کار کرد چشم سوم
چشم سوم
هر یک از چاکراها از لحاظ فیزیکی و متافیزیکی با بخشهای مختلف و عملکردهای متفاوتی از وجود انسان در ارتباط هستند. به عبارت دقیقتر، هر یک از چاکراهای اصلی با ساختار و عملکرد تمام کالبدهای هفتگانه انسان در ارتباط است. چشم سوم نیز با آناتومی و فیزیولوژیِ جسم و پاراآناتومی و پارافیزیولوژیِ روح و روان در ارتباط است. ارتباط آجنا با جسم فیزیکی را از نظر اهمیت میتوان به سه بخش تقسیم نمود: اول غدد درونریز، دوم سیستم عصبی، سوم سایر ارگانها. در بخش اول، چشم دل به طور مشخص با غده پینه آل و غده هیپوفیز در ارتباط است. در بخش دوم با سیستم عصبی مرکزی و به طور دقیق با مغز و بخش گردنی نخاع ارتباط دارد. حواس پنجگانه نیز با آجنا مرتبط است. در بخش سوم میتوان از چشمها، گوشها، بینی و سینوسهای پیشانی، گونه و بینی نام برد. برخی اعتقاد دارند که چشم سوم با سیستم ایمنی نیز در ارتباط است. عده ای دیگر معتقدند که سیستم ایمنی به چاکرای شماره ی یک مربوط میشود. به یاد داشته باشید که اعصاب و غدد درونریز از مهمترین بخشهای جسم فیزیکی میباشند، چون تمام عملکردهای فیزیکی از بُعد مادی در نهایت به این دو بخش برمیگردد، در اصل این دو بخش رهبر و مسؤول کنترل و هدایت تمام اعمال فیزیکی در جسم میباشند. تمام فعل و انفعالات فیزیکی توسط اعصاب و غدد درونریز تنظیم میشوند. این دو بخش مکمل یکدیگر میباشند.
همانطور که گفتیم در سطح آناتومیک وفیزیولوژیکهر چاکرا با قسمتی از سیستم عصبی و غدددرونریز در ارتباط است. هرچند که چـاکراها بهتناسب محل قـرار گـرفتنشان با بخشهای مختلفیاز جسم فیزیـکی در ارتباطـند، ولـی ارتباطشان باغدد درونریز بسیار حایز اهمیت است. به طوری کهبین چاکراها و غدد درونریز ارتباطات و تأثیراتمتقابل وجود دارد. به عبارت دیگر هر چاکرا داراییک معادل فیزیکی مشخص در کالبد فیزیکی است.معادل فیزیکی چاکرای آجنا غده ی پینهآل (غدهصنوبری) است. البته برخی اعتقاد دارند که معادلاین چاکرا غده هیپوفیز است و غده پینهآل را بهچاکرای شماره هفت ارتباط میدهند. از آنجا کهچشم سوم به وسیله عنصر نور کنترل میشود وبا توجه به ساختار و عملکرد غده پینهآل به نظر میرسد که چشم سوم در ارتباط با این غده باشد.
غده پینهآل برای بیش از دو هزار سال موضوعمطالعات فلسفی بوده است. همچنین پزشکان ودانشمندان تا مدتها درباره عملکرد دقیق آنسردرگم بودهاند. به هرحال امروزه آخرین مطالعاتپزشکی نشان میدهد که غده پینهآل در تواناییهایروحی انسان نقش مهمی دارد. از بین ارگانهایبدنِ انسان هیچ ارگان دیگری به اندازه غده پینهآلدر جهت تکامل دچار تغییر و تحول نشده است.
تحقیقاتی که روی فسیلهای به جا مانده از اعصارگذشته انجام شده، نشان داده است که غده پینهآل مانند یک چشم فیزیکی سوم عمل میکرده، کهبه نور و تاریکی حساس بوده است. این واقعیتدرباره گونههای منقرض شدهای مانند«برونتوساراس» و سایر مهرهداران دوزیستابتدایی اثبات شده است. حتی امروزه در حیواناتپست تر مانند قورباغه، غده پینهآل، نور را حس میکند. در جریان تکامل گونهها از خزندگان تا پرندگان،حیوانات و سرانجام انسان، سلولهای حسگر غدهپینهآل، به وسیله سلولهای دیگر جایگزین شدهاند ودر تکامل یافتهترین مهرهداران مانند انسان دیگراثری از سلولهای گیرنده نور در غده پینهآل به جانمانده است.در پستانداران غده پینهآل تقریباً در وسط مغز قرارگرفته است. این غده به رنگ سفید و به شکل میوهکاج است. در انسان این غده به نسبت بلندتر استو حدود ۱۰۰ میلیگرم وزن دارد. بعد از بلوغ، اینغده با فرآیند رسوب کلسیم سفت میشود اماعملکرد آن تغییری نمیکند. سالها پیش دانشمندانکشف کردهاند که در پسران جوان دچار تومورهایاطراف غده پینهآل، رشد زودرس اندامهای تناسلیروی میدهد، درحالیکه در پسران دچار تومورهایغده پینهآل، تکامل صفات ثانویه جنسی به تأخیرمیافتد. علت این است که تومورهای اطراف غدهپینهآل عملکرد آن را مهار میکنند. درحالیکه وقتیخود غده دچار تومور شده است، فعالیت آن بیشتراز حد عادی است و بنابراین رشد جنسی را بهتأخیر میاندازد.یکی از فیزیولوژیستهای مشهور در آزمایشگاهنشان داده است که غده پینهآل یک ساعتبیولوژیک حساس است که با استفاده از ریتمروزانه انرژی عصبی، ترشح غدد درونریز را تحریکمیکند. این فعالیت عصبی تحریک کننده توسط نورایجاد میشود. او همچنین کشف کرده است کهغده پینهآل هورمون ملاتونین تولید میکند، اینهورمون در هیچ ارگان فیزیکی دیگری تولید نمیشود. ملاتونین علاوه بر تأثیراتش بر رنگدانه ملانیندر پوست، در زنان باعث کاهش اندازه تخمدانها وافزایش مدت سیکل قاعدگی ماهانه میشود. بهطور کلی این هورمون عملکرد جنسی انسان راکاهش میدهد.غده پینهآل فقط در هنگام تاریکی، هورمونملاتونین تولید میکند، پس از گذشت شش ساعتاز تاریکی اندازه غده پینهآل افزایش مییابد و برایتولید ملاتونین فعا ل میشود. وقتی روشناییدوباره پدیدار میشود تولید ملاتونین کاهش مییابد. این پدیده، مشابه عملکرد غده هیپوفیز استکه هورمون آدرنوکورتیکوتروپ را بین ساعت سه تاشش صبح تولید میکند. این هورمون فعال کنندهغدد آدرنال (فوق کلیوی) است. غده پینهآل که دردنیای مدرن، عملکرد خود را به عنوان یک ارگانحسگر نور از دست داده است، با دریافت نورتوسط چشمها کنترل میشود، به این ترتیب کهچشمها بر سیستم عصبی سمپاتیک تأثیر گذاشته،سیستم سمپاتیک هم به نوبه خود غده پینهآل رافعال یا غیرفعال میکند.غده پینهآل هورمون دیگری به نام اسکوروتونینهم تولید میکند. این هورمون در هنگام روشناییتولید میشود. در شرایط روشنایی پایدار غده پینهآل تولید ملاتونین را متوقف میکند و به طور مداومبه تولید مقادیر بالای اسکوروتونین میپردازد. ازسوی دیگر در تاریکی پایدار تولید اسکوروتونینادامه مییابد. تولید این هورمون هنگام روز دربالاترین حد و هنگام شب در پایینترین حد است،حتی اگر محیط به طور مداوم تاریک باشد. همچنینمشخص شده است که برداشتن چشمها یا قطعکردن سیستم سمپاتیک موشها اثری مشابه قراردادن آنها در تاریکی مداوم دارد. به هر حال در اینشرایط ریتم روزانه تولید اسکوروتونین به طورطبیعی ادامه پیدا میکند. چرخه روزانه روشنایی، در چرخههای فعالیت غددبسیاری از حیوانات پست تر نیز نقش مهمی دارد.افزایش نور خورشید در فصل بهار باعث رشد غددجنسی و آغاز چرخه تولید مثل و جفتگیری دربسیاری از پرندگان و پستاندارانی که تولید مثلسالانه دارند، میشود. چرخه روزانه روشنایی وتاریکی با انواع ریتمهای روزانه پستانداران مانندچرخه ترشح هورمونهای جنسیِ غدد فوق کلیویهمزمانی دارد.
انسان اولیه از لحاظ عقلانی پیشرفته نبوده، حیاتاو عمدتاً به غریزه و شهود وابسته بوده است، کههر دو از طریق چاکرای آجنا عمل میکنند. چاکرایآجنا با غده پینهآل و این غده با سیستم عصبیسمپاتیک در ارتباط است. اکثر اعمال انسان اولیه راسیستم عصبی سمپاتیک کنترل میکرده، زیراسیستم عصبی مرکزی انسانِ اولیه (مغز و نخاع)به حد کافی تکامل یافته نبوده است. بنابراینزندگی انسان اولیه و عملکرد سیستم عصبیسمپاتیک او به طور عمده به تکانه های کالبداختری وابسته بوده است. با تکامل بشر، سیستمعصبی سمپاتیک مهار شده و سیستم عصبیمرکزی به میزان قابل توجهی تکامل پیدا کردهاست. به این ترتیب کالبد اختری نیز مهار شده، هرچند هنوز با ارسال پیام به پایانه فیزیکیِ چاکرایآجنا یعنی غده پینهآل در مغز به فعالیت خود ادامهمیدهد. انسان امروزی با این مغز تکامل یافته میتواند از دانش اختری سود ببرد. از آنجا که در انسانمدرن فرآیندهای عقلانی و فعالیت سیستم عصبیمرکزی غالب شدهاند، فعالیت معنوی انسان دچارمشکل و نقصان شده است.
دانش کسب شده در سطوح فرامادی در مغزاختری یا ذهن پدیدار میشود و از طریق کالبداختری به مغز فیزیکی میرسد. غده پینهآل باچاکرای آجنا ارتباط دارد وآجنا نیز به نوبه خود باکالبد ذهنی در ارتباط است. غده پینهآل به عنوانیک ارگان فیزیکی انتقال دهندهی افکار از یک مغزبه مغز دیگر یا از سطح بالاتر به مغز فیزیکی عملمیکند. اما انسان اغلب از ماهیت این دانش یانحوه ارتباط با آن آگاهی ندارد، زیرا اکثر مردم ازسطوح بالاتر، آگاهی ندارند و تواناییهای معنوی آنهادرگیر تکانهها و فرآیندهای ذهنی است. بسیاری ازمردم نسبت به فرآیندهای سطح بالا حساسند، اماعدم آگاهی آنها ناشی از فقدان ارتباط با سیستمعصبی سمپاتیک است. ممکن است فردی درسطح اختری آگاه و فعال باشد، اما به علت عدمارتباط بین سیستمهای فیزیکی و اختری در آگاهیاو وقفه وجود داشته باشد. هر چقدر که آگاهی درسطح اختری زنده و فعال باشد، نمیتواند خاطرهتجربیات آگاهی برتر را به مغز فیزیکی انتقال دهد،مگر اینکه ارتباطهای مذکور فعال باشند.
چشم سوم پل ارتباطی فیزیک و متافیزیک، ظاهر و باطن، جسم و روح، تن و روان، مغز و ذهن و خودآگاه و ناخودآگاه است.
چشم سوم پلی برای رفتن به فراسوی ابعاد مکان و زمان میباشد. بُعد فیزیکی ما ـ جسم ـ مقید به بُعد مکان و زمان میباشد، به این معنی که وقتی جسم ما در زمان حال است، دیگر نمیتواند همزمان در گذشته و یا در آینده باشد. یا وقتی جسم ما در یک مکان است، نمیتواند همزمان در مکان یا مکانهای دیگر باشد. این محدودیتها برای ابعاد متافیزیک وجود ما مصداق ندارد. پس انسان میتواند از طریق چشم سوم به ماورای بُعد مکان و زمان سفر کند. در اصل میتوان با کمک آجنا به مکانها و زمانهای دیگر در عالم فیزیکی و حتی در عوالم دیگر اشراف پیدا کرد. فخرالدین عراقی چنین بیان میدارد که:
گشت بیدار چشم دل، چو مرا عالم از پیش جسم و جان برخاست
آجنا دریچه ورود به جهانهای ماوراء و شاهراه حیاتی برای رسیدن به جهانهای دیگر میباشد؛ به عبارت دیگر چشم سوم سرآغاز ارتباط انسان با جهانهای معنوی است. چشم سوم مناسبترین مکان برای این کار در افراد اهل علم و دانش میباشد. پس میتوان گفت، آجنا پلی بین سطح فیزیکی و سطوح معنوی است و راهی برای دستیافتن به واقعیتها و تواناییهای جهانهای دیگر میباشد.
چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنی است آن بینی
چشم سوم در مباحث عرفانی از جایگاه ویژهای برخوردار است. آجنا در مباحث عرفانی به چشم دل معروف میباشد و بسیاری از تجارب عرفانی به وسیله چشم دل کسب میگردد؛ به عبارت دیگر چشم دل محلی برای رؤیت تصاویر و کسب تجارب معنوی و عرفانی میباشد.
نگاه کردن به ذات پاک پروردگار، با چشم دل و از طریق شهود باطن امکان پذیر است و انسان را مجذوب آن ذات بی مثال و آن کمال و جمال مطلق میکند، در اثر این نگاه لذتی روحانی و وصف ناپذیر به انسان دست میدهد، که یک لحظه آن از تمام دنیا و آنچه در دنیا است برتر و بالاتر میباشد. پس اگر حجابها کنار روند و انسان خداوند را با چشم دل مشاهده کند، خواهد فهمید که چیزی محبوبتر و لذتبخشتر از نگاه به پروردگار با چشم درون نیست.
آجنا وسیلهای برای تلهپاتی است. تلهپاتی به معنی ایجاد ارتباط از طریق افکار و بدون استفاده از ابزار فیزیکی و حواس پنجگانه و کلام میباشد. همه انسانها بالقوه دارای استعداد تلهپاتی میباشند. این پدیده در انسانهای اولیه یک راه ارتباطی معمول بوده است. در صورتیکه چشم سوم فعال و باز باشد، انسانها میتوانند به راحتی از طریق تلهپاتی با یکدیگر در ارتباط باشند. همه میدانند که عاشقان چگونه هنگامی که دور از هم به سر میبرند، از طریق فکر با هم ارتباط برقرار میکنند، در این موارد، علت این است که عشق، امواج مغزی را با هم هماهنگ میکند. مادران هر گاه فرزندانشان در خطر باشند، آگاه میشوند، حتی اگر هزاران کیلومتر از آنها دور باشند.
با اوصاف فوق شما میتوانید از طریق چشم سوم برای هر کس که بخواهید پیام بفرستید؛ برای این منظور هنگامی که روی چاکرای ششم تمرکز میکنید، تصویر شخصی را که میخواهید به او پیام بدهید مجسم کنید، او را در حال دریافت پیام ببینید. ممکن است مدتی طول بکشد، اما به هر حال او دریافتی از شما خواهد داشت. اگر شما برای این تمرین با کسی قرار بگذارید، موفقیت بیشتری خواهید داشت.
آجنا میتواند عامل ارتباط ما با موجودات دیگر باشد. از طریق این ساختار میتوان با موجودات فیزیکی غیر از انسان مانند گیاهان و جانوران ارتباط برقرار ساخت. به عبارت دیگر، انسان میتواند با کمک چشم سوم و تلهپاتی با جانوران و گیاهان ارتباط گرفته، یا به اصطلاح با آنها صحبت کند. همچنین از طریق چشم سوم میتوان با موجودات ماورائی ارتباط گرفت. در حال حاضر بر روی کره زمین که بخش بسیار بسیار کوچکی از جهان فیزیکی میباشد، بیش از یک میلیون و دویست هزار گونه موجود زنده شناسایی شده است. با وجود این همه موجود در این کره خاکی کوچک، آیا به نظر شما سایر کرات موجود در جهان فیزیکی، خالی از موجودات و مخلوقات میباشد؟ و آیا سایر جهانها (بخشهای دیگر جهان هستی به غیر از جهان فیزیکی) از موجودات و مخلوقات تهی میباشد؟ به استناد مطالب دینی و یافتههای علمی، میتوان ادعا نمود که در سایر بخشهای جهان هستی نیز مخلوقاتی زیست میکنند. بخش زیادی از این مخلوقات، موجودات ماوراییاند، که در حالت عادی و با حواس فیزیکی نمیتوان آنها را رؤیت نمود ولی با کمک چشم سوم میتوان این موجودات را احساس، ادراک و رؤیت نمود و با آنها ارتباط برقرار کرد. فرشته و جن از جمله مشهورترین و معروفترین موجودات ماورایی میباشند.
چشم سوم
چشم سوم با اسامی مختلف از جمله چشم معرفت، چشم بصیرت، چشم دل، چشم درون، تیسراتیل و آجنا خوانده میشود و جایگاه آن در کالبد اثیری و منطبق بر پیشانی در جسم فیزیکی است.
برخی دانشمندان اعتقاد دارند که چشم سوم محلی برای دریافت ادراکات فراحسی، الهام و اشراق و وسیلهای برای ارتباط موجودات با یکدیگر در جهان هستی میباشد. از طریق آجنا میتوان با عوالم و موجودات ماورائی و همچنین با ورای ابعاد مکانی و زمانی ارتباط برقرار ساخت. همچنین با کمک آجنا میتوان هالهها را دید.
برای رؤیت هاله، لازم است که تمرینات باز کردن چشم سوم را انجام دهید، تا چشم سوم خود را تحریک کرده، قدرت گیرندگی آن را افزایش دهید. این کار شما را قادر میسازد که انرژی اطراف سوژه را دریافت کنید. البته بدون انجام این کار هم دیدن هالهی تکرنگها ممکن است، اما اگر چشم سوم شما تحریک و باز نشده باشد، دیدن هالهی یک موجود زنده بسیار مشکل خواهد بود.
به یاد بیاورید که وقتی خیلی خیلی خسته و کاملاً فرسودهاید چه حالی دارید؟ به یاد بیاورید که چه احساسی دارید وقتی برای روزها نخوابیدهاید و به سختی میتوانید چشمهایتان را باز نگه دارید؟ به یاد بیاورید که چه احساسی دارید وقتی چشمهایتان دست از تلاش برای بسته شدن بر نمیدارند؟ به یاد بیاورید که چه حالی دارید وقتی که با چشمهایتان میجنگید تا آنها را باز نگه دارید؟
تجسم این حالتها با تمرکز و توجه کامل، در شما احساسی برمیانگیزد، مانند اینکه تلاش میکنید یک پردهی خیالی سنگین را از پشت چشمهایتان بلند کنید. در چنین حالتی ماهیچههای چشمهایتان خوب پاسخ نمیدهند، بنابراین کار شما تقریباً بطور کامل ذهنی است.
چند لحظه صبر کنید تا این حالت را به خوبی مجسم کنید. کوشش برای باز نگهداشتن چشمان خسته، یک تحریک ذهنی قوی در چشم سوم ایجاد میکند و به تدریج باعث باز شدن آن میشود. اما چگونه؟
این فعالیت گشایشی ذهن ، آگاهی جسمی شما را در محل چشم سوم متمرکز میکند. هنگامی که آگاهی جسمی شما در یک قسمت از بدنتان متمرکز میشود و شما آن ناحیه را تحت نفوذ ذهنی خود قرار میدهید، کالبد انرژی خود را در آن ناحیه به نحوی پویا تحریک میکنید. اگر این فعالیت ذهنی به اندازه کافی ادامه پیدا کند و تلاش ذهنی کافی صرف آن شود، چشم سوم شما شروع به باز شدن خواهد کرداگر شما فعالیت گشایشی ذهن را هنگامی که در حالت آرامش هستید و موضوعی در میدان دید شما قرار دارد ( و بطور مستقیم در حال نگاه کردن به آن نیستید ) انجام دهید، دید هالهای خودبخود ایجاد خواهد شد.
فعالیت گشایشی ذهن که در اینجا شرح داده شد، شبیه تکنیکهای دیداری باز کردن چاکرا است که توسط اکثر استادان کار با انرژی و پیشرفت قوای ذهنی تدریس میشود. فقط به مراتب قویتر و مؤثرتر است. تمرینهای دیداری کار با انرژی به تنهایی ضعیف و کند هستند و یادگیری و استفاده از آنها مشکل است.
توصیه: مرکز بین دو چشم (روی پیشانی) را به نرمی با ناخن بخارانید. این کار به شما کمک خواهد کرد که این نقطه را با آگاهی جسمانی خود به دقت هدف بگیرید.
آگاهی جسمانی خود را به ناحیه بین چشمهای خود منتقل کنید. با تمرکز کامل از این ناحیه آگاه شوید. این ناحیه را به صورت ذهنی بالا بکشید. چنان که گویی تلاش میکنید پلکهایتان را به زور باز کنید. اما به ماهیچههایتان در این ناحیه اجازه ندهید که منقبض شوند یا به هر صورت دیگر پاسخ بدهند ( این تلاش کاملاً ذهنی است
احساس خود را به دقت مورد توجه قرار دهید. تصور کنید که چشمهایتان خیلی سنگین شدهاند؛ به آنها اجازه دهید که بسته شوند، و چند بار پلکهایتان را بههم بزنید. توجه کنید که برای این کار از کدام ماهیچهها استفاده میکنید.
همین فرمان عضلانی را از طریق آگاهی جسمانی ذهن خود در آن ناحیه به کار ببرید، اما دیگر به ماهیچههای پلکهایتان اجازه ندهید که از فرمان اطاعت کنند.
این کار را دوباره و دوباره تکرار کنید ( بالا بکشید، بالا بکشید، بالا بکشید… ) چنان که گویی یک وزنهی خیالی سنگین را از پشت چشمهایتان بلند میکنید.
این کار را بارها تکرار کنید، اما به خودتان ( یا هیچ یک از ماهیچههایتان ) اجازهی انقباض یا پاسخ ندهید. این کار در آغاز کمی دشوار است، اما با کمی تمرین به راحتی در انجام آن مهارت و تسلط پیدا میکنید.
این فعالیت گشایشی ذهنی خیلی مهم است. اگر میخواهید به روشنبینی و سایر تواناییهای روحی دست پیدا کنید، این تمرین اولین قدم برای یادگیری کنترل چشم سوم است
در مراحل اولیه ممکن است احساس کنید که ناحیه وسیعی از بالای ابروهایتان را بالا میکشید، حتی تمام پیشانی خود را . این مورد اشکالی ندارد و باز هم میتواند تأثیر لازم را برای باز کردن چشم سوم شما داشته باشد. با تمرین بیشتر خواهید توانست حوزهی تمرکز فعالیت ذهنی خود را کاهش دهید و آن را به ناحیهی بین ابروها ( چشم سوم ) محدود کنید.
اگر این فعالیت گشایشی ذهنی را ادامه دهید، چشم سوم خود را تحریک کرده ، آن را فعال خواهید ساخت. تمرکز یکنواخت و آرام شما روی یک شیئ، چشم سوم شما را با انرژی ساطع شونده از آن شیئ هماهنگ خواهد کرد. این انرژی به مرکز بینایی مغز شما ارسال میشود و در آنجا بعنوان یک تصویر ( یک نوار روشن از نور رنگی ) تفسیر میشود.
توصیه: هر گاه در انجام این عملکرد گشایشی ذهنی، تمرکز و تسلط کافی کسب کرده، آنرا بصورت ذهنی اجرا کنید، متوجه خواهید شد که وزنهی خیالی پشت چشمهای شما در یک سمت آسانتر از سمت دیگر بالا کشیده میشود،که معمولاً سمت راست آسانتر است. اصولاً این احساس ناشی از تفاوت بین دو نیمکرهی مغز شما است که استفاده از یکی به مراتب آسانتر از دیگری است ( نیمکرهی غالب ). اگر این مورد برای شما ایجاد اشکال میکند، با یک فعالیت چرخشی ذهنی، در جهت چرخش عقربههای ساعت در ناحیهی بین ابروها، چشم سوم خود را تحریک کنید. منظور از جهت چرخش عقربههای ساعت این است که صورت خود را به عنوان صفحهی ساعت در نظر بگیرید و جهت صحیح چرخش را با آن بسنجید. برای این فعالیت چرخشی نیز از همان فرمان ذهنی عضلانی استفاده کنید که قبلاً برای باز کردن چشمهای خسته به کار میبردید. اما اکنون آنرا برای چرخش به کار ببرید، چنان که گویی با حرکت چرخشی یک مداد، این ناحیه را تحریک میکنید. بهترین روش این است که برای فعال کردن چشم سوم خود تمرین گشایشی اصلی و این تمرین چرخشی را یک در میان انجام دهید. فعالیت گشایشی ذهنی به هر حال برای هماهنگ کردن چشم سوم شما با هاله لازم است.
توجه: به یاد داشته باشید که همهی این تمرینهای محرک انرژی، به آگاهی جسمانی موضعی خصوصاً آگاهی موضعی در سطح پوست وابستهاند. برای اینکه این تمرینها مؤثر باشند، باید احساس کنید که آنها واقعاً اتفاق میافتند.