‍ ‌ مهاباراتا

ماهاباراتا

از کتب باستانی هند که شامل ۸۰هزار دو بیتی بوده و اولین بار در ۱۵۰۰ قبل از میلاد تدوین شده است
در این کتاب داستانهای حماسی بصورت شعر روایت شده است.
گروهی از محققین معتقدند زمان این حوادث مربوط به ۷هزار سال قبل از میلاد میباشد.
سراینده این دوبیتی ها شخصی بنام ویاس (ریاسا )بوده است
در این کتاب به ۱۲۰۰ سال آسمانی معادل ۳۶۰۸۰۰ سال زمینی (انسانی )اشاره شده است.
در قسمت‌هایی از کتاب در مورد سفرهای زمانی، سلاحهای مرگبار، انفجار های اتمی و اشیاء پرنده مورد استفاده خدایان مطالبی وجود دارد.
در بخشی از کتاب مهاباراتا به ماجرای عجیبی اشاره شده که بسیاری آنرا نشانه ای آشکار از سفر در زمان می دانند. شاهی به نام ریواتا دختری داشته که به سن ازدواج رسیده بود اما شاه نمی توانسته شوهری شایسته دخترش بیابد، از اینرو به بهشت رفته و با خدای برهما مشورت میکند، او لیستی از افرادی که برای دخترش در نظر گرفته نشان برهما داده از او می خواهد تا ۱ مرد مناسب برای دخترش توصیه کند! برهما خنده ای کرده و میگوید این یک لیست بیهوده است زیرا مادامیکه ریواتا و دخترش در بهشت هستند صدها سال در زمین گذشته و همه آن افراد مرده اند. برهما به او می گوید نگران نباشد زیرا یکی از خدایان بنام بالاراما در هیات یک انسان متولد شده و وقتی آنها به زمین بروند او به سن بلوغ رسیده و میتواند با دخترش شاهزاده ریواتی ازدواج کند. شاه همراه با دخترش به زمین بر میگردند و میبینند همه چیز تغییر نموده و تمام افرادی که میشناختند مرده اند و نسلها گذشته است!…
اکنون با توجه به این ماجرای عجیب که در مهاباراتا ذکر شده محققان به این نتیجه رسیده اند که این داستان نمونه ای آشکار از سفر در زمان است!
‍ ‍ ‌ در اکثر متون و تمدنهای باستانی درمورد محل سکونت خدایان که از فلزات گرانبها با درخشش بی همتا بوده است مطالبی وجود دارد.
(شاهنامه و پادشاهان اساطیری ایران. مهاباراتا و خدایان هند باستان و خدایان اساطیری یونان باستان )

این قصرها گاها قابلیت پرواز و سفر در آسمان را داشته اند.
بارز ترین آن که در متون سانسکریت به آن اشاره شده است ویمانا میباشد.
طرح معابد باستانی که مربوط به پرستش خدایان بوده است بسیار مشابه و نزدیک به طرحهای توصیف شده از ویمانا میباشد.

آیا ممکن است این تشابهات اتفاقی باشد؟؟
آیا رابطه ای میان این مکانهای مقدس و خدایان بوده است؟؟!!!

‍ ‍ گزیده‌ای از کتاب مهاباراتا (کتاب مقدس اقوام باستانی هند )در مورد سلاح های خدایان باستانی

گویی جهان به آخر رسیده بود
خورشید در دایره می چرخید
جهان که از حرارت آن سلاح گداخته شده بود تب زده بود.
فیلها از شدت گرما آتش گرفته بودند و دیوانه وار به اطراف می گریختند.
تا شاید در برابر نیروی مخوف و مافوق تصور پناهگاهی پیدا کنند.
آب داغ شده بود حیوانات دسته دسته میمردند.
دشمن نابود گردید و هجوم آتش درختان را مانند شعله ای که به جنگل افتاده باشد میسوزاند
فیلها نعره های جانسوز می کشیدند و لاشه آنها در همه جا پراکنده بود.
اسبها و ارابه های جنگی سوخته بوداند و صحنه جنگ به شهری که در آتش سوخته بود شباهت داشت.
سپس سکوت سنگینی حاکم شد.
باد وزیدن گرفت.
کشته شدگان در اثر شدت گرما سوخته و قطعه قطعه شده بودند بطوری که هیچ شباهتی به جسد آدمیزاد نداشتند.
همه چیز با نفس ارباب (خدایان باستان )آلوده شده‌بود.‍ ‍ ‍ ‌ هرگز ما چنین سلاح مرگباری ندیده بودیم.
در مورد آن چیزی نشنیده بودیم
این سلاح مثل آذرخشی مشتعل بود.
پیام آوری از دنیای مرگ و نیستی تبدیل کننده آنان به andhak Vrischnin
خاکسترشان
اجساد مرده قابل تشخیص نبود. مو و ناخنهایشان جدا شده بوداند.
دیگهای غذا بدون دلیل شکسته شده بوداند.
پرندگان نجات یافته سفید شده‌بودند.
مواد غذایی در مدت کوتاهی تبدیل به سمی مهلک شده بوداند.
آذرخش همه چیز را با خاک یکسان کرده بود.
این سلاحهای خطا ناپذیر موجب کشته شدن کودکانی خواهد شد که متولد نشده اند.
همانطور که بچه هایی که متولد شده‌اند را نابود کرد.
ستونی از دود و آتش به هوا برخاست،همچون خورشیدی دیگر.
فیل های نعره زنان بر زمین افتادند،اجساد قابل تشخیص نبودند.درختان مانند خلال شدند.آنها که توانستند بگریزند تمام اشیا فلزی را از خود دور کردند و خود را شستند اما آنها نیز دچار بیماری های عجیب شدند،ناخن ها و موهای آنها شروع به ریختن کرد،گویی جهنم عبور کرده بود.
این مطالب نشانه واضحی مبنی بر استفاده از سلاحهای اتمی در تمدنهای باستانی میباشد.
در دیگر بخشهای متون اشاره به اثرات این سلاحها بر شهرهای اطراف دارد که باعث تاولهای پوستی و ریزش مو و ناخن اهالی و مسمومیت آبها وچشمه ها و نهایتا تخلیه شهرهای مجاور شده است.
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ در کتاب مقدس مهاباراتا در مورد وحشتی ملموس در مورد سلاحی خاص سخن به میان آمده است.
در جنگ هر که لباس فلزی بر تن دارد فورا کشته میشد.
اما چنانچه جنگ آوران به موقع از حضور این سلاح مطلع میشدند بایدفوراتمام قطعات فلزی لباس را به دور می انداختند و خود را به آب میزدند.

در تاریخ موارد ثبت شده زیادی در مورد جنگهای آسمانی وجود دارد….

به عنوان نمونه در کتیبه های یافت شده در ضلع شرقی مجسمه ابولهول مصریان باستان وقوع جنگی بزرگ در آسمان را ثبت کردند که سه ماه ادامه داشته و اینگونه نوشتند که :
(( ارابه های بزرگ فلزی آتیشن از سوراخهایی در آسمان بیرون می آمدند و خدایان ما به نبرد با آنها رفتند و خدایان ما از درون دریاها و اقیانوسها و از زیر زمین بیرون آمدند و به نبرد با آنها پرداختند…
عین جمله ثبت شده دیگه اینکه خدایان با نورهای صاعقه مانند سبز و قرمز و زرد و سفید آنقدر با ارابه های فلزی آتیشن که از روزنه های آسمان آمده بودند جنگیدند که تا آخرین آنها را نابود کردند و صلح و آرامش باز به مردم مصر بازگشت و ما حیوانات زیادی را به سپاس از آنها قربانی کردیم….
خدایان همواره نگهدار مردم مصر باشند.)

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *