زندگی واقعیت است یا رویا

لحظات بزرگ زندگی

زندگی واقعیت است یا رویا پشت کلمه ساده «واقعی» سوالات مختلفی وجود دارد:

– آیا حس‌های ما، تصویر درستی از دنیایی که در اطرافمان قرار دارد به ما می‌دهد، بدون اینکه متأثر از تجربیات و انتظارات ما باشد؟

منظورمان این است که آیا تصویر مشخصی از دنیای «واقعی» اطرافمان داریم یا اینکه تقریباً در دنیایی که با ترس‌ها و امیال خودمان رنگ‌آمیزی شده است زندگی می‌کنیم.

– آیا این دنیا و تجربه ما از آن، تجربه‌ای خیالی یا محدود از یک واقعیت عمیق‌تر، بزرگ‌تر و شدیدتر است؟

اگر زندگی ما روی زمین فقط لحظه‌ای کوتاه از یک وجود بسیار بزرگ‌تر باشد چه؟ اگر ابعاد وجودی دیگری که قبل و بعد از آمدن به این دنیا زندگی‌ می‌کرده‌ایم وجود داشته باشد چه؟ اگر اینطور است، آنوقت زندگی ما روی زمین واقعیتی مشخص دارد اما وقتی با وجود گسترده دیگرمان مقایسه شود، بسیار کم‌اهمیت جلوه خواهد کرد.

– آیا این جهان با هدفی مشخص برنامه‌ریزی، ساختاربندی‌ و هماهنگ شده است؟

اگر زمان ما در این دنیا هدفمند و برنامه‌ریزی‌شده باشد چه؟ اگر برای یادگیری درسی یا اتمام کاری معنوی قبل از رفتن به وجود و دنیایی دیگر به این دنیا آمده باشیم چه؟ اگر اینطور باشد، این دنیا واقعی است و درست مثل یک بازی، معنا و مفهوم دارد و بعد از این مرحله، مراحل بیشتری در انتظارمان است.

– آیا این دنیا یک توهم است؟

آیا این دنیا مثل یک جادوگر از نوعی راهنمایی غلط استفاده می‌کند که ما را به جنبه‌های پیش‌پاافتاده وجود متمرکز کرده و از جنبه‌های اساسی‌تر و بااهمیت‌تر آن غافل میکند؟

تفاوت آن در چیست؟

خوب، چه فرقی می‌کند که بدانیم این دنیا واقعی است یا نه؟ همین الان برای ما چه فرقی می‌کند که واقعیت‌های دیگری که ما از آن غافلیم هم وجود داشته باشد یا نه؟ حتی اگر ما نوعی موش آزمایشگاهی بوده باشیم باز چه فرقی می‌کند؟

ما اینجاییم و زنده‌ایم. باید بازی را طبق چیزی که می‌بینیم بازی کنیم.

شاید بتوانیم هزاران حکایت جایگزین دیگر از چیزی که فرای این دنیا است تصور کنیم. اما همه اینها ممکن است فقط خیال باشند. اما بهتر از این به نظر می‌رسد که فقط روی چیزی که می‌بینیم تمرکز کنیم. حتی اگر مثل آدم‌هایی که در فیلم ماتریکس بودند باشیم، اینکه بعنوان بردگانی بی‌اطلاع اما شاد خدمت کنیم، آیا بهتر نیست که چیزی ندانیم؟

دنیای شجاعانه جدید شاید، شاید هم نه. بستگی دارد.

به این بستگی دارد که توانایی دیدن فرای این دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم را داشته باشیم یا نه.

به این بستگی دارد که توانایی استفاده از علم واقعیت‌های دیگر را برای تغییر خودمان و این دنیا برای تبدیل شدن به چیزی عظیم‌تر داشته باشیم یا نه.

اگر بتوانیم از خواب بیدار شده، چشم‌بندهایمان را برداشته و طور متفاوتی زندگی کنیم، آنوقت اینکه بدانیم ممکن است چیزی فراتر از این دنیایی که به ما گفته‌اند وجود داشته باشد، عینیت بیشتری پیدا می کند.

هنوز نه

اجازه بدهید تصور کنیم که همه اینها برای شما خیلی دور از ذهن هستند.

آنوقت چه؟

آنوقت یک نسخه ناراحت‌تری از «آیا جهان واقعی است؟» برای شما داریم:

آیا ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که می‌توانیم در آن از همه استعدادهایمان استفاده کنیم؟ آیا همه امکانات و توانایی‌هایی که درونمان وجود دارد را کشف کرده‌ایم؟

آیا یکی از ما می‌تواند بگوید که توانسته است با ۱۰۰٪ خود زندگی کند و به همه توانایی‌های درون خودش احاطه دارد؟

آیا من و شما می‌توانیم زندگی بسیار قوی‌تر از چیزی که الان داریم را تجربه کنیم؟

اگر بدانیم که می‌توانیم به زندگی قوی‌تر دست پیدا کنیم که امروز فقط قسمت‌های خیلی جزئی از آن را دیده‌ایم، آنوقت زندگی کنونی‌مان سایه‌ای از زندگی واقعی که می‌توانیم داشته باشیم خواهد بود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *