عصر ما قبل آدم
ایمانوئل ولیکوفسکی
عصر ما قبل آدم
آئینی باستانی رواج ماه پرستی را به آدم – نخستین انسان – نسبت میدهد . ابوبکر محقق قرون وسطی مینویسد که :
” آنها ] سباییها [ میگویند که آدم درست مثل بقیه بشریت از زن و مرد متولدشده . اما آنها خیلی به او افتخار میکنند و میگویند که او از ماه آمده و میگویند که او پیامبر و فرستاده ماه است و او ملتها را تشویق و ترغیب نموده که میبایست به ماه خدمت کنند … همچنین درباره آدم گزارش کردهاند که وقتی او ماه را رها کرد و تصمیم گرفت از منطقه هندوستان رهسپار بابل شود شگفتیهای زیادی را با خود به همراه آورد .”
آدمیزادها ، نوع بشر ما قبل طوفان به احتمال بسیار نخستین موجودات انسانی بر زمین نبودهاند . حتی اگر بپذیریم که ” اخراج از باغ عدن ” تمثیلی از فاجعهای است که بشریت ما قبل طوفان را به کلی نابود کرده ؛ به یقین گفتن اینکه این نخستین فاجعه بوده غیرممکن است . بستگی به یاد و باور کسانی دارد که یک فاجعه را تحت عنوان کارکرد خلقت در نظر میگیرند . موجودات انسانی که از برخی از اینگونه فجایع جان به در بردهاند یادشان نمیآید که چه اتفاقی رخ داده آنها میپندارند که از گِل زمین خلقشدهاند . تمامی دانستهها درباره نیاکان ، اینکه آنها در آنچه فاصله بین ستارگان (interstellar space ) گفته میشود میزیستهاند از خاطر تعداد اندک نجاتیافتگان زدوده شده. باورهای آئینی خاخامی – تلمودی حکایت از این دارند که قبل از اینکه آدمی خلق شده باشد زمین بیش از یکبار مسکونی و بیش از یکبار هم نابودشده .
پایان عصر نخستین با محرومیت انسان از برکت باغ عدن نمادپردازی شده . اینکه ماه روشناییاش را از دست داده . سخن بر سر فقط یک جفت انسان نیست . آئین باستانی اختراع هفتاد زبان را به آدم نسبت میدهد !.
اسطورهشناسی عبرانی به دوره متفاوت زیستی و ژئوفیزیکی قبل از اخراج آدم اشاره میکند . اینکه انوار خورشید دائماً بر زمین میتابیدند و باغ عدن در شرق قرار داشت و اینگونه باید پنداشت که زیر تابش دائمی نور خورشید بارانی بر زمین نمیبارید بلکه مه از زمین برخاسته متراکم شده به شکل شبنم در میآمد . قامت انسان بسیار بزرگتر و ابعاد بدن انسان غولآسا بود و ظاهرش از انسان ما بعد او متفاوت . بدنش با پوستی بسیار سخت پوشیده شده بود .
اما روزی رسید که درخشش سماوی متوقف شد :
” … خورشید به تاریکی غلتید و آدم برای نافرمانیش گناهکار دانسته شد ” . شعلههای چون شمشیر همیشه چرخان آدم را میترسانند ( پیدایش ۳:۲۶ ) افسانه دیگری میگوید که نور سماوی در آسمان جلوه بسیار اندکی داشت و سپس توقف نور سماوی باعث حیرت آدم شده و درخشش دوره نخست دیگر هرگز رجعت ننموده . آسمانی که انسان هر روز میدید دیگر هرگز مثل گذشته دیده نشد . گرزمان ( آسمان ) دیگر هر گز شبیه آسمان ” روز” نخست نشد . “روز” پیدایشی که آن چنان که پیش ازا ین اشارهکردهام با هزار سال برابری می کرده .
طبق سنت عبرانی پس از هبوط انسان بوده که خورشید برای نخستین بار غروب کرده . ” برای نخستین بار آدم غروب خورشید را رویت کرده ، ترس او را فراگرفته و تمام شب را با دلواپسی سپری نموده . وقتی روز آغازشده او متوجه شده که آنچه که او برایش زار می زده چیزی نبوده جز یک چرخه طبیعی . پس از آن بوده که فصلها آغازشدهاند . در ماجراهای متعاقب گفتهشده که : آدم متوجه شد که روزها کوتاهتر شدهاند و هراسان شد که مبادا جهان میخواهد در تاریکی فرو رود … اما بعد از انقلاب زمستانی او متوجه شد که روزها دوباره بلندتر شدهاند . همچنین زمین تغییرات زیادی به خود دیده و جدا از گذشته زمین از بالا توسط باران خیس می شده . تنوع گونهها کمتر شده و طبق افسانههای عبرانی از اندازه انسان کاسته شده و هیکلش نسبت به گذشته تفاوتهای زیادی را تجربه نموده . اندازه خارقالعادهاش به اندازه منقبضشده کنونی تبدیلشده . او حتی پوست سفت و سختش را از دست داده و کل نظام طبیعت هم مجبور به تغییر رویه شده .