خود را از نو تعریف کنید
هنگامی که زخم های مان مرهم نیافته است, گذشته, زندگی ما را ویران خواهد کرد.
موهبات منحصر بفرد, خلاقیت و استعدادهای ما را از بین خواهد برد.
هنگامی که این بخش های وجود خود را طلب نمی کنیم, درون ما راکد می مانند و به جای آن که از آن ها در هماهنگی با خویش استفاده کنیم, علیه خویش استفاده می کنیم.
گمان می کنیم از دنیا خشمگین هستیم, می خواهیم آن را تغییر دهیم و یا این که اگر دنیا جای دیگری بود می توانستیم رویاهای خویش را تحقق بخشیم.
اما این ما هستیم که باید تغییر کنیم.
ما از خود خشمگین هستیم, زیرا پشتکار نداریم, نیروی الهی درون خویش را محترم نمی شماریم و به خود اجازه ابراز کردن آن چه را که به راستی می خواهیم نمی دهیم.
گمان می کنیم که از والدین مان برای سرکوب کردن ما در کودکی خشمگین هستیم, حال آنکه از خودمان برای ادامه دادن این سرکوب, خشمگین هستیم.
مانند آن است که سال ها پیش کسی ما را در قفس انداخته باشد و اکنون نیز که دیگر قفسی وجود ندارد, ما هنوز پشت میله های خیالی آن دست و پا بزنیم.
قفس ما محدودیت های خود ساخته, خود ناباوری ها و ترس های مان هستند.
به ما یاد داده اند رفتن به دنبال آرزو هایمان سخت است.
قدرت شفاف نگاه کردن به گذشته و بازستاندن جنبه هایی از خویش که سرکوب کرده اید, درون خود شماست.
مقابله با ترس
آنتونی رابینز می گوید: “اگر نمی توانید, چاره ای ندارید و اگر چاره ای ندارید, می توانید.”
همان چیزهایی که ما از آن ها خیلی می ترسیم, بیشترین آزادی و رشد را برای ما فراهم می آورند.
اگر ترس آنقدر بزرگ است که شما را فلج می کند, مقدار خطر را کم کنید.
چالش های کوچکتر را به عهده بگیرید و راه ترقی را طی کنید.
بعضی ترس ها به قدری قوی هستند که می توانند شما را فلج کنند, مانند ترس از سوار شدن هواپیما یا بودن در آسانسور و … که می تواند بطور جدی مانع موفقیت شما شود.
خوشبختانه برای اکثر ترس ها راه حلی ساده وجود دارد, این روش در کتاب “ضربه های شفا بخش” توضیح داده شده است.
در این روش با دست بر روی نقاطی از بدن می زنید در حالی که تجربه یا چیزی را که از آن می ترسید, مجسم می کنید.
از ترس هایتان کمک بگیرید
همه ما در زندگی به گونه ای با ترس هایی مختلف روبرو می شویم.
در این حالت ما از روبه رو شدن با احساسی همچون طرد شدگی, شکست خوردگی, شرمندگی, تنهایی و … می ترسیم.
ترس ها نیز بخشی از روند دستیابی به موفقیت محسوب می شوند.
اجازه دهید که این ترس های احتمالی به شما کمک کنند تا با احتیاط لازم گام بردارید اما هرگز اجازه ندهید که این ترس ها بر کل زندگی شما, سایه اندازند.
برای موفقیت شدن نیاز نیست ترس های خود را نادیده بگیرید, باید پیام های ویژه ترس هایتان را دریافت کنید, سپس با توجه به آن ها حرکت کنید.
به جای توجه به ترس هایتان, اتفاق افتادن رویدادها را به شیوه ای مناسب و دلخواه تصور کنید, اینکه همه چیز به خوبی پیش می رود.
ترس های خود را بپذیرید
هنگام رویارویی با ترس هایمان, یاد گرفته ایم که از آنها فرار کنیم, انکارشان کنیم یا با آنها کلنجار بریم.
برای دستیابی به شجاعتمان, باید به ترس های خود پی ببریم, آنها را بپذیریم و با محبت در آغوش بگیریم.
تنها راه در آغوش گرفتن ترس هایمان این است که, آن ها را همانگونه که هستند, بشناسیم.
شاید متوجه شده باشید که سعی در نادیده گرفتن ترس هایتان, معمولا فایده ای ندارد.
هرقدر سعی کنید, که آن ها را نادیده بگیرید, باز هم در مواقع فشار یا دلشکستگی دوباره آشکار می شوند, مگر اینکه در آغوش گرفته شده باشند.
معمولا برای نادیده گرفتن آنها, به خرید, نوشیدن, پرکاری, شکایت و غیبت و هر واکنش دیگر رو می آورید.
پس از آنکه پذیرفتید شما ترس های خاص خود را دارید و قبول کردید که سپردن اختیار زندگیتان به دست آنها چه هزینه ای دارد, اندک اندک, فضایی برای تنفس به خود می دهید و در این فضا, می توانید ترس های خود را با روشنی و درک بیشتری مشاهده نمایید.
آنگاه که در آغوش کشیدن ترس هایتان را آغاز می کنید, رفته رفته از سلطه آن بیرون می آیید.
در برابر هر چه مقاومت کنید, مقاومت می کند.
درک این گفته, کلید در آغوش کشیدن ترس های شماست.
آیا این انتخاب مرا بسوی آینده ای, الهام بخش پیش می راند؟
با پرسیدن چنین سوال هوشمندانه ای که:
آیا این انتخاب مرا به سوی آینده ای الهام بخش پیش می راند یا در بند گذشته نگه می دارد؟
آگاه می شویم که هر یک از انتخاب هایمان, ما را به یکی از این دو جهت هدایت می کند.
ما با هر گزینش یا به سوی آینده ای الهام بخش پیش می رویم, یا اسیر گذشته که محدودمان می کند, باقی می مانیم.
انتخاب هایی که از رویاهایمان پشتیبانی می کنند, احساس شگفت آوری از توانمندی و اعتماد به نفس به ما می بخشند.
هنگامی که خودمان را در زندگی بیرونی در حال پیشرفت بسوی خواسته هایمان می بینیم, احساس قدرتمندی, امیدواری و دلگرمی می کنیم.
انتخاب های پیش برنده, شهامت و اعتماد بنفس لازم را برای تحقق اهداف و آرزوهایمان به ما می دهند.
از سوی دیگر, انتخاب هایی که بر مبنای ترس انجام می شوند, ما را متصل به گذشته نگه می دارند.
نیاز ما به آسایش, امنیت و شرایط قابل پیش بینی, مانع گام نهادن به بیرون از واقعیت آشنایمان می شود.
از ترس آنچه ممکن است در بیرون از منطقه امن و آشنا بیابیم, حتی هنگامی که دیگر گذشته ما را خشنود نمی کند, به آن می چسبیم.
ما متقاعد شده ایم, که چسبیدن به آنچه می شناسیم, ما را در امنیت نگه می دارد و می ترسیم که رها کردن گذشته, ما را به خطر بیندازد.
به سخنی دیگر, ما فکر می کنیم, دیو آزموده, بهتر از مردم نا آزموده است.
چگونه ترس را شکست دهیم؟
فرض کنید که شما از محل ها سربسته, جای مسقف, بلندی, کوه پیمایی, شنا کردن و یا حتی از سخنرانی کردن یا مصاحبه می ترسید.
مثلا شما از غوطه ور خوردن در آب دچار وحشت می شوید.
بعد از مدیتیشن, خود را در حال شنا کردن تصور کنید.
این یک تجربه خیالی است که در عالم خیالی خود را به درون آب پرتاب کرده و به شنا کردن پرداخته اید.
در همان حال خود را می بینید که مشغول حرکت دادن دست و پای خود هستید, خنکی آب را نیز احساس می کنید.
این تصور تجسم خلاق است و با خیال پردازی تفاوتی آشکار دارد, زیرا در این حال می دانید آنچه به ذهن خود راه می دهید, به همان صورت در ضمیر ناخودآگاه ثبت می شود.
پس از آن قادر خواهید بود, آن چه را در ضمیر ناخودآگاه خود ضبط کرده اید, تحقق بخشید.
با بهره گیری از همین تکنیک خواهید توانست بر ترس ناشی از صعود از قله ها و مکان های مسقف و … غلبه نمایید.
خود را در حال بالا رفتن از کوه تصور کنید و این که پای بر قله آن نهاده اید و از چشم انداز زیبای زیر پایتان لذت می برید و در حالی که از لحاظ ذهنی آن کوه را قتح کرده اید در همان حال نیز بر بلندای ترس خود ایستاده اید و پای بر آن نهاده اید.
یک مبارزِ شجاع باشید
یک مبارز شجاع, به گذشته یا مشکلات خود نمی نگرد تا تعیین کند, آیا می تواند از آن کسی که هست خوشحال تر باشد یا نه.
چنین مبارزی به درون خود و نیروی متعالی که او را آفریده است, می نگرد.
در این راه لازم است که با مخالفت ها روبرو شود, از محدودیت های افکار و ذهنش که می تواند او را فریب دهد و متقاعد کند فقط یک آدم میرای ناقص است, فرا بگذرد.
لازم است که با تضادهایی روبرو شود که توانش را افزایش دهد, چرا که بینش او, درباره آینده متمرکز است, نه گذشته.
او ترس های خود را به روشنی می بیند و آنها را صادقانه و شجاهانه می پذیرد.
وقتی برای گذشته خود مبارزه می کنید, موهبت تجربه های دشوار را, می یابید, می دانید که این چالش ها فرصت هایی برای پیروزی شما بوده اند.
شما با هر چالشی به اوجی تازه می رسید, می دانید که این چالش ها فرصتی برای پیروزی شما بوده اند.
باید با صداهای درون سرتان که می گوید, نباید این اتفاق می افتاد یا احمق هستید یا عیب و ایرادی دارید, مبارزه کنید.
وقتی برای آینده تان مبارزه می کنید, صبح که بیدا می شوید, از طرحی که با بصیرت درباره آینده مجسم کرده اید, آگاه هستید.
می دانید که باید چه کنید و در انتخاب هایتان مصمم هستید.
فراموش نکنید آنچه که شما را گرفتار نگه می دارند و احساس ضعف و درماندگی به شما می دهد, فقط توهمی از گذشته است.
هر چه که در برابرتان پدید آمده, برای ناتوان کردن شما نیست, بلکه فرصتی برای توانمند تر, شجاع تر و هماهنگ شدن با وجود برترتان است.