پیوند نابخردانه در زندگی زناشوئی

زناشویی بدون عشق، فقط به جریان عادی تن آدمی می انجامد و هیچ گونه خشنودی روانی در بر نخواهد داشت. این جریان، انگیزه شکست روحی و بروز احساسات کم ارزش جنسی می شود. چندان که بی نظمی و نابسامانی و جریان های جنسی، دو طرف را دستخوش لحظات اندوهبار ناامیدی و افسردگی می کنند.

زن و مرد در پیوند زناشویی، تنها همبستر نیستند بلکه شخصیت های گوناگونی هستند که در تلاش و احساسی مشترک دست به دست هم داده اند. ازدواجی که بر پایه مسایل مادی و نه بر بنیان عشق بنا شده باشد ناگزیر به سردی، بیزاری از یکدیگر و انتقام جویی از بی وفایی در زندگی زناشویی می انجامد.

بدون وجود عشق عمیق روابط زناشویی مطلوب بین زن و شوهر به وجود نخواهد آمد. بدون عشق، خوشحالی و سرور بی معنا خواهد شد. دوستی نیز بر پایه عشق استوار می گردد. ممکن است فردی یا چیزی را بدین علت دوست داشته باشیم که ما را خشنود یا ارضا می سازد. عشق کامل متضمن علاقه راستین به آرامش و آسایش معشوق است. دو عاشق حقیقی میل دارند که در احتیاجات جسمی و روحی یاور هم باشند مواظب یکدیگر باشند و جسم و روح خود را متحد سازند. این تنها عشقی است که بر آن اساس پیوندی همیشگی استوار می گردد. ولی باید دانست که در این راه عشق به تنهایی کفایت نمی کند. در جوامع امروزی شاید آن چه را عشق تصور می کنیم چیزی بیش از دلبستگی خیالی نباشد.

زن و شوهر باید علاوه بر عشق به هم، افکار و عقاید یکدیگر را پاس بدارند و در شیوه زندگی با هم موافق و سازگار باشند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *