نبوغ ویرانگر، دی.بی.کوپر
یکی از اولین نام هایی که با شنیدن نام یک خرابکار باهوش به ذهن نفوذ میکند شخصیت “جوکر” است، اما آیا در طول تاریخ چنین افرادی وجود داشته اند؟ پاسخ این سوال میتواند بسیار ترسناک باشد اما بررسی ها نشان میدهند که تعداد انگشت شماری از این تیپ شخصیتی در میان خلفکاران تاریخ وجود داشته اند، افرادی که نبوغشان برترین سلاح آنها بود و موفق شدند ترس زیادی در دل سرویس های امنیتی ایجاد کنند، افرادی که فرا تر از ثروت و یا شهرت تنها خواستار نابودی بودند، جوکر هایی در دنیای واقعی.
به شکل کلی و در دسته بندی های روانشناسی و جرم شناسی افرادی که مرتکب جرمی میشوند اهداف و انگیزه های متفاوتی دارند و اکثر آنها دارای عقده های شخصیتی و مشکلات روحی هستند اما در این میان تعدادی وجود دارند که تنها برای لذت بردن و غلبه کردن به چنین اعمالی دست میزنند افرادی مانند تد باندی و دی. بی. کوپر.
در ۲۴ نوامبر ۱۹۷۱ مردی که لباسی تیره و کیفی سیاه داشت وارد ایستگاه هواپیمایی پورتلند شد و بلیطی یک طرفه برای پرواز به سیاتل خرید، نام این فرد دی.بی. کوپر بود.
هواپیمای مورد استفاده یک بوئینگ ۷۲۷ بود که صندلی او (کوپر) ۱۸C بود که تقریبا در قسمت انتهایی قرار داشت، کوپر در ۸ دقیقه ی اول پرواز یک سیگار کشید و یک نوشابه سفارش داد، شاهدین او را مردی بین ۴۰ تا ۴۵ سال، قدی حدودی ۱۸۲ و در کل عادی توصیف کردند، او لباسی تیره داشت و کراواتش تقریبا خاکستری بود.
پرواز شماره ۳۰۵ دقیقا راس ساعت ۲:۵۰ دقیقه ظهر از باند فرودگاه به پرواز درآمد، ۳ دقیقه پس از بلند شدن هواپیما کوپر به یکی از مهمانداران که دقیقا در کنار او نشسته بود کاغذی داد، این مهماندار “فلورانس شافنر” با فرض اینکه او مردی تنهاست و شماره اش را به او داده بدون خواندن کاغذ آنرا درون کیفش گذاشت اما در همین زمان کوپر به سمت او خم شد و به آرامی گفت: خانم بهتر است برگه را بخوانید، من یک بمب دارم!.
برگه به وسیله ی یک ماشین چاپ و به خوبی نوشته شده بود، پس از این اتفاق کوپر به آرامی از مهماندار خواست که در کنارش بنشیند، کوپر به شافنر گفته بود که درون کیفش بمبی دارد و شافنر از او خواست که بمب را به او نشان دهد، کوپر نیز به آرامی قسمتی از بمب درون کیف را به این مهماندار نشان داد.
کوپردرخواست ۲۰۰هزار دلار آمریکا به همراه یک چتر نجات و یک تانکر برای پر کردن باک هواپیما به محض نشستن در فرودگاه دیترویت را داشت، امنیت پرواز آمریکا در ابتدا قصد داشت با مذاکره و چنین کارهایی همه چیز را به اتمام برساند غافل از اینکه کوپر بسیار باهوش تر از این حرف هاست.
درخواست های کوپر را مهماندار شافنر به خلبان رساند، زمانی که شافنر از اتاق خلبان خارج شد عینکی مشکی بر چشم داشت. (این عینک را کوپر از او گرفت و به چشم زد)
تا این لحظه هیچ کدام از مسافرین از وقایع داخل هواپیما اطلاعی نداشتند، خلبان ویلیام اسکات درخواست های کوپر را به مسئولین فرودگاه رساند و همینطور به ۳۶ مسافر داخل هواپیما اعلام کرد که به علت یک نقص فنی کوچک هواپیما کمی دیرتر خواهد نشست.
دونالد نایدوپ فرماندار ایالتی به تمام مسئولین دستور داد که تا جایی که امکان دارد با رباینده همکاری کنند، هواپیما دو ساعت بر فراز شهر دیترویت چرخید تا زمان لازم را برای فراهم کردن درخواست های کوپر ایجاد کند.
شافنر کوپر را فردی: آرام و خونسرد، دقیق، مودب با کلماتی بسیار شمرده توصیف کرد، شافنر در بازجویی پلیس گفته است: او به آرامی همه چیز را تحت کنترل داشت به شکلی که انگار در حال خواند ذهن همه ی افراد است، او بلافاصله مامور امنیت پرواز داخل هواپیما را شناسایی و او را خلع سلاح کرد، به نظر من که او یک نابغه بود، او درخواست هایی مانند فرار به کوبا و یا مکزیک نداشت و حتی مقدار پولی را که میخواست بسیار کم بود، او میتوانست درخواست هرمقدار دیگری کند.
تینا ماکلو مهماندار دیگر هواپیما نیز کوپر را فردی بسیار خونسرد و کم حرف معرفی کرد، به گفته ی ماکلو کوپر تا زمانی که لازم نبود حرفی نمیزد.
در این زمان کوپر درخواست یک لیوان آب و کمی نوشیدنی کرد، پول آنرا پرداخت کرد و برای مسافرین تقاضای پیتزا نمود! اف بی ای موفق شد از تمام بانک های سیاتل مبلغ ۱۰ هزار دلار ا جمع آوری کند، این پول ها همگی نو بودند و سبک چاپ آنها مربوط به سال های ۱۹۶۵ تا ۱۹۶۸ بود.
در ساعت ۵:۲۹ دقیقه کوپر اعلام کرد که همه ی درخواست های او انجام شده است و هواپیما در ساعت ۵:۳۹ دقیقه در فرودگاه مرکزی سیاتل-تاکوما فرود آمد.
کوپر دستور داد هواپیما را به نقطه ای در ضلع شرقی فرودگاه ببرند، در این زمان او تمام لامپ های داخل هواپیما را روشن کرد و دید تک تیرانداز های حاضر در صحنه کور شد.
“عل الفرد لی” رییس امنیت پرواز با پولی که درون ساک بود به سمت هواپیما رفت لباس های او کاملا عادی بود تا کوپر فکر نکند که او مامور پلیس است، در همین زمان درون هواپیما اتفاق جالبی افتاد، کوپر به خدمه گفت:” آنها تنها ۱۰ هزار دلار دارند من میدانم، واقعا انسان های کودنی در این کشور زندگی میکنند!”.
پس از این که کوپر پول را برداشت به تمامی مسافران به علاوه ی تعدادی ازخدمه ی پرواز اجازه داد هواپیما را ترک کنند.
کوپر در مدتی که خدمه ی فرودگاه در حال پر کردن باک هواپیما بودند برنامه ی جدیدی به خلبان و کمک خلبان داد، پرواز به سمت مکزیکو سیتی با کمترین سرعت ممکن و پرواز در ارتفاع ۳ کیلومتری، او به ویلیام اسکات خلبان گفت که ترمز های فرود در زمان پرواز فعال بمانند و فلپ بال در موقعیت ۱۵ درجه قرار بگیرد و کابین مسافران نیز هم فشار نشود.
ویلیام اسکات به کوپر گفت که با این شرایط هواپیما باید یکبار دیگر سوخت گیری کند که کوپر موقعیت آنرا در “رنوو تگزاس” معرفی کرد.
در این زمان او خلبان را مجبور کرد که در تمام طول پرواز یکی از درهای هواپیما را باز بگذارد، امنیت پرواز قبل از بلند شدن هواپیما درخواست یک ملاقات حضوری را با کوپر داد که او این درخواست را رد کرد.
هواپیما در ساعت ۷:۴۰ دقیقه بار دیگر بلند شد، کوپر به اضافه ی ۳ خدمه ی دیگر، در این زمان دو جنگنده برای اسکورت هواپیما بلند شدند. این دو جنگنده در زیر و بالای هواپیما بودند به شکلی که خارج از دید کوپر و بقیه باشند، خلبان اسکات در این مورد عنوان کرد: حدود ۵ دقیقه پس از بلند شدن کوپر به ساعت خود نگاه کرد و گفت خلبان میشنوی؟ من درکمال تعجب پرسدم چه چیزی را و کوپر گفت صدای جنگنده ها را آنها باید به ما رسیده باشند! من تا زمانی که از خود مسئولین شنیدم متوجه وجود این جنگنده ها نشدم، واقعا نمیدانم کوپر چگونه از آنها اطلاع داشت.
ساعت ۸:۰۰ کوپر از خدمه خواست درون کابین خلبان بمانند و در را پشت سر آنها بست، به مدت ۲ ساعت خبری از کوپر نبود و خدمه نیز جرئت هیچ کاری را نداشتند و در نهایت بر اساس برنامه ای که کوپر به آنها داده بود در ساعت ۱۰:۱۵ دقیقه در فرودگاه رنوو در تگزاس فرود آمدند، بلافاصله نیروهای امنیتی وارد هواپیما شدند اما خبری از کوپر نبود، او در فاصله ی این دو ساعت از هواپیما به بیرون پریده بود!
این پرونده بلافاصله تبدیل به یک تحقیق ملی شد، اف بی ای با تمام توان به دنبال یافتن کوپر بود، در مدت ۲۴ ساعت بیش از ۵۰ نفر مورد بازجویی قرار گرفتند از تمام هواپیما اثر انگشت گرفته شد و تمام دوربین های امنیتی چک شدند، تنها چیزی که دیده میشد مردی بود که وارد هواپیما میشد.
یکی از اولین افرادی که مورد بازجویی قرار گرفت یکی از افراد امنیت پرواز فرودگاه سیاتل به نام دی بی کوپر بود اما او تمام مدت سر کار خود بود.
در همین زمان جستجو برای یافتم پول ها نیز شروع شد، تمام پول هایی که او در اختیار داشت شناسه داشتند و بلافاصله قابل ردیابی بودند، اف بی ای تمام فاصله ای که ممکن بود کوپر در آنجا از هواپیما پریده باشد را بررسی کرد اما چیزی یافت نشد.
شش ماه بعد در کالیفرنیا کیفی با ۸ هزار دلار پول یافت شد که روی ان نوشته بود، خیلی خوش گذشت! کوپر تقریبا تمام پول ها را رها کرده بود.
پرونده ی هواپیماربایی دی.بی.کوپر در سال ۲۰۰۷ بدون هرگونه نتیجه ی خاصی بسته شد، تمام تصاویر او در این مدت در دیتابیس اف بی ای آرشیو شد و چیزی نزدیک به ۵ سال تصویر او در تک تک ادارات پلیس آمریکا به نمایش درامد اما حتی یه نفر نیز دستگیر نشد.
بررسی های روان شناسی نشان میدهد کوپر فردی بسیار باهوش با نبوغی عجیب در پیش بینی وقایع بوده است، او در سه قسمت کلیدی از نقشه ی خود حداقل دو مرحله از نیروهای پلیس جلوتر بود، با توجه به تحقیقات او هیچ هم دستی نداشته و با توجه به اینکه بیشتر پول ها را رها کرده بود او در طبقه ی آنارشیست ها قرار میگیرد اما از نوعی بسیار نادر.
در سال ۲۰۱۰ شواهدی درمورد اینکه کوپر احتمالا یک استاد اخراجی ریاضیات دانشگاه ییل بوده مطرح شد، بر این اساس او شخصی به نام “چالز ویدفر” بوده است، ویدفر در سال ۲۰۰۸ درگذشته بود.
اف بی ای تعدادی بسیار زیادی اسم را مبنی بر اینه همگی اینها میتوانند ۱۰ کوپر باشند در دست داشت تعداد این افراد بالغ بر ۵۰ نفر بود.
دیوید کانلی مسئول پرونده کوپر در مصاحبه ای در سال ۲۰۰۵ گفت: تا به امروز نمیدانیم او چگونه از بعضی مطالب اطلاع داشته، اینکه در بانک های سیاتل تنها ده هزار دلار وجود داشته و یا اینکه جنگنده ها در چه ساعتی در انجا خواهند بود، ما حتی صدای او را نیز در اختیار نداریم و مطمئنا نام او نیز کوپر نبوده است،او حتی صندلی خود را به شکل تصادفی انتخاب نکرده بود حقیقت این است که شما نمیتواند هرروز شاهد چنین چیزی باشید او یکی از نوع خود بوده است، او خلافکاری است که گاه مورد تحسین ما قرار میگیرد.
پرونده ی هواپیما ربایی کوپر تنها پرونده ی حل نشده تاریخ هواپیمایی امریکاست.