«ذوالقرنین » (صاحب دو قرن)

ذوالقرنین

ذوالقرنین یکی از شخصیت‌های کتاب مقدس و قرآن است که اختلاف‌های اساسی درباره هویت، دوره تاریخی و جزئیات سرگذشت او بحث‌های پردامنه‌ای را در منابع اسلامی در پی داشته‌ است.

ذوالقرنین مرکب از دو کلمه است:

“ذو” که در لغت به معنی صاحب است ( در حالت نصب آن «ذا» و در حالت جر «ذی»).
“قرْن” که در لغت به معنی جمع کردن می‌باشد، اقتران از همین ریشه اجتماع دو چیز یا چیزهاست، به استخوان شاخ نیز “قَرن” گویند.
ترکیب “ذوالقرنین” معانی مختلفی دارد و یکی از معانی لغوی آن صاحب دو شاخ است و در اصطلاح نام شخصی می‌باشد که نام او سه بار در قرآن آمده است، او یکی از ناشناخته ترین و بحث انگیزترین شخصیت های قصص قرآنی می‌باشد.  در اینکه او چه شخصی است، نظرات مختلف است به اضافه اینکه قرآن هم به شخصیت وی تصریح نکرده ؛ نظرات عبارتند از :

▫️ اسکندر مقدونی
▫️ یکی از پادشاهان یمن
▫️کوروش هخامنشی ▫️منذربن ماء السماء

▫️تسن چی هوانگ تی (بزرگترین پادشاه قدیم چین) و… مورخان و بزرگان ایرانی بالإجماع اسکندر رومی را در کتبشان ذوالقرنین نبی می‌دانند، از جمله این بزرگان و مورخان می‌توان به نامهای زیر اشاره کرد، ابوریحان بیرونی، بن سینا، طبری، ابن بلخی ، بلعمی، حمدالله مستوفی، دینوری، میر خواند، فخر رازی، یعقوبی اصفهانی، بیضائی، شرف الدین علی یزدی مورخ ایرانی دربار گورکانیان، ناصر خسرو، سور آباد. جدیدترین نظر در این مورد از ” ابوالکلام آزاد ” است، وی معتقد است ذوالقرنین همان “کوروش کبیر” است و صفاتی که قرآن برای او ذکر کرده با تاریخ زندگی او منطبق است، برخی از مفسرین این نظریه را پذیرفته‌اند.  درباره وجه نام‌گذاری ذوالقرنین نیز اقوال متنوع و متعددی قریب به بیست وجه ذکر شده است که به اقتضای مباحث تاریخی و فقدان نصوص قطعی روایی در مسأله تسمیه ذوالقرنین، باعث این اختلاف شده است؛ معانی مادی: دسته نخست از این اقوال جنبه مادی دارد و با شاخ یا چیزی شبیه به آن مرتبط است، ازجمله اینکه جلوی سرش دو زائده گوشتی شبیه شاخ بود؛ تاجش دو شاخ داشت؛ قومش دو طرف سرش را شکستند؛ یا دو گیسوی بافته زیبا در دو طرف سرش داشت.

معانی انتزاعی: دسته دوم جنبه انتزاعی و نمادین دارد و با دیگر معانی واژه قرن در ارتباط است، ازجمله اینکه در مدت حیاتش دو نسل مردم از بین رفتند؛ بر سرزمین ایران و روم پادشاهی کرد (دو قرن زندگی یا حکومت او) ؛ به شرق و غرب عالم که عرب آن را قرنی الشمس (دو شاخ آفتاب) می خواند، راه یافت؛ هم از طرف پدر و هم از طرف مادر شریف و نجیب‌زاده بود؛ در خواب دیده‌بود که دو طرف قرص خورشید را گرفته است؛ یا اینکه علم ظاهر و باطن به او عطا شده‌بود.
داستان ذوالقرنین در سورۀ کهف آیات ۸۳ تا ۹۷ ذکر شده است و آنچه از این آیات برمی‌آید، این است که او مردی قوی، صالح و شجاع بوده، خداوند به او قدرت و سلطنتی بزرگ بخشیده بود ، وی مؤمن،موحد و مهـربان بوده و از طریـق عدل و داد منحرف نمی‌شود، به همین جهت مشمول لطف خاص خدا بوده، به مال و ثروت علاقه‌ای نداشته است.
بر اساس قرآن ، ذوالقرنین، سه لشکرکشی مهم داشت نخست به غرب، سپس به شرق، و سرانجام منطقه‌ای که در آن یک تنگه کوهستانی وجود داشت، او انسان یکتاپرست و مهربانی بود واز طریق دادگری منحرف نمی‌شد و به همین جهت مشمول لطف خدا بود، او یار نیکوکاران و دشمن ستمگران و ظالمان بود و به مال و ثروت دنیا علاقه‌ای نداشت، او هم به خدا ایمان داشت و هم به روز رستاخیز، او سازنده سدی بود، که در آن به جای آجر و سنگ از آهن و مس استفاده شده‌است و هدف او از ساختن این سد کمک به گروهی مستضعف در مقابل ظلم و ستم قوم یاجوج و ماجوج بوده‌است.
مفسران پیرامون عاقبت کار او سخنی به میان نیاورده‌اند اما اگر ذوالقرنین همان کوروش باشد، دولتش توسط اسکندر مقدونی سقوط می‌کند و او به واسطۀ زخمی که در جنگ سال ۵۲۵ قبل از میلاد به وی رسیده بود، درگذشت.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *