امر پی میبریم که هدف از افرینش ما انسان ها ، پادشاهی در کنار خداوند بوده نه ستایش بی چون و چرای خداوند .

حرکت و اخلاص در عمل

بعد از اینکه به بینش لازم رسیدیم ، باید اخلاص عمل رو در درون خود افزایش بدیم ، باید کاری کنیم که هر عمل ما ، با بیشترین اخلاص همراه باشه . به عنوان مثال در محل کار مشغول خوردن ناهار هستیم ، اگر به همکار خود تارف میکنیم که بنشین و در کنار من ناهار بخور ، باید این تارف کردن از جان و دل باشه ، طوری که اگر بخشی از غذای خودمون رو هم به اون دادیم ، بدمون نیاد ، بلکه خوشحال باشیم که غذای خودمون رو با دیگری سهیم شدیم .

اگر میخوایم به مستمندی کمک مالی کنیم ، این کمک را با نام خداوند انجام بدیم و از خداوند بخوایم که این پول برای طرف مقابل پر برکت باشه و … سخنی از حضرت محمد (ص) : در آن دنیا ، اعمال انسان ها را با نیت هایشان می سنجند . پس اگر اعمال ما با خلوص نیت همراه باشه ، اجر و ثواب کارهای ما دو چندان خواهد شد .

رسم شاگردی

ما باید این رو بپذیریم که ، در حال حاضر یک شاگرد در دانشکده الهی هستیم نه یک استاد . پس باید در این مسیر همانند یک شاگرد باهوش و کنجکاو ، تمام توجه خود را ، به تعالیمی بدیم که توسط طبیعت و خداوند و اساتید برای ما در نظر گرفته شده .

همیشه نباید استاد ما یک انسان ، یا یک کتاب یا یک پیر خردمند باشه . بارانی که از آسمان نازل میشه ، بلبلی که در زیر درختان مشغول به آواز خواندن هست ، مشاجره دو انسان با یکدیگر سر یک موضوع بی ارزش ، (غیبت ، بد گویی ، دو رویی) بعضی از افراد ، هر یک میتونن برای ما تعالیم معنوی ارزش مندی رو به همراه داشته باشند .

ما باید این را بدانیم که هنوز یک شاگرد هستیم و هم اکنون باید هدف ما کسب تعالیم از اتفاقات پیرامون باشه نه قضاوت در مورد تعالیم . ما در مسیر معنوی ابتدا عاشقی و سپس تسلیم بودن در مورد خواست پروردگار را می آموزیم .

اگر رسم شاگردی رو به خوبی یاد بگیریم و هدف ما از حضور در مسیر معنوی به معنای واقعی شناخت خداوند باشه ، آن وقت مکاشفه های درونی ما نیز بیشتر خواهند بود . زیرا استاد درونی ما با شاگردی آرام رو به رو هست که اماده ی دریافت تعالیم معنوی است ، استاد درونی زمانی که می بینه شاگرد راه حقیقت ، همیشه اماده دریافت تعالیم حقیقی هست ، پس راحت تر میتونه با این شاگرد ارتباط برقرار کنه ، در نتیجه شاگرد را ، گاه و بی گاه به سرزمین های دور میبره تا با تجربیاتی ناب ، ایمان به خداوند رو در دل شاگرد خود قوی تر کنه .

شرط صعود به پله ی بالاتر

یک مسیر معنوی ، همان طور که میتونه ما رو به پله های بالاتر ببره ، همان طور هم میتونه ما رو از عَرش به کَف برسونه ، به عنوان مثال ما شروع میکنیم به نماز خواندن ، نماز های خود را سر وقت میخوانیم ، بعد از هر نماز ذکر میگیم ، نماز شب میخوانیم و …. حال اگر گمان کنیم که خداوند باید به خاطر نماز خواندن به ما پاداشی بده و یا این کار رو به خاطر خداوند انجام دادیم ، از اجر کار خود کاسته ایم .

و اگر پیش خود اینگونه فکر کنیم که حال که من نماز میخونم از دیگر انسان ها برتر و بهتر هستم ، من نزد خداوند عزیز تر هستم ، میشه گفت اجر نماز خواندن رو از بین بردیم .

اگر به خاطر حجاب ظاهری و انجام دادن کار های خیر ، به خود مغرور بشیم ، باز هم اجر کارهای خود را از بین بردیم . اعمال و عبادت های ما در مسیر معنوی به هیچ عنوان نباید باعث ایجاد غرور و کِبر و خود پرستی در ما بِشَن ، بلکه باید ما را سبک تر ، خاکی تر ، مهربان تر و خداگونه تر کنند .

شرط صعود به پله ی بالاتر همین است . در غیر این صورت ما سال های سال در یک پله بدون هیچ پیشرفتی خواهیم ماند .

کسب بصیرت

بصیرت یعنی اینکه بتونیم اخلاق های خوب و بد را در خود تشخیص بدیم . حال از خودتون این سوال را بپرسید : من چه اخلاق های بدی دارم ؟ چه اخلاق های خوبی دارم ؟ اکثرا از اینکه بگیم چه اخلاق های بدی داریم ناتوان هستیم . برای این کار راه کاری موجود هست .

خودتان را از بالا نظاره کنید . یا در هنگام انجام کارها ، از خود این سوال را بپرسید که اگر استاد درونی در این مکان حضور داشته باشد و من را مشاهده کند ، خوشحال میشود یا ناراحت . چون معمولا ما ، پشت سر دیگران غیبت میکنیم ، اما زمانی که مشاهده میکنیم فردی در حال غیبت کردن است ، خوشِمان نمی آید .

نکاتی مهم

تقریبا نیمی از ما ، زمانی که مسیر معنوی را آغاز میکنیم ، بعد از مدتی احساس میکنیم که پیشرفتی نداشته ایم ، یا در رسیدن به خداوند ناتوان بوده ایم و این راه برای ما ساخته نشده است . باید گفت نه تنها من ، نه تنها شما ، بلکه تمامی انسان ها میتوانند به شناخت خود و خداوند نائل آیند . اما به واقع چرا ما احساس میکنیم در این مسیر موفق نبوده ایم ؟

علت های زیادی در این باره دخیل هستند که چند مورد را برای شما میگیم .

برداشت اشتباه از نشانه های موفقیت در مسیر معنوی :

ما اینگونه فکر میکنیم که اگر شخصی تجربیات درونی زیادی داشته باشد و یا در خواب اساتید رویا را مشاهده کند و یا در مراقبه های خود نور و صوت الهی را رویت کند ، این شخص در شناخت خداوند موفق بوده ، پس چون من ، این تجربیات را کسب نکرده ام ، در شناخت خداوند موفق نبوده ام .

این تعبیر کاملا اشتباه است، چه بسا انسان هایی که در نزد خداوند بسیار بسیار عزیز هستند ، اما چون شرایط حضور اساتید را فراهم نکرده اند ، مکاشفه ای کسب نمیکنند . به عنوان مثال انسان هایی که سحر خیر هستند مکاشفه های بسیار بیشتری را از انسان هایی که خوابشان سنگین تر است دارند ، چون افرادی که خوابشان سنگین است یا شب ها دیر میخوابند ، رویاهای معنوی خود را به یاد نمی آورند .

خداوند تنها در ساعات عبادت :

بعضی از ما تنها در ساعات عبادت به دنبال خداوند هستیم ، در هنگام نماز یا شکر گذاری عابد و زاهد هستیم ، و هنگامی که به اجتماع باز میگردیم میشویم همان انسان قبلی . این امر باعث ایجاد دوگانگی در ماهیت روح میشود ، در نتیجه رویاهای این افراد دچار آشفتگی بالایی میشود .

سخت پنداشتن مسیر معنوی :

گاهی گمان میکنیم که مسیر معنوی بسیار بسیار دشوار است ، گمان میکنیم باید از تمام دل خوشی های خود دست بکشیم و تبدیل به یک فرد خشک مذهب شویم . گمان میکنیم باید ریاضت های بسیاری را تحمل کنیم تا فرجی حاصل شود و …

هر چقدر سخت بگیرید ، راه سخت تر میشود . اصلا نیازی به سخت گیری نیست . فرق شما با انسانی که با معنویت کاری ندارد ، تنها در یک چیز است ، شما به رویداد های زندگی و علت حضور خود در این عالم توجه دارید ، دیگری به رویدادها و علت حضور خود توجهی ندارد . پس فرق شما با یک انسان غیر معنوی تنها در سطح آگاهی شماست . پس نیازی نیست از یک مسیر معنوی یک کوه بسازیم . ما انسان ها اگر توجه را به زندگی روزمره خود اضافه کنیم برای مسیر معنوی کافیست .

به عنوان مثال : توجه میکنم به افکار و عقاید پدرم ، قضاوتم نمیکنم ، بلکه توجه میکنم ، توجه میکنم به عشق خالصانه مادرم نسبت به من ، توجه میکنم به زندگی حیواناتی که در پیرامون من در حال زندگی هستند ، توجه میکنم به اینکه چرا انسانی به یکباره خشمگین میشود و کنترل خود را از دست میدهد ، توجه میکنم به زیبایی یک گل ، توجه میکنم به تناسب و زیبایی اندام خود . در نتیجه من علت همه چیز را میفهمم ، همه چیز برای من ارزشمند میشود و به ارزش خود پی میبرم . زمانی که به ارزش خود پی بردم ، سعی میکنم نقاط ضعف خود را بر طرف کنم . حال عبادت میکنم و خداوند را به خاطر همه ی نعمت هایش سپاس گذار خواهم بود .

حال اگر توجهی به زندگی روزمره خود نداشته باشم ، همه چیز در برابر من بی ارزش است پس اگر خداوند را عبادت کنم ، عبادتم از جان و دل نیست ، بلکه به خاطر ترس از خشم خداوند است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *