چرا واقعیت کنونی ما این چنین شده است؟

هوش علمی

چرا واقعیت کنونی ما این چنین شده است؟

اگر بخواهیم بفهمیم که چرا و چگونه واقعیت کنونی مان را به وجود آورده ایم, فقط کافیست به انتخابهای گذشته خود بنگریم, وارسی وضعیت کنون مان نشان می دهد که ما در پی تصمیم های دیروز و روزهای پیش از آن به اینجا که هستیم رسیده ایم. همچنین برای آگاهی از چگونگی زندگیمان در آینده باید انتخابهای امروزمان را بررسی کنیم.

شاید هیچگاه اینگونه به زندگی خود فکر نکرده باشید, اما واقعیت این است که آینده ما به واسطه انتخابهایی که درست در همین لحظه می کنیم, تعیین می شود. پس به راستی چرا بسیاری از ما چنین وقت اندکی را به تفکر درباره انتخابهای گذشته مان اختصاص می دهیم؟

چرا بیشتر اوقات قبل از پیشروی, همه جوانب را در نظر نمی گیریم و تمامی پیامدها را نمی سنجیم؟

زندگی ما یک بازی قمار, یک بداقبالی یا نتیجه کوتاهی پدر و مادر, همسر یا رئیسمان نیست. این واقعیت, هم خبری خوب و هم خبری بد را در بردارد. خبر بد این که ما به تنهایی مسئول شرایط زندگیمان هستیم. خبر بسیار خوب این است که ما و فقط ما قدرت تغییر زندگی مان را داریم و در هر لحظه می توانیم این انتخاب را داشته باشیم که چنین کنیم.

به راستی انجام این کار بسیار ساده است. اگر می خواهیم زندگیمان متفاوت باشد, فقط کافی ست که انتخابهای متفاوت داشته باشیم. بسیاری از ما بنا برا عادت, راحت طلبی, ترس یا تنبلی به همان انتخاب های پیشین ادامه می دهیم و آنگاه شگفت زده می شویم که چرا نتایج متفاوتی به دست نمی آوریم.

در حقیقت, چنان سرگرم تلاش برای گذران زندگی هستیم که حتی نمی فهمیم انتخابها و فعالیتهایمان ترجمان امیدها و رویاهای ما نیستند.

 

ما بیش از حد گرفتار “انجام رساندن” زندگی روزمره هستیم و در نتیجه به آسان ترین, عادی ترین و هموارترین شیوه یا راه تن در می دهیم, حتی اگر چنین مسری ما را به جایی که واقعا نمی خواهیم برساند.

بسیاری از ما بدون آگاهی و ابزارهایی که برای تغییر مسیر زندگی مان نیاز داریم, هر روز را افتان و خیزان و در حد امکان خود به شب می رسانیم. سپس وقتی بیدار می شویم و درمیابیم که پس از سالها کار کردن در جهت همان اهداف و آرزوها هنوز به جایگاه مورد نظر در زندگی نرسیده ایم, یکه می خوریم.

بسیاری از ما ارتباط میان انتخابها, کارها و نتایج حاصل از انها را نمی بینیم, ما به جای پذیرش مسئولیت درباره وضعیت کنونی کارها و روابطمان, در سرزنش دیگران استاد می شویم و هنگامی که زندگی ما آنچنان که انتظار داشتیم نشد, وانمود می کنیم که هر کمبودی تقصیر دیگران است.

شاید حتی به جای نگریستن به انتخاب هایی که به درستی ما را به جایگاه امروزمان رسانده اند, انگشت سرزنش خود را به سوی دیگران نشانه رویم.

ما بدون آوردن آگاهی هشیارانه به انتخابهایمان نمی توانیم در جهت بهبود شرایط گام برداریم و فقط به تکرار الگو های گذشته خود می پردازیم.

اگر تصمیم دارید به اهدافتان برسید و زندگی رویایی تان را بیافرینید باید انتخابهای نوینی داشته باشید که شما را بسوی فعالیت های جدید هدایت کنند.

کتاب “سوال های درست”

دبی فورد

هرچه می خواهید با ایمان کامل بخواهید

ایمانی که اکنون درمورد آن صحبت می کنیم ربطی به باورهای فردی و اعتقادات مذهبی ندارد, در اینجا منظور از ایمان, نوعی حالت روحی و طرز تفکر و اندیشیدن است.

ایمان استعدادی باطنی است که با آن هرچه را که حقیق بدانید, بر ضمیر باطن ثبت می شود و هرچه را بتوان در اعماق ضمیر ثبت کرد, همان در دنیای بیرون ظاهر و آشکار می گردد.

به این ترتیب, ضمیر, نیروی خلاقِ درون ماست و این نیرو قادر به تشخیص خوب از بد نیست و در حقیقت انسان مجموعه ای از انتخابهایش می باشد.

یک انسان باید بیاموزد که به قوانین روح و فکر ایمان بیاورد تا بتواند به آنچه می خواهد دست یابد, وقتی می گوییم اگر دعا از روی صدق و صفا باشد, حتما مستجاب می شود, مقصود این است که, قدرت ضمیر در سطح باور وارد عمل می شود و آرزو و خواسته ما را محقق می سازد.

وقتی با حقایق زندگی می کنیم به آنها جان می بخشیم, آنچه به ضمیر باطن سپرده ایم, به راحتی در زندگی واقعی مان جلوه گر می شود.

ترس و اضطراب, فقر و نداری را جذب می کند و ایمان و اعتقاد در قانون فکر, جذب کننده خیر و برکت است.

هروقت ایده ای به فکرتان می رسد تا توسط آن از فلان گرفتاری و تنگنای مالی نجات پیدا کنید, درصورتی که این فکر با تنش و اضطراب و ترس و تشویش همراه باشد, نه تنها تاثیری نمی کند, بلکه در این فرایند, بسیاری از چیزها را نیز ممکن است از دست بدهید.

باید خودتان را به منشا خیر و برکت نزدیک کنید و با هوش و خرد بیکرانتان یکی شوید و از آن طلب آرامش, امنیت و وفور نعمت کنید.

ارتباط خود را با منِ برتز وجودتان پیوسته فعال نگاه دارید تا کائنات بر وفق مراد شما بچرخد و بنابر “قانون جذب” اقبالتان از مشرق سعاد و موفقیت بدمد و سایه های سیاه اضطراب و ترس از زندگیتان پاک شوند.

چگونگی عملکرد قانون جذب

روح هر شخص از دو قسمت کاملا مجزا تشکیل شده است, قسمت آگاه یا عقلانی و قسمت ناخودآگاه یا ضمیر باطن.

تفکر هر شخصی ناشی از فعالیت قسمت آگاه یا وجدان یا ضمیر آگاه اوست.

ضمیر باطن, مرکز و مقر هیجانات و عواطف است که روح خلاقه از آن بوجود می آید.

اگر فکر خوبی به ذهنتان راه دهید, نتیجه خوبی هم برداشت خواهید کرد و چنانچه فکر مغشوش و بدی به آن بسپارید, نتیجه همان است که به آن اندیشیده اید.

در صورتی که ایده ای به ضمیر باطن برسد, به هرشکل ممکن, آن را به اجرا در می آورد و عامل اجرای نیات بد یا خوب می شود. اگر در جهت منفی به کار بیفتد, انسان را دچار شکست و ناکامی می سازد, اما چنانچه تفکرات سازنده و هماهنگی داشته باشیم با موفقیت و سعادت روبرو خواهیم شد.

هر چه را که به ذهن می سپارید و همانی را که درست می دانید, ضمیر باطن همان را می پذیرد و کائنات همان را در زندگی مقابلتان قرار می دهد.

این شمایید که فرمان می دهید و کائنات به واسطه ضمیر باطنتان, چشم بسته, ایده هایی را که برایش فرستادید در خود نگه می دارد و پس از چندی اجرا می کنید.

 

ضمیر باطن زمانی عکس العمل مطلوبی از خود نشان می دهد که با ساخت و قالب اندیشه ای که در وجدان آگاهتان ساخته و پرداخته شده, هماهنگی داشته باشد.

ضمیر ناخودآگاه آنچه را که به اون تحمیل شده یعنی همان که خودتان انتخاب کرده اید, دریافت می کند و به مثبت یا منفی بودن آن هیچ توجهی ندارد.

افکارتان مثل دانه هایی هستند که آنها را در مزرعه باطنتان می افشانید. مزرعه ای که قدرت انتخاب ندارد و هرچه را که تحویلش می دهید, در خود نگه می دارد و بالاخره روزی همان را تحویلتان می دهد و ثمره افکارتان را می بینید.

ضمیر باطن قادر نیست درباره آنچه به او سپرده اید به قضاوت و استدلال بنشیند. اگر تلقینها و افکار اشتباه و نادرستی به ضمیر بسپارید که دوست ندارید در زندگی آنها را تجربه کنید, عاقبت همان اکار سراغتان می آید و گریبانگیرتان می شود.

برای درست شدن کار, فقط کافی است تا اندیشه مفید, مثبت  سازنده ای را به ذهن بسپارید و تفکرات منفی و مخرب را از آن پاک کنید.

اگر ترس و نگرانی و تردید به ضمیرتان بسپارید, اکنون با جایگزین کردن افکار مثبت و آنچه که به واقع خواهان آن هستید, از کائنات بخواید تا خیر و نیکی و شادی برایتان به ارمغان آورد.

بنابر راز قانون جذب, یک فکر مثبت بسیار قوی تر از یک فکر منفی است و خیلی زود افکار مثبت, جای افکار منفی را می گیرد.

چه مدت طول می کشد تا به خواسته ام برسم؟

دکتر جو ویتل

مطلبی که مردم درمورد آن کنجکاوی به خرج می دهند، این است که “چه مدت طول می کشد تا اتومیبل، ارتباط یا پول مورد نظر هویدا شود؟”

من قاعده و قانون خاصی برای گفتن ندارم که مثلا نیم ساعت طول می کشد یا سه روز یا سی روز.

اصل مطلب این است که خودت باید با کائنات هماهنگ شوی.

زمان صرفا توهم است، انیشتین این را به ما گفته است. اگر این اولین بار است که چنین مطلبی را می شنوید، شاید هضم آن برایتان مشکل باشد، چون می بینی همه چیز یکی پس از دیگری رخ می دهد.

آنچه فیزیک کوانتوم و انیشتین به ما گفته اند این است که همه چیز همزمان رخ می دهد.

اگر درک کنی که زمانی وجودی ندارد و این مفهوم را بپذیری، آنگاه خواهی دید هر آنچه در آینده میدخواهی، از قبل وجود داشته است.

اگر همه چیز همزمان رخ دهد، پس نمونه مشابه تو با هرآنچه می خواهی، هم اکنون وجود دارد.

کائنات برای اینکه هر آنچه را می خواهی برایت آشکار کند، به صرف وقت نیاز ندارد.

هر نوع تاخیر زمانی که درمورد تو حادث می شود، به دلیل تاخیر خودت در باور داشتن است.

باید خودت را با فرکانس خواسته ات هماهنگ کنی.

به جای بد خوب را جذب کنید

مشکل این است, بیشتر مردم به چیزهایی فکر می کنند که نمی خواهند و در تعجب اند که چرا آن موارد ناخوشایند بارها و بارها اتفاق میوفتد!!!!

جان اساراف

تنهای دلیلی که مردم آن چیزی را که می خواند ندارند این است که بیشتر از آنچه که به چیزی فکر کنند که می خواهند, به چیزی فکر می کنند که نمی خواهند.

به اندیشه هایتان گوش بسپارید و به عبارتهایی که می گویید دقت کنید, این قانون مطلق است و عاری از هرگونه اشتباهی است.

بیماری واگری که بدتر از هر طاعونی است, قرنهاست که بشر درگیر آن است.

آن بیماری واگیر دار “نخواستن” است. وقتی مردم به طور غالب درباره نخواستن فکر می کنند, صحبت می کنند و عمل می کنند, باعث می شود این بیماری واگیردار همچنان وجود داشته باشد. اما نسل ما نسلی است که می تواند تاریخ را تغییر دهد زیرا ما در حال دریافت دانشی هستیم که می تواند ما را از این بیماری واگیر خلاص کند! این روند از شما شروع می شود, و شما می توانید به سادگی از طریق اندیشیدن و صحبت کردن در مور آنچه که می خواید پیشگام این حرکت باشید.

قانون جاذبه یک قانون طبیعی است, غیر مشخص است و خوبی و بدی را تشخیص نمی دهد.

تنها افکار شما را دریافت می کند و آن افکار را به شکل تجربه ی زندگی شما, به شما منعکس می کند.

قانون جاذبه به سادگی هر آنچه را که به آن فکر می کنید به شما ارائه می دهد.

شکست ظاهریست

اغلب پیش از موفقیت عظیم شکست ظاهری رخ می دهد, گویی همه جریانها برخلاف مسیر طبیعی خود پیش می رود و افسردگی ژرفی بر هشیاری انسان سایه می افکند.

در این حال تردیدها و ترسهای روزگاران, از ذهن نیمه هوشیار آدمی سر بر می کشد, این اموال کهنه و متروک ذهن نیمه هشیار به سطح می آیند که به بیرون افکنده شوند.

در این زمان است که انسان باید شکر کند که نجات یافته است, حتی اگر به ظاهر در محاصره دشمن باشد.

دشمن یعنی گرفتار تنگدستی, بیماری, یا هر وضعیت ناخوشایند دیگر.

برای تاثیر بر ذهن نیمه هوشیار, نشان دادن ایمان فعال همواره ضروری است, ایمان اگر با عمل همراه نباشد مرده است.

زنی به رغم عشقی عمیق به دلیل سوءتفاهمی از همسرش جدا شده بود.

همسر او زیر بار هیچ پیشنهادی برای مذاکره یا رفع اختلاف نمی رفت و ابدا با او تماس نمی گرفت.

زن که از قانون معنویت آگاه بود, صورت ظاهری جدایی را نفی کرد و به تکرار این عبارت پرداخت: “در ذهن الهی جدایی وجود ندارد, پس من نمی توانم از عشق و مصاحبتی که حق الهی من است, جدا شوم”

از این رو, هر رو سر میز غذا, بشقابی را برای همسرش می گذاشت و از این طریق ایمان فعال خود را نشان می داد, هم با تصویر بازگشت بر ذهن نیمه هوشیارش اثر می گذاشت.

بیش از ۱ سال گذشت اما کوچکترین ناامیدی در زن راه پیدا نکرد, و سرانجام یک روز همسرش قدم به خانه گذاشت.

شما اینگونه هستید, چون تصمیم گرفتید اینگونه باشید.

مطلبی که در ادامه براتون می ذارم درمورد این هستش, که موقعیت و میزان موفقیتی که الان دارید به خاطر طرز تفکر شما درمورد خودتون و خواسته هاتون بوده که قبلا داشتید, اگر فرد موفقی هستید به خاطر جذب امواج مثبت و اگر متاسفانه ناموفق هستش به خاطر افکار منفی و ناامید کننده بوده که منجر به جذب امواج منفی شده.

باید این رو بدونید که دیگران رو به خاطر موقعیتی که دارید مقصر ندونید و حسرت چیزهایی رو که شاید می تونید داشته باشید و موقعیت هایی که اگر دیگران به شما کمک می کرد, می تونستید به دست بیارید رو نخورید.

خودتون مسئولیت زندگی رو برعهده بگیرید و چشم امیدتون به دیگران نباشه با تلاش و پشتکار و تفکر مثبت خودتون از زندگیتون بهترینهارو بسازید.

پس از الان دست بکار بشید و با تفکر مثبت زندگی چندماه و صد سال آیندتون رو به بهترین شکل تصور کنید و برای رسیدن به این اهداف تلاش کنید.

این مطلب از کتاب اعتماد بنفس برایان تریسی هستش:

هرچه که هستید و هرچه که خواهید بود, کاملا به خود شما بستگی دارد.

اگر چیزی در زندگی شما وجود دارد که از آن خرسند نیستید, تغییر آن تنها به خود شما بستگی دارد.

شما ۱۰۰% مسئول هستید.

بلوغ حقیق زمانی رخ می دهد که شما نهایتا متوجه می شود, کسی به کمک شما نخواهد آمد.

زمانیکه مسئولیت کامل چند و چون زندگی خود را به عهده می گیرید و هیچ عذر و بهانه ای برای سرزنش دیگران نمی تراشید.

آن زمان به این نتیجه می رسید که تنها شما مسئول پرتاب توپ در زمین زندگی خود هستید, که آماده رسیدن به خواسته ها واقعیتان می شود.

پذیرش مسئولیت برای انسانها یه انتخاب آزاد نیست, بلکه یک شرط اجباری است.

سرزنش دیگران و بهانه تراشی برای بخشهای نامطلوب زندگی یک گزینه جانبی محسوب نمی شود, باید سرزنش کردن را کنار بگذارید.

همانگونه که هنری فورد گفته است: “هیچگاه شکایت نکنید, هیچگاه هم توضیح ندهید.”

چرا مثبت اندیشی باعث موفقیت می شود؟

معمولا در هر لحظه تنها روی یک موضوع می توانیم تمرکز کنیم.

وقتی روی موضوع جدیدی فکر می کنیم, ذهن موضوع قبلی را پاک می کند.

بنابراین با فکر کردن به افکار مثبت, ذهن جایی برای افکار منفی ندارد و جای افکار منفی با افکار مثبت پر می شود.

منفی بینی, محدود کننده و مخرب است, اما مثبت اندیشی تولید نیرو, شادی و شادکامی می کند.

با گفتن نمی توانم یا هرگز نخواهم توانست, دور خودتان زندان روانی نسازید.

اجازه ندهید اندیشه های شما زندگیتان را محدود کنند, زیرا زندگی نامحدود است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *