آیا واقعاً استونهنج ساخت دست انسان است؟
سایت باستانی استونهنج، گذشتهی مرموزی را در درون خود پنهان کرده است، چرا که پس از گذشت این همه سال، هنوز هم ما نمیدانیم که این منطقه چطور ساخته شده یا اصلاً چه کاربردی داشته است؟ یکی از عجیبترین اسرار موجود در رابطه با این منطقه، این است که چرا این سنگهای غولپیکر بهجای اینکه در ساخت و ساز استفاده شوند، به دامنهی تپهی سالزبری که در حال حاضر هیچ چیز قابل توجهی در مورد آن وجود ندارد، کشیده شده بودند؟
اگرچه اکنون بهنظر میرسد که ما توانستهایم به پاسخهایی در این رابطه دست یابیم، باستانشناس «مایک پیتز» یکی از معدود پژوهشگرانی است که تاکنون هرگز حفاری در استون هنج را انجام نداده، شواهدی را مبنی بر این امر کشف کرده که دو عدد از بزرگترین و مهمترین سنگهای این بنا، که «سارسن» نامیده میشوند، ممکن است از میلیونها سال پیش در این سایت قرار گرفته باشند.
در دههی ۱۹۱۷۰ تصور میشد که امکان ندارد سارسن یا تخته سنگهای غول پیکر ماسهای، با وزن چند تن، بهطور طبیعی در دشت سالزبری قرار گرفته باشند. اما محققان دریافتند احتمال اندکی وجود دارد که بانیان استونهنج، تمام این سنگها را از مارل برو داونز، که ۳۲ کیلومتر از این مکان فاصله داشته تا این نقطه حمل کرده باشند.
سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که چرا آنها باید چنین کاری را انجام میدادند؟ در حالی که میتوانستند به راحتی چنین بنایی را در محل یافتن این سنگها بنا کنند. اما هم اکنون دو سنگ «هیل» و سنگ «شمارهی ۱۶» ما را به پاسخ این سوال رسانیدهاند. این دو سنگ، بر خلاف سایر قسمتهای بنا، به هیچ وجه حکاکی نشده یا تغییر شکل نیافتهاند.
هنگامی که به ترتیب سنگها دقت کنیم، میبینیم که این سنگها سنگهایی هستند که در انقلاب تابستانی و زمستانی، افق خورشید را نشان میدهند. حضور این دو سنگ و نحوهی قرارگیری آنها میتواند، به انقلاب خورشیدی اشاره داشته باشد که گویای اهمیت این سایت برای افرادی است که هزاران سال پیش در این خطه زندگی میکردند.
پیتز در ادامه توضیحات خود به دو حفرهای اشاره میکند که در فاصلهی بسیار نزدیکی از این دوسنگ حفر شدهاند. در نزدیکی سنگ هیل، پیتز حفرهای بزرگ، با قطر ۶ متر را کشف کرد. این حفره به مراتب بسیار بزرگتر از آن بود که بهعنوان حفرهای جهت استقرار سنگ در نظر گرفته شود و لذا همواره به معمایی برای دانشمندان تبدیل شده بود، اما هم اکنون پیتز استدلال میکند که این حفره میتواند همان محلی باشد که سنگ هیل را در خود جای داده بود. این حفرهی عظیم تنها در صورتی قابل تفسیر است که تصور کنیم انسانهای باستانی، آنرا حفر کرده و سپس با بیرون آوردن سنگ هیل از دل زمین، آنرا در این مکان جایگذاری کردهاند.
پیتز در این خصوص به مجلهی تایمز گفت: «تصور ما بر این بود که تمام سارسنهای موجود در استونهنج از مارل برو داونز که بیش از ۳۲ کیلومتر دورتر از آن قرار دارد، به این نقطه آورده شدهاند. اما پس از آن ما این ایده را مطرح کردیم که شاید برخی از این سنگها محلی باشند و به خصوص ممکن است سنگ هیل از دل حفرهای بزرگ بیرون آمده باشد.»
بنابراین شواهد نشان میدهند که که سنگ هیل از مکان دوری به اینجا آورده نشده و همواره در این مکان، اندکی دورتر یا نزدیکتر قرار داشته است. تنها یک گودال دیگر در ابعاد قابل مقایسه در استون هنج وجود دارد که به محل استقرار سنگ شمارهی ۱۶ نزدیک است. این چالهها و حفرهها نیز همانند سنگها در امتداد محور انقلاب قرار گرفتهاند و کل هندسهی استونهنج میتواند در حول و حوش تصادفی طبیعی رخ داده باشد.
اخیراً، شواهد نشان دادهاند که سارسنها را میتوان در همین دشت یافت، هر چند که در مقایسه با آنهایی که در مارل برو داونز، قرار دارند تعداد آنها کم و ابعاد آنها نیز کوچکتر است و علاوه بر این، دارای اشکال مختلفی نیز هستند. احتمالاً این سنگها میلیونها سال پیش، در طول دورهی سوم، شکل گرفته و از طریق وقوع مکرر عصرهای یخبندان، شکسته شده و در معرض هوا قرار گرفتهاند. این امر از فرضیهی پیتز پشتیبانی میکند و میتواند در نهایت به کشف رمز و راز موجود در دل استونهنج کمک کند.
پیتز در ادامه گفت: «ادامهی این جستوجوها میتواند شواهد بیشتری را از فرهنگ، رسم و مراسمهای اواسط عصر نوسنگی برای ما به ارمغان آورد. در واقع آنچه این سایت را به مکانی منحصربهفرد تبدیل کرده، ترکیبی از سنگها، استخوانهای بزرگ گاو و دو عدد از بزرگترین سارسنهای طبیعی است که در امتداد انقلاب زمستانی و تابستانی جای گرفتهاند.