نماد شناسی سبزدر باغ ایرانی

باغ‌های ایرانی

«امروزه گستره ای پیش روی انسان قرار گرفته است، که اساس آن بر مبنای دانایی است.»  آلوین تافلر

بشر از ابتدای خلقت، زندگی خود را در بهشت (طبیعت سبز) آغاز کرد، اما امروزه یکی از موضوعاتی که نگرانی های جدی به دنبال دارد، رابطه رو به زوال انسان و طبیعت است؛ طبیعتی که به سان گاهواره ای، انسان را در خود جای داده است. در رابطه با طبیعت، اصول حاکم بر آن، الهام از طبیعت، ویژگی ها و ارزش عناصر طبیعی، مبنای فرهنگی آنها و همچنین تأثیری که بر شیوه زیست انسان و رابطه او با طبیعت و عناصر طبیعی دارد، سخن بسیار است.انسان موجودی اندرونی، بیرونی است. آنچه انسان از دنیای درون و بیرون خود درک می کند، سرانجام بصورت شکلی از بیان و با معنای خاص به عرصه ظهور می رسد. اینکه معانی، زندگی را شکل می دهند یا زندگی، مفاهیم را بوجود می آورد، شاید پرداختن به یک دور باطل باشد؛ اما ملاکهای ارزش گذاری در ذهن انسان، معیارهای معناگرا و مفهوم ساز هستند. گاهی دامنه معنایی مفاهیم از حوزه ادراکی ما بالاتر است؛ گاهی واژگانی خلق می شوند که یک جامعه با آن سخن می گوید. حقایق و وقایع بیشماری که در ماوراء درک بشر قرار دارند او را وا داشته اند تا برای ابراز اندیشه ها و مفاهیمی که بیان، فهم و توصیف کلامی آنها مشکل بوده است، نظام های گوناگون با عنوان نماد ابداع کند. انسان تمامی غایات مطلوب خویش را در قالب نماد بیان می کند و می کوشد تا با آیین های تمثیلی و نمادین به کمال دست یابد.نماد یکی از ابزار معرفت و کهن ترین و بنیادی ترین روش بیان محسوب می شود. اندیشه ها و آرمان های انسان، در اسطوره ها و نماد متجسد می شود. کارل گوستاویونگ می گوید: «نماد دارای جنبه ای وسیع تر و ناخود آگاه است که هرگز نمی توان بطور دقیق آنرا تعریف و بطور کامل آنرا توصیف کرد.» نماد بر مفاهیم انتزاعی و برخاسته از ناخودآگاه بیشتر تأکید دارد تا منطق خودآگاه و متفکرانه. نماد با خودشناسی انسان رابطه مستقیم دارد. نماد کلیدی است برای ورود به قلمروی وسیع تر از خودش و وسیع تر از انسانی که آنرا به کار می برد. به بیان صریح تر، وجه تمایز نماد و استعاره در نحوه بیان یا تبلور مفاهیم و تجربه مستقیم زندگی و حقیقت است. نمادها در طول اعصار باقی مانده و تا به امروز رسیده اند و نمادگرایی برای ذهن بشر اساسی است و نادیده انگاشتن آن موجب کمبود می شود. نماد برای اندیشیدن ضروری است. یک نماد کامل همه ابعاد زندگی انسان را اقناع می کند و انسان مدرن برای رهایی از کوته نظری فرهنگی و بالاتر از آن، نسبی گرایی وجودی و تاریخی اش به نماد متوسل می شود؛ و این عرصه فرهنگ یا ماوراءالطبیعه خاکی است که نمادها در آن می رویند.نگرش به طبیعت به عنوان میراث طبیعی جامعه، در رابطه با نیاز و تمایل انسان به ارتباط با گذشته خویش و به عبارتی پاسخ به نیاز انسانی ریشه دار بودن، موجب گردیده که طبیعت به مثابه میراث فرهنگی تلقی شود. ملل، تمدن ها، جوامع، حتی ادیان و مکاتب فکری هر کدام به استناد و براساس جهان بینی خویش برای طبیعت ارزش و جایگاهی خاص قائل بوده و ارتباط خویش با طبیعت و عناصر طبیعی را نیز بر پایه اصول و ارزش های منبعث از جهان بینی و فرهنگ خود تعریف کرده و شکل داده اند. به این ترتیب شناسایی جایگاه عناصر طبیعی در باورها و فرهنگ عامه مردم از اهمیتی در خور توجه برخوردار است، و هر چه قدمت عنصری طبیعی، و یا باورهای مردم نسبت به طبیعت و عناصر طبیعی بیشتر و عمیق تر باشد، این جایگاه ارزشمندتر خواهد بود.به تبعیت از جهان بینی های دیرینه و فرهنگ اصیل ایرانی، رابطه ایرانیان با طبیعت و عناصر طبیعی، رابطه ای براساس احترام به طبیعت و همزیستی با آن است. این تفکر زمین را ملک خدا می داند، در این فرهنگ آب مقدس است و گیاهان هر یک به عنوان نعمت الهی شناخته می شوند. از میان گیاهان، درختان و از بین درختان برخی از آنها به ادله مختلف تقدس، محبوبیت و احترامی خاص دارند. احترام به برخی درختان آن چنان اهمیت دارد که می توان این باورها را نه تنها به عنوان میراث طبیعی که به عنوان میراث فرهنگی محسوب و منظور نمود؛ میراثی که همه گویای غنی و فهیم و معنوی و ارزشمند ایرانی و هم بیانگر باورها و اعتقادات کهن مردمی است که انسان معاصر پس از مدتها دوری از طبیعت، بازگشت به آنها را آرزو نموده و خواهان احیای آنهاست.این گفتار با مختصر اشاره اجمالی به مبحث نمادشناسی سبز در باغ ایرانی، سعی بر بازشناساندن و یادآوری ناشناخته های ویژه و فراموش شده های اصیل نمادین در باغ های ایران، دارد.هزاران سال پیش وقتی که آریایی ها به سرزمین پارس آمدند، برای رفع گرسنگی، از گیاهانی که بیشتر بصورت دیم پرورش می یافت استفاده می کردند. زمانیکه آرایی ها به رفاه بیشتر رسیدند، باغ سازی و احداث باغ رونق یافت. ایرانی ها باغچه هایی را که در اطراف بنا می ساختند «په اره دئسه» می نامیدند که به معنای پیرامون دژ یا دیس بود . واژه په اره دنسه یا پردیس درزبان عربی به فردوس و در زبانهای دیگر به پارادایز تبدیل شده است. که با معنی بهشت یا و هشت نماد بهترین زندگی است و به شکل باغی سرسبز و خرم مجسم شده است.مفهوم فرهنگی باغ سازی، به معنای مکانی ایده ال با منطق متعالی است. از آنجا که فضا به علت ماهیت مجازی خود، دارای توان بالقوه پندار گر است، بستری مناسب برای فرآیند طراحی با ماهیت پویا پدید می آورد و در این میان، باغ هم به عنوان نمایانگر منظره ای از دنیای ایده ال بشر مطرح می شود. باغ ها را نمی توان جدا از مردمی که آنها را ساخته اند دانست. باغ های هر دوره ای نمایانگر دنیای ایده ال و رویایی مردم آن دوره و اجتماع خاص خود محسوب می شوند.باغ ایرانی از دیرباز مقامی والا داشته و هنر باغ سازی یکی از هنرهای کهن ایران زمین است. ساکنان ایران از روزگاران قدیم علاقه بسیار به داشتن باغ های زیبا و فرح انگیز داشتند، ظروف به جا مانده از دوران گذشته که به درخت و شاخ و برگ منقوش است، علاقه آنان را به باغ نشان می دهد؛ همچنین طرح قالی هایی که منعکس کننده نقش باغ بوده اند نیز، خود گویای این علاقه است. اما باغ سازی نسبت به سایر آثار هنری ایران گمنام تر و ناشناخته است. باغ ایرانی مانند معماری، شعر، موسیقی و .. در چهارچوب سنت و اصول، از بدایع و ظرایفی برخوردار است، سنت های باغ سازی ایرانی حاوی ارزش های ویژه ای است که باغ ایرانی را مظهر قدرتمند معنوی می کند. باغ ایرانی بر قله کمال وحدت در تنوع و تنوع در وحدت قرار دارد. باغ ایرانی مجموعه ای هماهنگ و زیباست که از آمیختگی عقلائی، فرح بخش و چشم نواز: آب، گیاه، سایه روشن، فضا، معماری و منظر بر پایه هندسه ای متین شکل گرفته است. اما اینکه تا چه حد به تطور در عناصر مذکور پرداخته شده و چقدر زیر بناهای نظری فوق الذکر، ریشه یابی و بازشناسی شده اند، جای تأمل است. باغ با طبیعی ترین علایق، عواطف و اعتقادات انسانی مأنوس بوده و عرضه گاه فرهنگ بشری است. باغ طبیعت دست ساز بشر است ؛ طبیعتی برخاسته از ذهن و پرداخته به دست انسان و انعکاس فرهنگ و تخیل انسان در پرداختن به طبیعت. باغ عمومی ترین و گویاترین اثر هنری است، باغ ساحتی مقدس است.باغ ایرانی اثری هنری، زیبا و چند منظوره است، باغ ایرانی پاسخ به نیاز است، باغ ایرانی مزین به نظم، تناسبات، برخوردار از حرمت و محرمیت، منزه از بیهودگی و افراط و تفریط، موظف به کارآیی و سوددهی، مساعد با قناعت و صرفه جویی و مجهز به پایداری است. در باغ ایرانی هیچ چیز بی موردی وجود ندارد و هر آنچه هست، مفید، لازم و دارای پشتوانه ارزشی و معنایی خاصی است؛ ایرانی با پشتوانه غنی فرهنگی عرفانی خود این معنا را می داند. باغ جایگاهی است برای استفاده انسان و در رابطه با سلیقه و فرهنگ مردم هر سرزمین شکل گرفته است. یکی از اهداف کلی باغ ایرانی وصول همنشینی با طبیعت است که بصورت کششی در نهاد انسان ها وجود دارد. بر طبق سنت مزدایی، باغ بهترین مکان برای اتصال جویی به عالم بالاست، چرا که در میان طبیعت زمینی و دنیای آرمانی آن (روشنی ازلی) واقع است. باغ بهترین سرزمین است؛ باغ نماد جان، صفات پرورش یافته در آن و طبیعت نظم یافته و مطیع آن است.باغ به معنای یک ناحیه محصور و مخصوص کشت گیاه است و گویای واضحی از ارتباط بشر با گیاهان در محیط زیست می باشد. امروزه نیز نقش گیاهان در زندگی انسان کاملاً شناخته شده است. آشنایی با ارتباط مردم و گیاهانی که آنان در طی تاریخ به کار برده اند، برای استفاده صحیح از گیاهان در باغ سازی لازم و ضروری است. مطالعه نمادها در باغ سازی به شناخت مردم و چگونگی تشویق ایشان به باغ سازی و منظره سازی کمک فراوان می کند. هدف معمار باغ ساز نیز، سنجیدن و ارزیابی امکانات کاربردی فضای سبز و شناخت و رفع نیازهای افراد جامعه است. به عبارت دیگر معمار باغ ساز، باید نماد و کاربری را با هم آمیخته و با در نظر گرفتن مسئله حفاظت از منابع طبیعی و سایر مسائل مربوطه، محیطی مناسب زیست و برانگیزاننده برای تفکر ایجاد نماید.همچنین دلیل و هدف از کشت گیاه نیز حائز اهمیت است؛ در باغ سازی گاهی گیاهان را از نظر مذهبی به کار می بردند، گاهی صرفاً علاقه به گل ها و گیاهان باعث احداث باغ می شد و گاهی نیز عده ای برای نمایش قدرت و ثروت خود اقدام به ساختن باغ های وسیع و زیبا می نمودند. در باغ سازی ایرانی، سر سبزی، درخت، گیاه، تنوع درازمدت گل های الوان، لطافت هوای مطبوع، عطر آگینی فضا و چشم نوازی سیما با تمام ابعاد منظور شده است. با توجه به مکتوبات دایره المعارف نمادهای سنتی، گیاهان نماد مرگ و رستاخیز و قوه حیات و چرخه حیات هستند. در این دایره المعارف، از سبز به عنوان عنصری دو خصلته که هم نماد زندگی و هم نماد مرگ است یاد شده؛ سبز بهاری یعنی حیات و سبز زنگاری یعنی مرگ. سبز نماد جوانی، امید، شادی و در عین حال نماد تغییر، فنا و حسادت است. سبز به معنی بهار، تولید مثل، اعتماد، طبیعت، بهشت، کامیابی و صلح است.گیاهان بخصوص درخت در نزد ایرانیان سمبل طراوت، آرامش و زیبایی هستند. درخت نمادی از کل عالم عین، ترکیب آسمان و زمین و آب، زندگی پویا، مظهر کل کیهان و سمبلی از رحمت روحانی و تنویر است.سازندگان باغ ایرانی، از بیهودگی پرهیز کرده و استفاده ای براساس منطق از گل و گیاه و درخت داشتند و هیچگاه بدون دلیل چیزی را نمی کاشتند. باغ بندی و ترکیب و ترتیب کاشتن درخت و گیاه در باغ های ایرانی، تجربی ـ علمی و تابع روابط و ضوابط و ناظر بر: کارایی، پویایی، مقابله با ناسازگاریهای محیطی، مساعد داشت و برداشت و زیبایی و چشم نوازی در فصول مختلف است:

در بهار: شکوفه، گل، عطر و بو، طروات و شادابی؛ در تابستان؛ سایه، گل، میوه، آب روان، هوای مصفا و فضای استراحت؛ در پائیز: هنگامه و غوغایی از میوه های الوان، رنگهای پویا و رقص برگ ها؛ در زمستان: هندسه عیان و سر افرازی درختان همیشه سبز در آغوش شاخه های خزان زده عریان، در باغ ایرانی ، گیاهان با هدف ایجاد سایه ، برداشت محصول و تزئین کاشته می شوند. حجم اصلی گیاهان شامل درختان سایه دار و محصول داراست و گل ها و گیاهان تزئینی به میزان کمتری در باغ ها وجود دارند . در باغ ایرانی گیاهان با توجه به عملکرد های متفاوتشان در جاهای بخصوصی کاشته می شوند .و می توان آن را از لحاظ ترتیب قرار گرفتن درختان به شکل شماتیکی که در این جا بیان می شود تجسم کرد:

در میان کرات برای جلوگیری از هدر رفتن آب و مسائل دیگر اسپست می کاشتند؛ که نوعی یونجه است که تا هفت بار قابل درو می باشد؛ مفید و خوشبو، زیبا و اقتصادی است؛ نگهداریش آسان بوده، ازت هوا را جذب و به خاک می دهد؛ دافع پشه و مگس بوده، (ولی) زنبور عسل از گلهایش تغذیه می کند؛ درو کرده اش علوفه زمستانی دام هاست. در اوایل رشد منظره چمن دارد و با رشد بیشتر در برابر باد مواج می شود و زمانیکه به گل می نشیند، بنفش خوشرنگی را بر متنی سبز می گستراند.در باغ های ایرانی پیرامون استخر را با درختان نارون، افرا، مورد و ارغوان می پوشاندند.بیدها را هم در جایی می کاشتند که آب زیاد باشد، اما کنار استخر وحوض نمی کاشتند، چون حوض را می شکست .کاشت چهار نوع بید در باغ های ایران معمول بود: بید معمولی ، بید عرقی، بید سرخ(بید سسایه دار) ، گل بید یا بید مشک. در نماد شناسی سنتی، بید درختی افسون شده است که برای ایزد بانوی ماه مقدس است. بید مجنون نماد و نشان سوگواری، عشق بدون شادی و تدفین است. بید افتادگی، قدرت در ضعف، بهار و طبیعت زنانه است. در باغ های ایران، در دو سوی میان کرد، در کنار گذر گاه و جوی آب درختان خزان دارو همیشه سبز را کنار یکدیگر می کاشتند؛ چرا که همیشه سبزها نماد بیمرگی، جاودانگی، نیروی حیات جوانی، نیرومندی و نیروی زاد و ولد هستند.برای ایجاد سایه، در باغ های ایرانی از درختان سایه افکن استفاده می شد. در دو خیابان دو طرف میان کرت یا آبنما، برای کمک بیشتر به ایجاد سایه ، گذرگاههای باغ ها را باریک تر انتخاب می نمودندتا سایه درختان دو طرف همه سطح گذرگاه را بپوشاند و به این ترتیب دالان سرپوشیده ای از درختان می ساختند.درختانی که معمولاً کنار خیابان های باغ ، در محور اصلی ، می نشاندند سرو،کاج و نارون؛ یا سرو،کاج و چنار؛ یا سرو، کاج و ارغوان بود . گاهی به جای اینها درختان دیگری مثل شورانه، زبان گنجشک، تبریزی ، شنگ، اشن یا قره آغاج می کاشتند. به این درختان که صرفاً به خاطر سایه اندازی کاشته می شدند، پده، بیاخ یا درختان بی بخ(به معنای بی بار) گفته می شد. با توجه به مقطع طولی محور اصلی در باغ های ایرانی، یک سرو، یک کاج و یک چنار به نوبت کاشته شده و دالان زیبایی به وجود می آمد؛ تغییر شکلی که درختان چنار در چهار فصل سال از نظر رنگ برگها و یا ریزش آنها دارند ، در مجاورت درختان سرو و کاج که همواره برگ داشته و سبز رنگ هستند، تنوع زیادی در رنگ و طرح و حجم باغ ایرانی به وجود می آورد. هر کدام ازانواع درختان مذکور، ازنظر نماد شناسی معانی جالب توجهی دارند که در ذیل به آنها اشاره می شود:

سرو- علامت مشخصه مرگ و جنازه است ، دارای نیرویی است که بدن را از فساد حفظ می کند و به همین جهت در گورستان ها مورد استفاده قرار می گیرد؛ همچنین نمادی از لطافت و شادی است. سرو محبوب ترین درخت در باغ های ایرانی است.

چنار – درختان چنار بر محل وسیعی سایه می افکنند و مردم معتقدند که این درخت ازشیوع تب و بیماری های عفونی جلوگیری می کند .چنار، نماد شکوه و تعلیم است .

کاج- این درخت نمادی از راستی، عمود بودن، نیروی حیاتی، باروری، قدرت شاخص، سکوت، گوشه عزلت، طول عمر و ایمان است.

تبریزی- این درختان با سرعت فوق العاده ای رشد می کنند و در معماری و ساختمان سازی کاربرد فراوان دارند ، از این درخت با عنوان درخت آبها یاد می شود. رنگ دو سوی برگهای این درخت متفاوت است لذا مظهریین، یانگ و سال قمری و شمسی و کلاَ همه جفتها محسوب می شود.

زبان گنجشک- این درخت نمادی از سازگاری ، تولید و تواضع بوده و عنوان درخت کیهانی مقدس را دارد.

درختان نزدیک خیابانهای اصلی یا نزدیک میان کرت معمولاً درختانی بوده اند که چهار فصلشان زیبا بوده که درختان کم برگ تر و اصلی دورتر کاشته می شدند. در باغ سازی ایرانی هر کرت به یک نوع درخت خاص اختصاص داشت؛ در باغ های ایران قدیم قسمت اعظم باغ را به کشت درختان میوه اختصاص می دادند، درختان میوه در فواصل و ردیف های مرتب وروی اصول دقیق گل دهی و میوه دهی در فصول مختلف سال غرس می شدند. مهمترین درخت میوه دار توت بود. در اطراف خیابانهای فرعی باغ، معمولاً توت برگی می کاشتند که به علت هرس مرتب ،معمولاً کوتاه می ماند و وسط خیابان را نمی گرفت . در بعضی باغ ها یک بخش را به توت خوردنی اختصاص می دادند ، در بعضی جاها هم در محل تقاطع مرزها شاه توت یا توت سیاه می کاشتند. در نمادشناسی سنتی، توت به علت داشتن رنگهای سه گانه در سه مرحله رسیدن آن – سفید، قرمز، سیاه – نمادی از سه مرحله راز آِشنایی و سه مرحله زندگی انسان است. توت درخت حیات است ؛ مظهر جدیت، اطاعت و زندگی؛ و برای مقابله با قوای تیرگی نیروهای جادویی دارد. از دیگر درختان میوه ، درخت انجیر را می توان نام برد. انجیر نمادی از باروری، زندگی ، صلح و کامیابی است، گاهی درخت انجیر به معنی معرفت بوده و ترکیبی از نماد اصل های مذکر و مونث می باشد. در باغ های ایرانی،‌این درخت در گوشه های باغ یا جاهایی که انحنا داشت می کاشتند که در پناه بیشتر میوه بیشتری بدهد. درخت مونیز در انواع مختلف آن مثل مودار بستی، سواره، پیاده و خوابیده مورد استفاده و کاشت بود. انگور سواره را رو به طرف شرق می زدند و انگور پیاده را داخل کرتها و معمولاًَ در جایی که در برابر چشم نبود می کاشتند و در کنا ر آن برای ممانعت از هجوم زنبورهای مزاحم،‌فلفل کاری می شد . انگور نمادی از خرداست؛ حقیقت در شراب است؛ یک شاخه انگور نشانه ایزدان کشاورزی و باروری است و مظهر شراب زندگی و بی مرگی را تصویر می کند.از درختان میوه دار که با تنوع زیاد و مرغوبیت فراوان در باغ های ایرانی کاشته می شدند می توان موارد زیر را نام برد:

سیب – نمادی از عشق، صلح وتوافق، الوهیت و معرفت.

گلابی- نمادی از امید و سلامتی، عدالت، دولت خوب و داوری عادلانه

گیلاس- نماد تولد برهنه انسان در جهان؛ بدون اینکه مالک چیزی باشد و همین طور بازگشت او به زمین .

هلو- اهداگر بی مرگی، دافع شر، میوه پریان.

آلو- مظهر آزادگی و وفاداری، طول عمر،‌پاکی، عزلت، خردسالی.

زالزالک- گیاه پریان، دافع شر، گل عروس رومی یونانی.

نخل- نمادی از شادی،‌شهوت، راستی، تبرک، ظفر، انسان راست کردار و درخت حیات

بادام- نمادی از بکارت، خودزایی، سعادتمندی در زناشویی، تجسم بیداری، مظهر ملاحت، دلربایی و لطافت.

گردو- خرد مکتوم، باروری و طول عمر، مظهر پایداری به هنگام بد اقبالی

علاوه بر درختان در نماد شناسی سنتی، گلها نماد اصلی منفعل، مونث و شکل مادگی هستند . جایگاه گلها در باغ ایرانی ، پای درختان بود. گلهایی کاشته می شد که خاصیتی داشته باشند؛هم از عطر آنها استفاده می شد و هم از گلبرگهایشان حلوا و مربا و چیز های دیگر درست می کردند و برخی از آنها خاصیت طبی هم داشت . در میانکرت فرا روی عمارت اصلی باغ، اگر استخر نباشد ،‌گلستان است . در باغ ایرانی همیشه سعی می شد که در گلستان همواره گل باشد. گل های تزئینی بیشتر در باغچه های جلو ساختمان و در محور ورودی و یا محورهای اصلی که متوجه بناست کاشته می شوند. از گل هایی که بیشتر مورد توجه ایرانیان بود ه است می توان به موارد زیر اشاره کرد:

گل سرخ – محبوبترین گل باغ های ایرانی گل سرخ است؛ در قلمرو گل های ایرانی ، گل سرخ دارای سلطه و تفوق می باشد و این طبیعی است که کلمه گل در فارسی هم به معنای گل سرخ است و هم مطلق گل. گل سرخ نمادی است بسیار پیچیده ، گل هم زمان است و هم ابدیت؛ هم کمال آسمانی است و هم رنج زمینی.

بنفشه – نماد فضیلت و زیبایی نهفته، حجب

سوسن- نماد پاکی، صلح، رستاخیز و مظهر باروری ایزد بانوی زمین

سنبل- نماد دور اندیشی،‌آرامش فکری

پامچال- معرف پاکی، جوانی و گستاخی است

تاج خروس- گل جاودانه افسانه ای ، نماد بی مرگی، ایمان ، و وفاداری و ثبات در عشق

مینای چمنی- مظهر پاکی و معصومیت

زعفران- بی علاقگی، فروتنی، انکار نفس، گیاه خورشید

زنبق- نیلوفر یا زنبق تصنعی، گل نوروزندگی، شاه بانوی آسمان

نرگس- نماد خود بینی، خودشیفتگی، غرور، سایه خطا کارذات، باطن بینی، پاکی خاموش

یاسمن- کاشتن یاس زرد یا یاسمن در گوشه های گلزار در باغ ایرانی معمول بوده است . این گل نمادی از زنانگی، ملاحت، فریبندگی و جذابیت است.

منابع:

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *