فواید خواندن رمان چیست؟
شاید از دیدن کسی که در حال خواندن رمان است تعجب کنید و اینکار را بیهوده بنگارید اما حقیقت این است که رمان خواندن فوایدی هم دارد.
ممکن است در مسیر درک زندگی اطرافیان و توجه به آن، آن تجربیات را وارد شخصیت خود کنیم؛ و درنتیحه، «خود» تازهای داشتهباشیم که شکلی نو یافتهاست.
اگر در تلاشید تا انسان مهربانتر و نوعدوستتری باشید که به روحیات اطرافیان حساستر است و نسبت به احساساتشان آگاهی دارد، بیشتر رمان بخوانید. واقعاً!
وقتی جذب دنیای «نورهایی که نمیبینیم» از آنتونی دوئر یا آثار ادبی مشهور دیگر شوید، احتمالاً خود را انسان متفاوتی خواهید یافت: انسانی با توانایی همدلی بیشتر.
محققانی که درباره تأثیر ادبیات روی ما مطالعه میکنند، دریافتهاند که مثل هر چیزی دیگری تمرین روی یک موضوع توانایی ما را در آن موضوع بهبود میبخشد؛ به این ترتیب، هر چه داستانهای بیشتری بخوانیم، بیشتر میفهمیم، اطرافیانمان چه فکری میکنند و چطور اینگونه فکر میکنند.
ممکن است در مسیر درک زندگی اطرافیان و توجه به آن، آن تجربیات را وارد شخصیت خود کنیم؛ و درنتیحه، «خود» تازهای داشتهباشیم که شکلی نو یافتهاست.
خوانندهها اغلب احساساتی مشابه احساسات شخصیتهای داستانی را تجربه میکنند که باعث میشود حس همدلی ما با آنها افزایش یابد؛ با این کار «ادبیات ممکن است به ما کمک کند، مسیر رشد شخصی خود را طی کنیم؛ از این طریق که از میان خودِ فعلی ما عبور کند و همزمان تعدّدی از خودهای بالقوه آینده را در دسترس ما قرار دهد.» بنابراین هرچه بیشتر بخوانیم، بیشتر خود را در معرض دیگر شیوههای بودن و دیگر هویتهای بالقوه قرار میدهیم.
اگر دارید با خود فکر میکنید که آیا تلویزیون و فیلم نیز همین تأثیر را دارند، پاسخ سؤالتان نامشخص است، چون تحقیقات بیشتری لازم است؛ اما تلویزیون و فیلم اطلاعاتی سمعی بصری ارائه میکنند که رمان ارائه نمیکند.
بنابراین احتمالاً ادبیات تلاش فکری بیشتری نیاز دارد؛ مگر اینکه برنامه تلویزیونی یا فیلم، پیچیده و کلنجارآور باشد (بسیاری از محصولات رسانهای معاصر چنین هستند) و به این ترتیب فرصتهای بیشتر و جدیتری برای تمرین مهارتهای هوش هیجانی، در اختیار ما قرار دهد. مهارتهایی از قبیل همدلی و آگاهی و نظارت بر احساساتمان.
اینکه چه میخوانیم هم مهم است: به نظر میرسد، رمانهای عاشقانه یا معمایی حساسیت درونی بیشتری را تربیت کنند تا رمانهای علمی تخیلی.
پس، دفعه دیگر که در صف مغازهای ایستادهاید، به جای اینکه گوشی را بیرون بکشید و بدون تمرکز شروع به پیامدادن کنید یا در یک بازی غرق شوید (البته اگر معمولا چنین میکنید) میتوانید یک رمان بخوانید [با همان گوشی هم میتوانید رمان بخوانید]. اگر به چنین کاری عادت کنید احتمالاً فرد حساستر و فکورتری خواهیدشد.
۵ درس مهمی که میتوان از رمانهای عاشقانه آموخت
شاید به خاطر سپردن محتوای همه داستانها کار دشواری باشد اما میتوان از این داستانها درسهای مهمی گرفت. بیشتر داستانهای عاشقانه را چه کسانی نوشتهاند؟ اگر دقیقتر به این سوال فکر میکنید حتما متوجه میشوید که زنان پیشگام این عرصه هستند. در این مقاله قصد داریم ۶ مورد از درسهایی که میتوان از داستانهای عاشقانه یاد گرفت را با هم مرور کنیم.
خود را همیشه در نظر داشته باشید:
داشتن یک رابطه عاطفی و عاشقانه به این معنی نیست که خود را فراموش کنید. شما در این داستان نقش بسیار مهمی بازی میکنید. درست است که یک شریک خوب و مناسب میتواند عشق و سرزندگی را وارد زندگی شما بکند اما به یاد داشته باشید که شما اولین و مهم ترین بازیگر زندگی خود هستید. خود را فراموش نکنید.
داشتن یک رابطه خوب و صادقانه:
اگرچه داستانهایی که از روابط زندگی واقعی تقلید میکنند زیاد سرگرم کننده نیستند اما به ما میآموزند که صداقت کلید یک رابطه خوب است. رابطه یک بخش ضروری از زندگی هر فردی است و کلید موفقیت در این روابط صادق و درستکار بودن است.
همه افراد حق دارند که از فرد مورد علاقه خود صداقت و درستکاری را تقاضا کنند. در این صورت میتوان به فرد مقابل اعتماد کرد. اگر در رابطه خود با فردی که دوستش دارید احساس امنیت و آرامش بکنید، قادر خواهید بود عشق و دوست داشتن خود را آزادانه و بی قید و شرط در اختیارش قرار دهید ، بدون اینکه چشم داشتی از او داشته باشید.
کمک به همدیگر در تکمیل شخصیت:
حالا زمان آن فرا رسیده است که بین داستانهای عاشقانه و فیلمهای سینمایی دیگر تمایز و تفاوت قائل شویم. در بیشتر فیلمهای سینمایی، شاهزاده در اسب سفید خویش مینشیند، به گردش میرود و هیچ توجهی به طرف مقابل و شخصیت او ندارد. اما در داستانهای عاشقانه یکی از مواردی که اتفاق میافتد این است که یک فرد واقعی کسی است که شما را به چالش میکشد.
این فرد میتواند به شما کمک کند شخصیتتان را تکمیل کنید و از انجام کارهای بد بپرهیزید. شادی واقعی و رضایت تنها زمانی حاصل میشود که دو طرف همدیگر را تکمیل کنند. بنابراین حمایت کردن عاطفی و احساسی در یک رابطه موفق نقش بسیار مهمی دارد.
درک این موضوع که هیچ کس کامل نیست:
همانطور که میدانید هیچ کس در همان ابتدای زندگی نمیتواند برای طرف مقابلش کاملترین و بیعیبترین فرد باشد. هر کسی در زندگی خود مرتکب اشتباهاتی میشود. روابط ما تنها زمانی رشد میکند و بهبود می یابد که بر روی آن تلاش کنیم و سعی نماییم جنبههای مثبت یکدیگر را تقویت کنیم. داستانهای عاشقانه به ما میآموزد که در روابط عاطفی و عاشقانه تنها سازش ، پادشاه است.
داشتن رابطه خوب و موثر با دیگران نیز لازم است:
بیشتر افراد زمانی که عاشق یک نفر میشوند تمامی روابط خود با دیگران را قطع میکنند. اینکار به هیچ عنوان صحیح نیست. دوستان و اعضای خانواده نیز سهمی دارند. این افراد میتوانند نقش حمایتی و عاطفی خوبی برای شما داشته باشند. زمانی که یک کتاب عاشقانه میخوانید جنبههای مثبت آن را نیز در نظر بگیرید. این داستانها تنها رابطه عاشق و معشوق را به تصویر نمیکشند. روابط دیگری نیز در این داستانها به چشم میخورد. شما باید یاد بگیرید که چگونه رابطه خوب و موثری با دوستان و اعضای خانواده خود داشته باشید.