در باب تاثیرات پول بر ذهن ثروتمندان

وجود نابرابری در میزان درآمدها و تاثیراتی که این مسئله بروی افراد به همراه دارد، موضوعی است که به تناوب مورد توجه بسیاری بوده است.۴۰۰ سال پیش از میلاد مسیح، تراژدی نویس یونانی سوفوکل، راجع به تاثیرات مخرب نیروی پول نوشت، کارل مارکس در قرن ۱۹ گرایش و تلاش سرمایه داران به قبضه ابزار تولید را تشریح کرد، تلاشی که به زیان طبقه کارگر عمل می کند. در سال ۱۹۲۵ نویسنده آمریکایی  فیتز جرالد از این اظهار تأسف می‌کند که ثروتمندان به نوعی از دیگر انسانها متفاوتند، و اینکه تا زمانی‌ که که فردی ثروتمند به دنیا نیامده باشد، تصور این حالت برایش غیرممکن می‌باشد.
پس از قرن‌ها بیان هنرمحور و فلسفه گرا از موضوع ناعدالتی اجتماعی، در سال ۱۹۷۰، دانشمندان علوم اجتماعی نیز پا به این عرصه نهادند، اما صرفا در جهت بررسی تاثیرات فقر بر زندگی‌ انسان ها.از حدود یک دهه پیش بود که پژوهشگران توجهشان به روی دیگر معمای پول جلب شد: نگاه به تاثیرات وجود ثروت و نه بررسی نبود ثروت.
امروزه بسیاری راجع به ناعدالتی صحبت می شود. اما تا این اواخر سکوتی مطلق در مقالات علمی‌ حاکم بود در رابطه با تاثیراتی که متموّل بودن بر روان، روحیات، روابط و حس زمان میتواند داشته باشد.
اهمیت درک اینکه یک فرد ثروتمند چگونه فکر می‌کند، بیشتر از انجام یک آزمایش صرفا آکادمیک می‌باشد. ثروتمندان نقشی‌ بی‌ اندازه بزرگ در جوامع بازی میکنند، نظراتشان غالباً بیشتر از دیگران شنیده می شود،کمک های مالی شان عرصه‌های مختلفی‌ از سیاست گرفته تا نوآوری و فعالیتهای عام المنفعه را در بر می‌گیرد. تاثیرات رفتار افراد ثروتمند بروی موضوعات، در مقایسه با تاثیر محدود  فراد معمولی، قابل ملاحظه می باشد. بدین خاطر بهتر است تلاش شود تا طرز فکر افرادی که تاثیر گذار به حساب مییایند را راجع به دنیا و دیگر انسانها، و اینکه این افراد تا چه حد امکان کمک رسانی و یا ضربه زدن را دارا هستند، درک کنیم.

به منظور شناخت جوانب مختلف این مسئله، پژوهشی در این رابطه در دانشگاه یل آمریکا انجام شد. تحقیقات این دانشگاه تلاشی است در جهت پر کردن فاصله ناشی از کمبود اطلاعات در این رابطه. به  گفته این محققان اختلافات چشمگیری بین افراد بسیار ثروتمند و باقی جامعه و مخصوصا افراد بسیار فقیر وجود دارد. و اینکه استقلالی که با داشتن پول می‌توان خرید، به قیمت هزینه روانی به دست می‌آید.
خلاصه ای از یافته های این پژوهش دلالت دارد بر اینکه: پول، ثروت و قدرت منجر به نفس گرایی و رویکردی خود محور می‌شودکه تعریفی است آکادمیک برای افراد خود رای و تا حدی خود شیفته. هنگامی که افراد غیر ثروتمند تلاش می‌کنند تا درست یا غلط بودن موردی و یا چگونگی رفتارشان را مشخص کنند، معمولا رفتارشان را بر پا یه چگونگی‌ عملکرد محیط پیرامونی و هنجارها و قوانین اجتماعی بنا می نهند. و غالباً به عملکرد ی بر پا یه اخلاق  ارزش تمایل دارند، به اعتباری انجام کارهای درست و انسان خوبی‌ بودن.

در سوی دیگر هنگامی که یک فرد متموّل با تصمیم گیری در مورد چگونگی عملکرد روبرو می‌شود، تلاش می‌کند تا خواسته‌ها و اهداف خود را الویت بخشد. این می‌تواند به معنی‌ ترجیح منافع خود بر منافع دیگران باشد و در صورت لزوم نقض قوا نینی که مانع رسیدن به هدف می باشند. احتمال اینکه اینگونه افراد به هنگام رانندگی قوانین را نقض کنند بالا ست، و یا در طی‌ آزمایشات لابراتواری، یا معاملات تجاری دروغ گفته یا کلاه برداری کنند، تا پیش بیفتند. هم‌چنین به نظر می‌رسد همدلی کمتری به دیگران دارند و در درک احساسات دیگران، چه با مشاهده ظاهر و چه قضاوت از روی برخورد افراد ضعیفتر عمل می‌کنند. و در نهایت اینکه در روند زندگی، و به نسبت فقرا، سخاوت کمتری در آنها دیده می‌شود.
هر چند نشان دادن  دقیق اینکه  چه جنبه ای از پول باعث می‌شود تا افراد ثروتمند به سمت بروز نشانه‌های رفتار‌های غیر اجتماعی گرایش داشته باشند آسان نیست، اما متخصصان اعتقاد دارند که ظاهراً این نوع رفتارها ارتباط پیدا می‌کنند به تاثیری که پول در رها سازی فرد از وابستگی به دیگران ایفا می‌کند. ابتلا به بیماری در مورد فقرا می‌تواند منجر شود به از دست دادن کار و مواجه با بسیاری مشکلات دیگر، و در این گونه موارد محیط پیرامونی، خانواده و دوستان در نقش منجی عمل می‌کنند. اگر فرد قادر به مقابله با چالش‌های شرایط دشوارنباشد، ناچار می‌شود از ارجاع به دیگران. این حالت باعث ایجاد هماهنگی در عواطف بین افراد می‌گردد و احتمال پاسخگویی به احتیاجات هر کدام آنها را در صورت بروز نیاز بالا می‌برد.
از سوی دیگر ثروتمندان بطور عمده برای حل معضلاتی که زندگی بر سر راه آنها قرار می‌دهد فقط به حساب بانکی شان می‌توانند تکیه کنند. ثروت، حس استقلال یا آزادی فردی و کنترل بر زندگی‌ شخصی را به همراه می‌آورد. در صورت بروز مشکلات فرد ثروتمند نیازی به همکاری با دیگران ندارد چرا که خود او همه آن چیزی است که بدان نیاز است و با تکیه به خود می‌تواند به آنچه که می‌خواهد برسد.

عجیب اینکه مشاهدات نشان می‌دهد که این تاثیرات نه تنها در مورد افرادی که ثروتمند به دنیا آمده‌اند صادق است، بلکه در رابطه با آنانی که در مراحلی دیگر از زندگیشان به ثروت دسترسی‌ پیدا کردند نیز قابل مشاهده می باشد؛ چه این کسب ثروت با تلاش خودشان بوده باشد یا با بردن بلیط بخت آزمایی. در آزمایشات لابراتواری و به منظور انتقال حس پولدار بودن، از افراد فقیر خواسته شد تا به این فکر کنند که در صورت ثروتمند بودن کیفیت زندگی‌شان چقدر فرق خواهد داشت. صرف نظر از وضعیت اقتصادی افراد، همگی‌ همان رفتاری را از خود به نمایش گذاشتند که افراد ثروتمند بدنیا آمده نشان دادند؛ از جمله اینکه به منظور پیشبرد خواسته‌هایشان حاضرند قوانین را زیر پا بگذارند یا دست به تقلب بزنند. در آخر آزمایش، ظرفی‌ پر از تنقلات در محل قرار داده شد و اطلاع داده شد که قرار است آنرا بین کودکان این افراد که در محل دیگری قرار داشتند، تقسیم کنند. جالب اینکه آنانی‌ که حس پولدار شدن به آنها دست داده بود، دو برابر دیگران، از این ظرف  برداشتند.

اخیرا تحقیقاتی‌ در رابطه با برندگان بلیط بخت آزمایی در لندن انجام شد که در قالب شواهدی از زندگی‌ واقعی‌ و در مقام تأیید یافته‌های آزمایشگاهی نشان می‌دهد که برندگان، حتی آنانی‌ که تا قبل از این فقیر به حساب می‌آمدند، پس از خوش شانسی‌ در بردن لاتاری،  شفقت کمتری از خود به نمایش گذاشتند. حتی نزدیک به ۲۰ درصد از این برندگان کوتاه زمانی پس از دریافت پول در تمایلات سیاسی‌شان تغییر ایجاد کرده به  نظرات محافظه کارانه تمایل پیدا کردند.

قاعدتاً فردی که فقر را تجربه کرده می‌بایست پس از پولدار شدن همدلی بیشتری داشته باشد و بخاطر آگاهی‌ از تبعات فقر بخشندگی بیشتری از خود نشان دهد، که بنا به نتیجه این تحقیقات ابداً اینطور نیست.ظاهرا رفتار افراد بر این اساس که در حال حاضر چه کسی‌ هستم و چه حسی دارم، تعیین می‌شود.

ظاهراً تاثیرات پول جهانی‌ می‌باشد، و ریشه مند در این واقعیت که انسانها به این بارور گرایش دارند که در دنیایی با انصاف زندگی‌ می‌کنیم، جایی که در آن حوادث خوب برای انسانهای خوب اتفاق می‌افتد. یک انسان خود ساخته به خود می‌گوید که بخاطر تلاش  وافرش، لیاقت داشتن پول را دارد؛ به همان نسبتی که فردی که ثروتمند به دنیا آمده خود را با این استدلال که باهوش‌تر و تواناتر از دیگران است، شایسته داشتن ثروت می‌داند. و در مواردی هم چون بردن بلیط بخت آزمایی، برنده خوش شانس ممکن است با خود فکر کند: “من قلبا انسان خوبی‌ هستم و به همین خاطر لیاقت داشتن این پول را دارم”.

گستره این طرز فکر و برخورد حسی محدود به کسانی‌ که صاحب پول هستند نمی‌ماند، حتی بسیاری از فقرا نیز اعتقاد دارند که سیستم موجود عادلانه عمل می‌کند. اگر ثروتمندان صاحب ثروت هستند بخاطر این است که آنرا بدست آورده‌اند یا لیاقت آنرا داشته‌اند، و این بدان معنی‌ است که فقرا نیز می توانند با تلاش کافی‌ از نردبان ترقی‌ بالا بروند. مطرح کردن نظری در مقابل این طرز فکر و اینکه رویای موفقیت آمریکایی‌ ) رویای رسیدن به ثروت) خیالی بیش نیست، می‌تواند بسیار دردناک باشد. برخی از انسانها بر این باورند که تخیلات باعث می‌شوند احساس بهتری داشته باشند.

بناست تا در تحقیقات بعدی، مواردی که افراد ثروتمند فعالیت‌های هم‌دلانه و سخاوتمندانه نشان می‌دهند، مورد بررسی قرار گیرند؛ به این امید که در نهایت روشهای مداخله روانشناختی طراحی شود که در جهت اعاده کسری عاطفی که در بسیاری از ثروتمندان مشاهده می‌شود، به کار گرفته شود. خوشبختانه شواهدی در دسترس است از اینکه ثروتمندان ذاتا خود محور نیستند، و اینکه می‌توان به اینگونه افراد در خروج از وضعیت عدم هم‌دلی یاری رساند.

در آزمایشی دیگر، تصاویر ویدیویی که تحریک کننده حس هم‌دلی و دلسوزی انسان می‌باشد، هم چون تصاویری از وضعیت نابسامان کودکان یا حیوانات، به ثروتمندان نشان داده شد، و مشاهده گردید که شرکت کنندگان متموّل نیز به مانند فقرا میل به کمک پیدا کردند، در حالی‌ که احتمال کمک ثروتمندان بدون مشاهده این فیلم‌ها بطور قابل ملاحظه‌ای  کمتر می بود. اینکه این یافته‌ها و موارد مشابه را چگونه می‌توان در چار چوب نیاز جامعه ترجمه کرد و به کار گرفت، خود چالشی به حساب می‌آید.
ثروت به تنهایی بازدارنده فرد از اجتماعی بودن نیست، بلکه میزان آگاهی‌ دارنده آن را از آنچه که در پیرامون می‌گذرد کاهش می‌دهد. و اگر خود فرد بخواهد که به عواطف و نیازهای دیگران توجه نشان دهد، پولدار بودن مانعی در مشاهده این موارد نخواهد بود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *