قانون جذب : حقیقت یا توهم؟ ( قسمت سوم) – مقاله ای تکان دهنده در مورد قانون جذب
بیایید قدم به قدم پیش برویم و در ابتدا سوالاتی کاملا شفاف، واضح ولی بسیار چالشی را برای کسانی که طرفدار سینه چاک این باورها هستند ولی “نمی خواهند” به هر دلیل آن سوالات را مطرح نموده و پاسخ بگیرند،مطرح کنیم و پاسخ دهیم. سپس سوالاتی را از کسانی که روی این مساله تعصب دارند، خواهیم پرسید و امیدوارم که بالاخره روزی این سوالهای ما را هم پاسخ دهند!
خب پس از این مقدمه بحث را آغاز می کنم.
قبل از هر چیزی، اساتید فعلی قانون جذب هرگز بطور شفاف درجه و گستره مفهوم “اندیشه واقعیت را می آفریند” را تعریف نکرده اند. هیچ محدودیتی در این مفهوم نیست. این جمله بدون هیج “پیش فرض” و “تعیین صلاحیت” در ابتدای کلاسها ( به خصوص هنگام تبلیغ برای آنها” ذکر شده و مرتبا تکرار می شود. و جالب این که ممکنست بعد از دوره یا حتی در اواسط آن که کارآموز دیگر راه برگشتی ندارد، به محدودیتها و تبصره های بی شمار و شرایط آن اشاره گردد. اما در ابتدای کار که هدف فقط “جذب” کارآموزان به دوره است، هیچ شرط و محدودیتی برای این قانون ذکر نمی شود، و البته این تعجبی هم ندارد!
بنابراین به سادگی می توان برداشت کرد که اساتید ادعا دارند که افکار قدرتی نامحدود و بدون سقف برای آفرینش و متجلی کردن حقایق فیزیکی پیرامون ما دارند.
به عنوان مثال، مرحوم دکتر وین دایر که مداوما در سخنرانیها و کتابهای خود به این قانون اشاره می کرد، هرگز اشاره ای به محدودیتها و گستره آن نکرده بود. بهر حال، کسانی که می گویند: “شما واقعیت خود را می آفرینید” هرگز دقیقا شفاف سازی نکرده اند که منظورشان چیست. شاید انگیزه اصلی آنها “خوشحال نگه داشتن شنوندگان و برآورده سازی انتظار آنها برای شنیدن دروغی اینچنین بزرگ “باشد.
شناخت قانون جذب واقعی
مثالهایی ساده که باورهای غلط در مورد قانون جذب را نقض می کند:
مساله این است که قانون جذب فقط و فقط مربوط به فعالیتهای عملکردی شماست. به عنوان مثال، اگر با حس اطمینان و مثبت اندیشی کامل در مسابقه فوتبال پنالتی بزنیم، احتمال گل شدن بسیار بیشتر از زمانی است که با شک و اضطراب این کار را انجام دهیم. این یک مساله بدیهی است که هیچ کس انکارش نخواهد کرد.
اما نکته اینجاست که بسیاری از نواندیشان و مدرسان قانون جذب، پا را از این هم فراتر گذاشته و وارد محدوده خلق چیزها می شوند.، بنابراین هیچ اتفاقی نمی تواند برای شما رخ دهد مگر این که قبلا به آن اندیشیده و آن را جذب نموده باشید. اینجاست که نادرستی ادعاها و انحراف از مسیر اصلی آغاز می شود. فکر کنید که اگر افکار ما دنیای فیزیکی اطراف ما را خلق نموده باشد، به عنوان یک مثال ساده ما هرگز نبایستی روی پوست موز لیز بخوریم. چون از نظر تئوری فرض و باور ما بر این است که زمین صاف و بدون مانع است و این ذهنیت و باور ما باید پوست موز را از روی زمین بردارد. هیچ کس نباید تصادف کند، بیمارشود و درکل هیچ امر غیرمنتظره ای نباید رخ دهد.
در حقیقت، کشتی تایتانیک نباید غرق می شد، چون افکارو باورهای همه اینگونه بود که این کشتی هرگز غرق نمی شود! حتی یک نفر هم به غرق شدن این کشتی فکر نکرد، اما این کشتی غرق شد!
مثال دیگر؛ اشکال سال ۲۰۰۰در کامپیوترها بود که اکنون همه آن را می دانند( معما چو حل گشت آسان شود!) اما آن موقع مردم به علت عدم دسترسی به اطلاعات کافی وحشت داشتند که مبادا کامپیوترها منفجر شده یا نابود شوند و اطلاعات آنها بطور کامل از بین برود. پس این مساله باید اتفاق می افتاد، اما همه شاهد بودیم که آب از آب هم تکان نخورد!
چه هایی را در هزارتوی شیشه ای شهر بازی تصور کنید که در جستجوی راه خروج، دائما سرشان به شیشه های شفاف برخورد می کند و با چه مکافاتی بیرون می آیند. آیا افکار آنها مبتنی بر اینکه “شیشه ای جلوی من نیست” مانع از آن می شود که شیشه جلوی آنها کنار رفته و به سر آنها برخورد نکند؟ اما این واقعیت هست که خود را با زدن ضربه سختی به سر آنها نشان می دهد!
هر گونه استدلالی در این مورد محکوم به شکست است، خود با عقل سلیم قضاوت کنید.
فکر کنید که در شبی تاریک به سوی دیواری بروید و با آن برخورد کنید. خواه باور داشته باشید که دیواری روبروی شما هست، و خواه عمیقا از ته دل باور داشته باشید که روبروی شما هیچ دیواری وجود ندارد، با آن برخورد خواهید کرد. آموزه های قانون جذب پاسخی برای این مساله ندارد!
ادامه دارد…منبع:افکار سبز