اداره کردن مبارزات جدایی در جدایی عاطفی

دعوا با همسرجدایی عاطفی تقریبا همیشه با درد همراه است. ممکن است در مسیر شفا یافتن درد شدت یابد درست همان گونه که بریدگی یا کبودی در مراحل ابتدایی درمان بیشتر اذیت می کند.جدایی عاطفی وقتی سرعت می یابد که شما درک تان را که پدر و مادرتان به شیوه های نادرست شما را تحت نظارت گرفته اند، اظهار کنید. تایید این مطلب کاری سخت است اما اگر شما در فضایی پر نظارت بزرگ شده باشید ممکن است مخالفت با پدر و مادرتان نتایج سهمگین تری داشته باشد. شاید در خردسالی وقتی فهمیدید در خانواده تان اشکال و ایرادی وجود دارد برای برطرف کردن آن احساس درماندگی می کردید و وقتی به کاستی های پدر و مادرتان پی بردید، ترسیدید. این درک و دریافتی غم انگیز است. افزون بر آن اگر افرادی که سال ها خودتان را در برابرشان سنجش می کردید نادرست عمل می کردند پس درستی آموزه هایشان تا چه اندازه قابل اطمینان است.

درست است جدایی با از دست دادن همراه است اما این زیان ها ضروری هستند. شاید مجبور باشید به این امیدها و رویاهایتان که پدر و مادرتان از شما محافظت خواهند کرد یا بهترین دوست تان خواهند بود پایان دهید. اما پدر و مادرهای نظارت گر به احتمال زیاد شما را مورد قضاوت قرار می دهند و با قید و شرط دوست دارند بنابراین دیگر محافظت و نزدیکی شان اهدافی واقعی نیستند.

وقتی خانه را از نظر عاطفی ترک کنید ممکن است بین صادق ماندن نسبت به پدر و مادرتان و صادق بودن با خودتان و خطر از دست دادن مهر پدر و مادری دچار تعارض شوید و شاید به طور موقت از نظر عاطفی یتیم شوید. این کار جرات زیادی می طلبد. این پذیرش که پدر و مادر یا هر دو نفرشان برای شما حضور نداشتند شما را نمی دیدند و از شما حمایت نمی کردند یکی از عمیق ترین صدمات احتمالی است با گذشت زمان این درد به تدریج فروکش می کند هر چند ممکن است هرگز کاملا از میان نرود. به خاطر داشته باشید شما سال ها در فضای شست و شوی مغزی زندگی کرده اید بنابراین آزاد شدنتان مستلزم وقت و کار است.

شما خواسته یا ناخواسته بیشتر اوقات زندگی تان را در خانواده سرمایه گذاری کرده اید بنابراین یکی از سخت ترین بخش های جدایی، رها کردن هویت تان به منزله عضو خانواده است. فرق گذاشتن بین این اخطارهای عمیق و ریشه دار و انتقادهای پدر و مادر درونی تان و پیام های مفید ندای حقیقی تان کاری سخت است. ممکن است دریابید بخشی از این اندوه به از دست دادن ارزش هایی مربوط می شود که با آن ها شناسایی شده اید. از شکل های اولیه وجودتان دست بکشید ضمن آنکه ممکن است شکل سالم و درست نیز غم و اندوه بیاورد.

با وجود این برعکس زمانی که نوزاد بودید پدر و مادرتان دیگر مهم ترین اشخاص زندگی تان نیستند. در بزرگسالی آنان را عامل اصلی بقایتان نمی دانید و رابطه تان با پدر و مادر فقط یکی از بسیار جنبه های زندگی امروزتان به شمار می رود.

ممکن است سخت باشد که پدر و مادر را در فرایند جدایی عاطفی قرار ندهید. طبیعی است که برای هر مبارزه مهمی که متحمل می شوید خواهان تایید و حمایت پدر و مادر باشید. اما شما به چنین چیزی نیاز ندارید و واضح است که در این هنگام نیز نمی توانید چنین چیزی داشته باشید. بسیار حائز همیت است که مسئله جدایی را از پدر و مادرتان جدا کنید لازم نیست آنان بدانند چگونه یا چرا شما جدا می شوید سختی کار چیست یا اعتبار این کار چیست. این گزارش ها را برای دوستان، همسر یا درمانگرتان نگاه دارید.

ممکن است برایتان بسیار دردناک باشد و حتی ببینید که به شدت در تلاش تایید پدر و مادرتان بوده اید تا چه اندازه پدر و مادرتان بی توجه بوده اند و چقدر شما همچنان تلاش می می کردید. با وجود این غصه خوردن برای کاستی های دوران خردسالی تان مسئله اصلی شفابخشی دوران خردسالی نظارت شده است. همان گونه که در بخش دو دیدیم بسیاری پدر و مادرهای بیش نظارت گر در اوان زندگی شان متحمل کاستی های زیادی شده اند اما هرگز برای آن ها غصه نخوردند. در نتیجه سعی کردند دنیایی را در مهار بگیرند که احسا سمی کردند کاملا خارج از مهار است. وقتی با غم و اندوهتان مواجه شوید از نیازتان برای نظارت فزاینده می کاهید.

جدایی همچنین شامل بازنگری شباهت تان به پدر و مادر و فرقتان با آنان است اینکه چقدر زیر نفوذ آنان هستید و چقدر از نفوذشان اجتاب می ورزید. نخستین باری که به من گفتید شبیه به پدرم حرف می زنم و رفتار می کنم، حیرت کردم. بسیاری از دوستان نزدیکم که پدرم را دیده بودند بلافاصله به این شباهت پی بردند. من تنها کسی بودم که از آن خبر نداشتم سعی کردم با پدرم فرق داشته باشم زیرا نمی خواستم به خصوصیت نظارت کردنش مربوط شوم. اما من مربوط هستم من می توانم این شاهت را انکار کنم اما دروغی بیش نخواهد بود. می توانم از آن اجتناب ورزم اما چنین چیزی وجود دارد می توانم با آن جدال کنم اما فقط با بخشی از خودم جدال خواهم کرد.

کشف برخی از خصوصیات نامناسب پدر و مادرتان در خود گامی است به سوی شفا یافتن. مردی که با او مصاحبه کردم اعتراف کرده بود که در خفا آرزو داشت برای دوستانی که زندگی زناشویی خوبی داشتند بداقبالی رخ دهد زیرا خودش از رابطه ای مهرآمیز برخوردار نبود. چندان طول نکشید که فهمید الگوی حسادت پدر استثمارگرش را دنبا لمی کند. او به من گفت به جای اینکه سعی کنم غبطه خوردنم را انکار کنم صرفا سعی می کنم ببینم که چنین حالتی وجود دارد. وقتی آن را مشاهده می کنم بخشی از من شروع به شفا یافتن می کند.

برای خودتان همدلی کنید. به خاطرتان بیاورید که نظارتی سوء استفاده گرانه اتفاق افتاده و چنین چیزی تقصیر شما نبوده است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *