آیا “جهان” پدیده ای رایج است یا طرحی از پیش تعیین شده

صدها عامل و چندین ثابت فیزیکی کنار هم گرد آمدند تا جهانی که در آن حضور داریم وجود داشته باشد‌. برای مثال، اندکی تغییر در میزان قدرت یکی از چهار نیروی طبیعت، وجود جهان با ویژگی های فعلی که یکی از آن ویژگی ها، وجود ما، یعنی حیات هوشمند است را مختل می کرد. همچنین بسیاری از عوامل باعث شده اند که سیاره ما بتواند با بهترین شرایط در منطقه گلدیلاکس خورشید قرار گیرد و حیات فرصت شکل گیری داشته باشد. با این وجود آیا تنها با بررسی همین موضوعات میتوان گفت طراح هوشمندی در پس پرده وجودیت جهان نهفته است و هدف از تشکیل جهان تنها وجود ما(گونه های مختلف حیات) بوده است؟ یا بعبارتی جهان هدفی از پیش تعیین شده است؟

برای رد این ادعا سه سناریو وجود دارد که نخستین آن می گوید؛ اگر بپذیریم به تعداد بسیار زیادی جهان موازی وجود داشته و دارد، اینکه در یکی از این جهان ها که می تواند خود از دل جهانی دیگر بوجود آمده باشد (با توجه به نظریه تورم و تئوری M)، شرایط کاملأ طوری باشد که برای شکل گیری حیات لازم است، امری بدیهی است و بنابراین، جهان ما در نتیجه “تصادف” میتواند شکل گرفته باشد که تنها با کمی بازی احتمال میتوان بدان پی برد.

سناریوی دوم نیز که در جهت اثبات سناریوی اول میاید، میگوید ما در صورتی میتوانیم بگوییم یک شرایط در یک حالت ثابتی قرار گرفته که بپذیریم از پیش “میتوانسته” حالتهای غیر از آن را نیز اتخاذ کند و مانعی برای آن نبوده باشد. برای مثال فاصله زمین تا خورشید مقدار خاصی است که این عدد میتوانست چیز دیگری باشد که شاهد آنیم که در سیارات دیگر موجود در جهان، تمام این اعداد اتخاذ شده اند چون “میتوانستند” باشند. یعنی بعبارتی اگر مانعی وجود نداشته باشد، دلیلی وجود ندارد که یک مقدار بر دیگری ارجحیت داشته باشد و اگر مقدار دیگری اتخاذ نشود، طبق رابطه علیت، حتمأ دلیلی داشته است پس میتوان گفت آن مقدار دوم یا هر تعداد دیگر، “وجود نداشته اند”.

بنابراین این گفتمان صحیح نیست که بگوییم مقادیر ثابت های یا علت های جهان و در نتیجه ی آن حیات، مقدار ویژه ای را اتخاذ کرده اند چون اگر استدلال بالا را بپذیریم، در آن صورت آن مقادیر ویژه نبوده اند بلکه “تنها” حالت ممکن هستند و این ماییم که حالات دیگر را میسازیم. پس “باید” هم چنین باشد که هست!

در اینصورت بازهم بدان موضوع پی میبریم همانطور که برای اتخاذ اعداد ممکن برای فاصله یک سیاره تا ستاره اش، میتوانیم بگوییم حداقل یک سیاره در جهان وجود دارد، با همین استدلال میتوان گفت برای تمام حالت های ممکن جهان نیز حداقل یک جهان وجود دارد چون در غیر اینصورت آن حالت “ناممکن” است و شرایط فعلی جهان از “ویژه” بودن خارج میشود چون “باید” همینی باشد که هست!

اما سناریوی سوم می گوید؛ با پذیرش نظریه قول آسای فرگشت (تکامل) و انتخاب طبیعی، می توانیم ادعا کنیم که جهان فعلی ما نیز در اثر تکامل تعداد زیادی جهان دیگر یا از دل آن جهان های ناقص قبلتر از خود سر برآورده و به شرایط فعلی خود که آن را “ویژه” میدانیم رسیده است. با این استدلال، مشکل زمان هم حل خواهد شد و این پرسش که “آیا زمانی بوده که زمان نبوده باشد؟” که خود پارادوکسی بزرگ است، پاسخ داده خواهد شد. با این استدلال، دیگر نیازی به طرحی از پیش تعیین شده برای وجود ما و جهان نبوده است چون اینگونه جهان به میزان کافی فرصت برای آزمون و خطا و رسیدن به حالت فعلی را داشته است!

البته هرچند که باید بگوییم شاید این ماییم که شرایط فعلی جهان را برای خود ویژه می دانیم و در حقیقت جهان می توانسته بسیار بهتر از اینی که هست نیز باشد. چون باتوجه به شواهدی که در حال حاضر در دسترس داریم، جهان گورستانی است از میلیاردها میلیارد سیاره و ستاره بی مصرف که تنها یکی از انها برحسب اتفاق توانسته از حیات هوشمند پشتیبانی کند( البته اگر بپذیریم ما تنها گونه هوشمند موجود در جهانیم) و این اتفاق چندان دور از انتظار هم نیست و بازهم می تواند محصول اتفاق باشد که با قوانین احتمالات نیز قابل توضیح است.

 نوشتهٔ A.M.H

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *