بازگشت از مرگ مغزی به کمک سلول بنیادی
یک استارتاپ آمریکایی در نظر دارد با استفاده از سلول بنیادی، زندگی را به مصدومان مرگ مغزی بازگرداند. اما مراحل این پروژه با چالشهای اخلاقی و علمی روبهرو شده است.
زمانی که موضوع پژوهش در دنیای پزشکی به میان آورده میشود، دستهای از پژوهشگران به دنبال پیدا کردن راهکارهای بزرگ برای ایجاد تحول در دنیای پزشکی میگردند. بهطور مثال میتوان به پیوند موفقیت آمیز صورت، حمله به سلولهای سرطانی بدون آسیب زدن به سلولهای سالم یا ساخت پانکراس برای درمان دیابت اشاره کرد. در جدیدترین مورد، خبر از کاربرد سلولهای بنیادی برای زندگی بخشیدن به بیماران مرگ مغزی میرسد.
یک شرکت نوپای دانشبنیان آمریکایی با نام Bioquark به دنبال ایدهای جذاب برای مشتریان خود میگردد. این شرکت در نظر دارد با بهرهگیری از سلولهای بنیادی، مصدومان مرگ مغزی را از چنگال مرگ نجات دهد و به زندگی برگرداند. با این حال به نظر میرسد ایدهی اصلی Bioquark سؤالات زیادی میان پژوهشگران در حوزههای علم و اخلاق پزشکی پدید خواهد آورد.
طبق اطلاعات منتشرشده، این پروژه در انتهای سال جاری میلادی به مرحلهی اجرایی خواهد رسید. پروژهی در دست این استارتاپ سال گذشته در هندوستان مراحل آغازین خود را شروع کرده بود که با مخالفت نهادهای قانونی تعطیل شد. در فاز اولیه پروژهی Bioquark، بیست بیمار پروسهی درمان را طی خواهند کرد.
مرحلهی اول درمان شامل دریافت سلولهای بنیادی میشود؛ این سلولها از سلولهای خونی و چربی بیمار جدا میمانند. در مرحلهی بعد ترکیبی از پروتئین مستقیما به نخاع بیمار تزریق میشود تا رشد نورونهای جدید را سرعت بخشد. لیزر تراپی به همراه تحریک عصبی به مدت ۱۵ روز با هدف ایجاد اتصالات عصبی به بیمار تجویز خواهد شد. در همین حین پزشکان فعالیتهای مغزی بیمار را کنترل و تغییرات صورت گرفته را ثبت میکنند.
با اینکه برای تمام مراحل این پروژه دلایل علمی وجود دارد؛ ولی هنوز نمیتوان در مورد کل مراحل درمان اظهار نظر قطعی کرد. بهعنوان مثال اگر چه تحریک الکترونیکی عصب میانی در مطالعات گذشته وجود دارد؛ ولی بیشتر این مقالات بهصورت مطالعات موردی هستند و نمیتوان بهصورت کلی در بین تمام بیماران نتیجه را بسط داد.
اد کوپر، پژوهشگری خارج از این پروژه، با مطالعهی تمامی تحقیقات پیشین اعتراف میکند که این تکنیک روی برخی از بیماران در بستر کما نتیجهی مثبتی داشته است. با این حال هدف این استارتاپ بیماران مرگ مغزی است و شرایط این بیماران با بیماران در کما تفاوتهای زیادی دارد. بنابراین به نظر میرسد هدف Bioquark سؤالهای زیادی در بین پژوهشگران ایجاد میکند.
جدای از بحثهای تخصصی، این پژوهش سؤالهای زیادی هم در اخلاق پزشکی پیش میکشد. مهمترین سؤال در مورد نحوهی گرفتن رضایت بیمار از انجام مراحل درمانهای آزمایشی است؛ با دانستن این مطلب که بیمار دچار مرگ مغزی شده است و فوتشده بهحساب میآید. پژوهشگران بدون رضایت بیمار چطور نمونهی آزمایشی خود را تعیین میکنند؟ اگر بیمار از مرگ نجات پیدا کند وضعیت جسمانی یا مغزی بیمار چگونه است؟ در طی درمان صدمات مغزی تشدید میشوند؟ بر همین اساس بسیاری از پژوهشگران پروژهی Bioquark را فاقد پشتوانههای علمی و اخلاقی دقیق میدانند. نشریهی Stat News در مطلبی مینویسد:
اگرچه تکنیک تحریک عصب میانی قبلا برای بیماران انجام شده است؛ ولی هیچ دلیلی بر موفقیت این روش در بین بیماران مرگ مغزی وجود ندارد. سازوکار اصلی این روش بر ساقهی مغز بنا شده است. با این حال در بیماران مرگ مغزی، ساقهی مغز از انجام فعالیت اصلی خود بازمیماند.
کوپر اظهار میکند:
ایدهی اصلی نجات بیماران مرگ مغزی خیلی عجیب و بلندپروازانه نیست. اما نتیجهبخش بودن آن نزدیک به صفر و چیزی در حد معجزه خواهد بود.
با تمام این تفاسیر، عضو استارتاپ Bioquark با دفاع از پروژهی خود، بیان میکند:
من شانس خوبی برای موفقیت میبینیم. مسئلهی ما کنار هم قرار دادن انتخاب روش درست، نمونهی آزمایشی درست، داشتن ذهن مثبت و امید است.