بازگشت اعمال

طرحی از فرآیند برافزایش سرد، که در جریان آن ابرهای مولکولی هیدروژن در شرایط ناپایدار گرمایی، بر ابرسیاهچاله مرکزی کهکشان «فرومی‌بارند» / منبع: NRAO/AUI/NSF; D. Berry / SkyWorks; ALMA (ESO/NAOJ/NRAO)

در بازگشت اعمال و هنوز هم داره خوب زندگی میکنه و مورد غضب خداوند قرار نگرفته ؟ در ادامه مبحث ابتدا تجربیات شخصی خودم رو براتون عنوان میکنم و سپس مبحث رو براتون باز میکنم تا ببینیم اوضاع از چه قراره ، آیا واقعا در بررسی اعمال ما کوتاهی میشه ؟ یا مواردی هست که ما از اون بی خبریم که باعث میشه نسبت به عدل خداوند شک کنیم .

بازگشت اعمال

ابتدا رویای صادقه ای که دیدم….

تقریبا در اوایل خرداد ماه بود ، در رویا شاهد این بودم که در مکانی قرار دارم ، در این رویا پسر عموی من هم در کنارم حضور داشت ، صدایی به گوش رسید ، اما من صاحب صدا رو نمی دیدم ، بلکه فقط شنوا بودم ، این جملات توسط استاد رویا به من گفته شد : تا ماه رمضان فرصت داری که خونی بریزی (قربانی انجام بدی) حالا این قربانی رو میتونی در مراسم های خودتون هم انجام بدی ، تفاوتی نداره ، خداوند خودش قبول میکنه ، اما اگر تا ماه رمضان این قربانی انجام نشه ، یک ضرر مالی به مغازه و یک ضرر مالی به تو خواهد رسید ، و دقیقا این جمله رو تکرار کرد : این ضرر هم به خاطر برگشت اعمالی هست که قبلا انجام دادی ، ماه رمضان ماه تصفیه اعمال هست .

استاد رویا تمام این جملات رو برای من دوبار دوبار تکرار میکرد، و پسر عموی من هم که در کنارم بود ، جملات استاد رویا رو تایید میکرد ، من هم در رویا این جملات رو در کاغذی مینوشتم ، و با خودم تکرار میکردم که فراموش نکنم ، به همین علت زمانی که بیدار شدم کُل رویا در خاطرم مونده بود .

در این فکر بودم که با انجام قربانی و ریختن یک خون ، این بلا رو دفع کنم، اما کنجکاوی من مانع از این کار شد ، تصمیم گرفتم کاری انجام ندم و ببینم این رویا به حقیقت می پیونده یا نه …

زمان گذشت تا اینکه ماه رمضان شد ، کیبرد یا اُرگ همسایه ما ، چند وقتی هست که پیش من امانته ، من نزدیک به یک ماه بود که اصلا باهاش کار نکرده بودم ، روشنش کردم که کمی باهاش کار کنم دیدم صفحه نمایش اُرگ خیلی تار هست و نیم سوز شده ، اون روز علت رو متوجه نشدم ، تقریبا دو روز بعد در مغازه بودم (فروشگاه فرش و تابلو فرش) که ناگهان یکی از تابلو فرش ها به زمین افتاد چندین تیکه شد .

کمی با خودم فکر کردم ، کیبردی رو اصلا ازش استفاده نکردم چرا باید خراب بشه ؟ و تابلو فرشی که یک سال به دیوار بوده چرا به یک باره باید به زمین بخوره ؟ مشکل کجاست ؟ علتی باید داشته باشه !!! با کمی تفکر یاد خوابم افتادم و دیدم کیبردی که امانت در دست من بود ،حالا باید چیزی نزدیک ۲۰۰ تومن خرجش کنم تا درست شه و به صاحبش تحویل بدم ، و تابلو فرشی که به زمین خورد هم تقریبا همین حدود هزینه داره ، تابلو فرش از اموال صاحب مغازه هست و ارگ هم از اموالی که تحت اختیار من بوده . این طور بود که رویای صادقه تبدیل به حقیقت شد و حساب ما با خودمون تصفیه شد .

تجربه ی دوم :

در کتاب حکایت های شیخ رجبعلی خیاط خوانده بودم که:

آیت الله فهری نقل می‌کند که جناب شیخ به ایشان فرمود: « روزی برای انجام کاری روانه بازار شدم، اندیشه مکروهی در مغزم گذشت، ولی بلافاصله استغفار کردم. در ادامه راه، شترهایی که از بیرون شهر هیزم می‌آوردند، قطاروار از کنارم گذشتند، ناگاه یکی از شترها لگدی به سوی من انداخت که اگر خود را کنار نکشیده بودم آسیب می‌دیدم. به مسجد رفتم و این پرسش در ذهن من بود که این رویداد از چه امری سرچشمه می‌گیرد و با اضطراب عرض کردم: خدایا این چه بود؟ در عالم معنا به من گفتند: این نتیجه آن فکری بود که کردی. گفتم: گناهی که انجام ندادم. گفتند: لگد آن شتر هم که به تو نخورد! »

در زمستان سال قبل ؛ برف شدیدی در مناطق مازندران بارید ، در مغازه با دوست خوبم مهدی حاضر بودیم ، چون سراسر زمین رو برف پوشانده بود ، گنجشک ها هم به ما انسان ها روی آورده بودند ، ما هم با تکه های نون از مهمان هامون پذیرایی میکردیم ، ناگهان مهدی عزیز شیطونیش گل کرد و شروع کرد به انداختن سنگ به طرف گنجشک ها ، بارها بهش گفتم نکن پسر ، نکن این گنجشک ها بهت پناه آوردن ، اون وقت بلا سرت اومد نگی چرا ها ؟ مهدی هم در جواب میگفت برو بابا ، خوشی زده زیر دلت داستان میگی واسه ما .

ساعتی نگذشت دیدم صدای مهدی بلند شد ، آخ ، آخ ، رفتم کنارش دیدم پسر عموش در هنگام برف روبی کردن پیاده رو ، نا گهان بیل رو به دست و انگشتان مهدی زده و دست مهدی هم حسابی وَرَم کرده ، همون لحظه اون رو یاد سنگ زدن به گنجشک ها انداختم و گفتم دیدی گفتم بلا سرت میاد ؟ فکر کردی اتفاقی این بیل به دستت خورده ؟ چون گنجشک هارو اذیت میکردی این بیل به دستت به خورده . و البته مهدی هم سخن من رو پذیرفت .

در حقیقت برگشت اعمال ما ، مانند پرتاب بومرنگ میمونه ، ما هر چقد بومرنگ رو آروم تر پرتاب کنیم ، زود تر به ما بر میگرده و مسلما سرعت کمتری هم داره و ضربه کمتری رو هم وارد میکنه ، و هر چقدر بومرنگ رو محکم تر پرتاب کنیم با فاصله زمانی بیشتری به ما میرسه ، اما ضربه ای که به ما وارد میکنه محکم تر خواهد بود … از این رو حساب اعمال کوچک ما در طی مدت کوتاهی ، مانند تجربه رویای من و سنگ بازی مهدی عزیز به وقوع می پیونده ، و متقابلا اعمال بد بزرگ ما ، با فاصله زمانی بیشتر و البته جزای سنگین تری همراه خواهد بود .

اما تا به امروز ، هر یک از ما شاهد این بوده ایم که افرادی ، با تمام ظلم هایی که به دیگران کرده ، هنوز هم زندگی خوبی داره ، خوب میپوشه و خوب میچرخه و خوب میخوره … و سوالی که در ذهن ما نقش میبنده اینه که : این چرا با همه ی این اعمال بدش ، هیچ بلایی سرش نمیاد ؟!! خدایا چرا این آدم رو مجازات نمیکنی ؟!!

اما ماجرا از چه قراره ؟ واقعا چرا ؟

اختیار :

خداوند بزرگ و متعال ، به ما انسان ها اختیار داده ، فرض کنید قانون خداوند به این شکل بود : هر فردی با انجام عمل اشتباه در کمتر از هفتاد و دو ساعت به نحوی از جانب خداوند مجازات میشد ، آیا با این شرایط ، باز میتونستیم بگیم خداوند به ما اختیار داده ؟ مسلما نه ، چون با این روند به جای عشق و محبت ، بر روی زمین وحشت حاکم فرما میشد …چون تمام انسان ها این رو میدونستند که در صورت انجام اعمال بد ، توسط نیروی های غیبی به سرعت مجازات میشن ، پس با این شرایط انسان ها از سر اجبار و ترس از خداوند روی به اعمال مثبت و صالح می آوردن .پس در نتیجه اصل اختیار از ما انسان ها گرفته میشد . عمل نیکی ارزش دارد که در آن اجبار نباشد .

بخشش و فرصت :

ما میدونیم که خداوند بخشنده و مهربانه ، که به واقع هم همینطوره … زمانی که ما انسان ها اعمال بدی رو انجام میدیم ، یا به انسان دیگری ظلم میکنیم ، خداوند به ما مهلت میده ، مدتی برابر :چند روز ، چند هفته ، چند ماه ، چند سال … خداوند بر حسب مصلحت خودش ابتدا برای مدتی از سر تقصیرات ما میگذره و سپس به ما فرصت میده ، تا شاید از کرده ی خودمون پشیمان بشیم و روی به اعمال صالح بیاریم .

پس گاهی خداوند به بندگان خودش فرصت میده تا شاید که متوجه ی اعمال بدشون بشن و روی به اعمال صالح بیارن …

وابستگی ها :

در این کره ی خاکی ، وابستگی ها بسیاری میان انسان ها به چشم میخوره ، به عنوان مثال یک مرد متاهل ، دارای همسر ، چند فرزند ، پدر و مادر و …. هست ، فرض کنید پدر خانواده ای ، یک انسان ظالم ، حریص ، بد کردار و بد ذاتی هست … اگر پدر خانواده به سرعت توسط خداوند مورد مجازات قرار بگیره ، اون وقت فرزندان این آدم چه ؟ اگر سرپرست خانواده دچار بیماری یا بلا بشه ، زندگی برای اعضای خانواده این مرد سخت نمیشه ؟

گاهی به این شکله ، ما از دید خودمون میگیم خدایا چرا این مرد رو مجازات نمیکنی ؟ اما غافل از اینکه اگر این مرد مجازات بشه به انسان های دیگری همچون خانواده اون فرد ، نا خواسته ظلم میشه .

جمله ای هم یادم اومد ،بد نیس براتون بگم : کشاورزان بسیاری شب و روز از خداوند طلب بارش باران را میکنند ، اما غافل از اینکه خداوند به فکر آن بچه یتمی که لنگه کفشی بیش ندارد نیز هست .

دنیای دِگر :

گاهی نمیشه جزای اعمال بعضی از انسان ها رو تنها در این دنیا با اون ها صاف کرد . به عنوان مثال موضوعی که در بخش قبل(وابستگی ها) مطالعه کردید از همین دسته بود ، این گونه از افراد ، در دورانی جزای اعمال خودشون رو می بینند که ضربه ای به دیگر انسان ها وارد نشه ، به عنوان مثال اگر این مرد ، در دوران پیری کارمای خودش رو صاف کنه ، شاید هزینه های درمان این مرد ، خانواده رو تحت فشار بذاره … پس در نتیجه بخشی از تصفیه اعمال این مرد به دنیای دیگر ، (حال یا قیامت ، یا زندگی بعدی) انتقال پیدا میکنه .

و اگر بخوایم پاداش اعمال رو هم مورد بررسی قرار بدیم ، میتونیم به زندگی انسان هایی مراجعه کنیم که در این دنیا ،خودشون رو وقف دیگر انسان ها میکنند ، مانند امامان و پیامبران ، تقریبا تمامی پیامبرانی که برای هدایت انسان ها از جانب خداوند نازل شدند ، در مدت عمر خود ، یک روز خوش هم نداشتند ، همیشه مورد تحقیر و ظلم دیگر انسان ها بودند … یا افرادی همچون علی اسکانیا وقت و سرمایه خود رو وقف انسان های دیگر می کنند ، چه پاداشی در این دنیا میتونه قابل قیاس با عملکرد مثبت این گونه افراد در دنیا باشه ؟ چندین میلیارد وجه نقد ؟ برای این افراد مادیات معنا نداره … ملک و زمین ؟ باز هم براشون مهم نیست … پس در نتیجه بخش عمده ای از پاداش این افراد به دنیای دِگر انتقال پیدا میکنه .

ابزاری در دستان خدا :

به عنوان مثال :گاهی به خواست خداوند انسان های بد کردار و بد سیرت ثروت مند و دارای نفوذ در اجتماع و ادارات هستند ، به خواست خداوند این افراد بسیار دست و دل باز و ولخرج هم هستند ، به این علت که ابزاری باشن برای پیشرفت انسان های دیگر … این افراد به واسطه ثروت و ولخرجی های بی اندازه خود ، درگاهی میشن برای پیشرفت انسان های دیگر … به عنوان مثال این افراد : یک ویلا میسازن و میلیارد ها تومن براش خرج میکنن ، این هزینه میلیاردی صد ها انسان رو صاحب خونه و ماشین میکنه .

جمع بندی :

گاهی ما انسان ها نا خواسته یک اسباب برای ظلم به دیگران میشیم . به عنوان مثال انداختن یک دستمال کاغذی بر روی زمین ، زحمت کارگر شهرداری رو زیاد میکنه . کثیف کردن آب دریا ، سلامت آبزیان رو با خطر رو به رو میکنه . بوق زدن بی مورد در خیابان های شهر ، باعث میشه آسایش از دیگران گرفته بشه و …

همیشه هم بلاها و سختی ها به خاطر برگشت اعمال خود ما نیست ، گاهی ما مورد ظلم و ستم قرار میگیرم ، گاهی از پس مشکلات و سختی ها خیری برای انسان حاصل میشه و این تقدیر خداوند بوده و گاهی ….

با خوندن مطالب این پست به این نتیجه میرسیم که اتفاق ها ، پیشرفت ها ، بیماری ها ، شکست ها و پستی و بلندی های زندگی ما ، هر یک علتی داره و بی دلیل نیست ، و خداوند هم به شخصه به هیچ عنوان ظلم و ستم و بد بختی رو برای بندگان خودش خواستار نیست ، بلکه این انسان ها هستند که با اعمال خود ، به خود ستم میکنند .

گاهی اوقات هم هست فردی با اینکه بسیار انسان خوبی بوده ، بسیار انسان بزرگی بوده ، اما باز شاهد این هستیم که آن فرد هم در زندگی سختی های زیادی میکشه و دچار بیماری فراوانی میشه ، اگر بخواهیم بحث افکار اون فرد رو نا دیده بگیریم ، (چون افکار ما،بینش های ما،کینه هایی که در دل داریم،برداشت ما از روزگار ، هر یک در به وجود آمدن بیماری ها و بلاها نقش به سزایی دارند) میتوان گفت ،این افراد قبل از مرگ بیماری ها و سختی های فراوانی رو متحمل میشن تا بدون هیچ کارمایی این دنیا رو ترک کنند ، با این حساب مسلما در دنیای بعدی کوله بار اعمال بدشون خالی خواهد بود، و به مراتب بالاتر معنوی صعود خواهند کرد .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *