اروین یالوم و مرگ اندیشی
یالوم در کتاب روان درمانی اگزیستانسیال بر این عقیده است که تاریخ اندیشه بر در هم آمیختگی مرگ و زندگی تاکید دارد .
یالوم می گوید چند چیز از آشکار ترین حقایق زندگی است .
یکی اینکه همه چیز ناپایدار و روبه نابودی و نیست شدن است و هیچ امر پایداری وجود ندارد و آدمی به خوبی این حقیقت را درک می کند .
و دیگری اینکه , ما از تمام شدن , نیست شدن , مردن و محو شدن می ترسیم و دائما در هراس از مرگ بسر می بریم .
و نکته ی روشن دیگر آنکه , علی رغم ترس از مرگ و رویارویی با مرگ و نیستی و نابودی , باید زندگی کنیم .
یالوم معتقد است که با تامل و تعمق در یک لحظه به خوبی می توان دریافت که مرگ آخرین لحظه ی زندگی نیست .
او از قول مونتنی ( میشل مونتنی , نویسنده ی فرانسوی ۱۵۳۳-۱۵۹۲ ) می گوید : ” چرا از آخرین روز زندگی ات می هراسی ؟ بیش از روزهای دیگر در مرگت سهیم نیست , آخرین گام خستگی نمی آورد , تنها خستگی را آشکار می کند ” .
یالوم می گوید هر متفکر بزرگی در مورد مرگ اندیشیده و نوشته است , و اغلب به این نتیجه رسیده اند که مرگ بخش جدایی ناپذیری از زندگی است .
به این سخن زیبای یالوم توجه کنید:
در نظر داشتن دائمی مرگ بیش از انکه زندگی را فقر زده کند , به آن غنا می بخشد . اگر چه نفس مرگ آدمی را نابود می کند , اندیشه ی مرگ نجاتش می دهد
این گفته ی یالوم بسیار عمیق و حاوی نکات بسیار مفیدی است که بدان به مرور خواهیم پرداخت . بواقع برخلاف آنچه که عموما اندیشیده می شود و برخی فکر می کنند , تفکر و اندیشه و یاد مرد , زندگی را غم زده ؛ فقر زده ؛ افسرده و بی روح که نمی کند بلکه آن را غنا می بخشد و بدان معنا می دهد . اندیشه ی مرگ و یاد مرگ و مرگ اندیشی است که به آدمی می آموزد که لحظه لحظه ی زندگی چه معنای پر شوری دارد و فقط در سایه ی مرگ اندیشی است که آدمی می تواند , ارزش و معنای زندگی را فهم کند و چشیدن طعم زندگی در سایه ی مرگ اندیشی میسر می گردد .
سعید اعتماد مقدم
منبع : margane.blogfa.com