درک بهتر سایه هایمان

 

سلامت روانی
با پذیرش این حقیقت که هر یک از ما تمامی ویژگی های هستی را در خود داریم, می توانیم از تظاهر به این که همه چیز نیستیم, دست بکشیم.

در هر انسان نقش کل بشریت ترسیم شده است, در واقع آنچه در درون ما وجود دارد, هزاران ویژگی و خصلتی است که هر انسان را شکل می دهد.

آن هنگام که درک کنید هر آنچه در دیگران می بینید, در خود دارید, کل دنیای شما دگرگون می شود.

هدف این است که جنبه های طرد شده خود را باز پس گیریم و به جهان درون راه یابیم, به محض آنکه با خود به صلح برسیم با جهان به صلح خواهیم رسید.

باورهای درونی ما و اینکه با دیگران تفاوت داریم تنها باعث این می شوند که پیوسته دیگران را نشانه برویم.

راه حل, توجه به این نکته است که, ما نمی توانیم چیزی را درک کنیم یا ببینیم و خود آن نباشیم.

ما نمی توانیم صفتی را که در خود نداریم, در دیگران تشخیص دهیم.

اگر از شجاعت کسی به وجد می آیید به دلیل آن است که در وجودتان آن ویژگی را دارید و اگر احساس می کنید کسی خودخواه است, مطمئن باشید شما هم می توانید به همان اندازه خودخواهی نشان دهید.

هرچند همه ما پیوسته این ویژگی ها را ابراز نمی کنیم, اما هر یک از ما این توان را داریم که آن ویژگی هایی را که می بینیم, از خود نشان دهیم.

 

نقش سایه در زندگی ما

در نمایش تکامل ما, سایه, جالب ترین شخصیت است.

سایه ما هنگامی خطرناک می شود که آن را در زیرزمینی تاریک, سرکوب و زندانی کنیم.

در آن هنگام احتمال این خطر وجود دارد که سایه, علیه ما شورش کند, برنامه هایمان را بهم بریزد, روابط ما را خراب کند و رویاهایمان را بکشد.

ما در راه نبرد با نیمه تاریک, هرگز از راه نفرت و سرکوب پیروز نمی شویم, چرا که با تاریکی نمی توان به جنگ تاریکی رفت.

لازم است مهربانی و همدلی داشته باشیم و تاریکی درون خود را در آغوش بکشیم تا آن را درک کنیم و سرانجام از آن فراتر رویم.

سان تزو در کتاب هنر جنگیدن می گوید: “برای شناخت دشمنتان باید دشمن خود شوید.”

در این موضوع, دشمن معمولا میلی در درون ماست که نمی فهمیم یا نمی دانیم چگونه با آن رو به رو شویم.

تا زمانی که انکار و سرکوب می کنیم, یا اهمیت امیال پنهان خود را دست کم می گیریم, از خرد آنها بی بهره می مانیم.

اگر در یافتن هدایای سایه, کوشا باشیم و از فواید آنها بهره مند شویم, قدرت سایه را که زمانی ویرانگر بود, به نیرویی مفید برای زندگی خود تبدیل می کنیم.

هدیه سایه هایتان را پیدا کنید

خواه, ناخواه, هر انسانی سایه ای دارد.

اگر نمی توانید این سایه ها را ببینید, در این باره از افراد خانواده, همکاران و دوستان خود سوال کنید تا راهنماییتان کنند.

ما گمان می کنیم با انکار سایه ها و گذاشتن نقاب, شخصیت درونی مان را پنهان می کنیم, اما هر آنچه را که در وجود خود نمی پذیریم, در غیر منتظره ترین لحظات, خود را نشان می دهد.

اما نباید از این سایه ها فرار کرد, آنها هدیه هایی برای ما دارند.

به عنوان مثال, کافی نیست که بگویید» “من سلطه جو هستم”.

باید درک کنیم که این ویژگی سلطه جویی چه موهبتی برای ما دارد و به آن احترام بگذاریم.

ما فکر می کنیم که هرچیزی که الهیست, باید بی نقص باشد, اما این تصور اشتباه است.

کامل بودن, یعنی همه چیز مثبت و منفی بودن.

با کشف سایه ها و موهبت های آن به این گفته یونگ, پی خواهیم برد که: “طلا, در تاریکی نهفته است”.

نقابی که بر چهره داریم

آن بخش از وجود ما که آزرده و سر درگم شده اند یا پر از درد و رنج هستند, زمینه ساز چهره ای می شوند که ما برای خود ساخته ایم.

گر چه این با نقاب اجتماعی تا مدتی دیگران و خودمان را فریب می دهیم, اما سرانجام باز, زخم های پنهان شده زیر آن, روبرو می شویم.

سایه, از رازهای ما جان می گیرد, همین که در را به روی یک یا چند جنبه از خود می بندیم, زندگی پنهانی را آغاز کرده ایم.

یک زندگی پنهانی می سازیم تا آن جنبه های وجود خود را که از رو به رو شدن با آن خجالت می کشیم, پنهان کنیم.

زمانی رفتار های ما با نقابی که بر چهره داریم, سازگار نباشد, به شدت می کوشیم آنها را پنهان کنیم.

گرچه می توانیم شب و روز تلاش کنیم که امیال پنهان خود را مخفی کنیم, اما هر لحظه ممکن است رفتارهایی از خود نشان دهیم که عزت نفس ما را متزلزل سازد.

در نهایت اگر نتوانیم با جنبه های سایه خود (امیال سرکوب شده) روبرو شویم, آنها با ما روبرو خواهند شد.

زمانی که سایه های ما, امید رهایی ندارند, شورش می کنند.

زمانی که بخشی از زندگی ما در تاریکی به سر می برد, دچار احساس گناه و خجالت می شویم.

باید احساس گناه را رها کنیم و درهای زیر زمین را باز و زندگی اصیل و صادقانه را جایگزین زندگی پنهانی خود کنیم.

کسی که ترجیح می دهیم نباشیم

نیمه تاریک ما, اسرار, احساسهای سرکوب شده و امیال پنهان ماست.

کارل گوستاو یونگ می گوید: “سایه ما کسی است که ترجیح می دهیم نباشیم”.

می توانیم سایه را در یکی از اعضای خانواده خود ببینیم که بیش از همه او را قضاوت می کنیم و یا کارمندی که رفتاش را مطرود می دانیم, یا آدمی سرشناس که ما را بیزار می کند.

اگر این نکته را به درستی بفهمیم به شناخت شگفت آوری می رسیم که سایه ی ما, همه ویژگی هایی است که در دیگران یا خود ما, موجود آزار, هراس یا نفرتمان می شود.

آنچه از آن فرار می کنید, می تواند در واقع همان چیزهایی را به شما بدهد که سخت کوشیده اید که به دست آورید.

سایه در ژرفای درون از قدرت زیادی در زندگی ما برخوردار است و اوست که تعیین می کند چه کاری کنیم و چه کاری نکنیم.

چنانچه سایه را بررسی و کشف نکنیم از تاریکی سر بیرون می آورد.

برای درک کامل سایه خود باید حاضر باشیم از آنچه گمان می کنیم می دانیم, دست بکشیم.

رویارویی با سایه هایمان

چنانچه با سایه روبرو شویم, به جای احساس خجالت, احساس همدلی خواهیم کرد و به جای شرمندگی, شجاعت خواهیم یافت.

درآغوش کشیدن سایه این فرصت را به ما می دهد تا کاملا واقعی باشیم و قدرتمان را پس گیریم و به آرزوهایمان تحقق بخشیم.

اگر نیروی سایه را خنثی نکنیم و خود آن را با وجودمان در هم نیامیزیم, این قدرت را دارد که به ایجاد اغتشاش در زندگیمان ادامه دهد.

هروقت حاضر نیستیم سرشت حقیقی مان را بپذیریم, سایه پیروز است.

تا وقتی همه آنچه را که هستیم نپذیریم, بازتاب سایه, قدرت ویرانی شادمانی ما را خواهد داشت.

سایه پذیرفته نشده, مانع از کامل بودنمان می شود و باعث می شود که نیمه زندگی کنیم.

تکراری بودن خاطرات مسموم ما می تواند, فریبمان دهد و وادارمان کند که سالها همان شرایط گذشته را بپذیریم و در زندگی پیش پا افتاده ای که حتی انتظاراتمان را براورده نمی کند, بپذیریم.

متاسفانه این شیوه زندگی, توان برخورداری از زندگی شایسه را, از ما می گیرد.

درد عاطفی که بخشی از زندگی هر روزمان شده است, ما را وا می دارد که درمورد گذشته ی خود افسوس بخوریم و به آینده امیدوار نباشیم.

به این ترتیب منِ حقیقی خود را کشف نمی کنیم, بنابراین بخشی از زندگیمان را که برایمان مهم تر است, به خطر می اندازیم.

 

نیمه تاریک وجود ما

جستجو برای یافتن نیمه تاریکمان, دری است به روی فهمیدن این نکته که چرا چنین کارهایی می کنیم, چرا گاهی خلاف خواسته هایمان, عمل می کنیم, چرا روزها و سالها به قضاوت دیگران می گذرانیم, که همه آنها برای ما سر درد, ناراحتی قلب و … به ارمغان می آورد.

سایه های ما همیشه به یک رویداد ناراحت کننده یا مجموعه ای از لحظات دردناک است.

وقتی سایه خود و هدایای آن را به درستی درک می کنیم, دیگر انگشت اتهام را به سوی پدر و مادر, آموزگاران یا گذشته خود, نشانه نمی رویم و آنها را سرزنش نمی کنیم, زیرا سایه ما آفریننده آینده است.

هرگاه یکی از رفتارهای ما مورد انتقادهای سخت یا تنبیه بی معنی قرار گرفت, نا خواسته از وجود اصیل خود یعنی خویشتن حقیقی مان, جدا می شویم.

به این ترتیب تلاش برای پنهان کردن وجود حقیقی مان را آغاز کردیم, تا کسی شویم که در اجتماع جایی داشته باشیم.

به جای آنکه همان کسی باشیم که واقعا هستیم, در قالب آن کسی فرو می رویم که فکر می کنم, باید باشیم.

شاید این نقش ها را به منظور جبران کمبودهایی برای برآورده کردن انتظارات پدر و ما, یا دوستان خود آفریده ایم.

چنانچه بکوشسد که همه نقشهای دیگری که احتمالا برایمان لذت بخش است را کنار بگذاریم, زندگی تهی از ماجرا, معنا و رنگ را بوجود خواهیم آورد.

ما همه ویژگی ها و عواطف انسانی را خواه فعال یا خفته, خواه آگاه یا ناخودآگاه, در خود داریم.

هیچ صفتی وجود ندارد که به ذهنمان برسد, اما نباشیم.

اگر با ترس آشنا نباشیم, چگونه می توانیم شجاعت را بشناسیم؟

اگر تاریکی را نمی شناختیم, چگونه می توانستیم روشنایی را بشناسیم؟

 

اتصالی با دیگران – تسلط بر سایه

وقتی با کسی اتصالی پیدا می کنیم و آدم ها و رویدادهایی را به خود جذب می کنیم, به ما کمک می کنند جنبه های ممنوع وجودمان را تشخیص دهیم, درمان کنیم و در آغوش بگیریم.

چنانچه آن ویژگی هایی را که در دیگران آزارمان می دهد در خود بپذیریم, دیگر از آنها ناراحت نخواهیم شد.

اگر ما میان, خود خواهی و از خودگذشتگی حق انتخاب نداشته باشیم, شاید تا آخر عمر نتوانیم به آنچه به راستی برایمان مهم است برسیم.

وقتی بتوانیم با مهربانی و همدلی آن بخش از وجودمان را که این احساس را ایجاد کرده است, بپذیریم, دوباره بر رفتارهایمان تسلط پیدا می کنیم.

با پذیرش جنبه های طرد شده و تسلط بر آنها می نوانیم از واکنش های غیر ارادی مربوط به الگوهای ناخواسته خود رها شویم.

چالش شما این است که ارزش سایه را بیابید و با بخشایش و همدلی به آن بنگرید تا قدرت ویرانگر سایه را بین ببرید.

شما باید برای یکایک جنبه های وجودتان احترام قائل باشید و برای ابراز هر یک راهی سالم بیابید.

سایه ما فقط ویژگی های تاریک یا خصوصیاتی که جامعه بد می شمارد نیست.

سایه ما همه ویژگی های مثبت را که پنهان کرده ایم نیز در بر دارد.

به این ویژگی های مثبت سایه ما, سایه روشن می گویند.

ما فقط تاریکی خودمان را دفن نکرده ایم, بلکه ویژگی های مثبت خود یعنی جنبه های قدرتمند, پر مهر و خوشایندمان را نیز دفن کرده ایم.

بخشهای ناخواسته و طرد شده ی وجود

هر آنچه در دیگران قضاوت یا محکوم می کنیم در نهایت بخش ناخواسته یا طرد شده خودمان است.

ما جنبه ها را به کسی فرافکنی می کنیم که تکه های مطرود تاریکی یا روشنایی, ما را دارند.

رفتارها و احساس هایی که با آنها به صلح نرسیده ایم, همیشه مجالی برای نمایش پیدا می کنند.

وقتی در حال قضاوت دیگران هستیم, هرگز واقعا فکر نمی کنیم که در واقع در حال صحبت درمورد خودمان هستیم.

اگر پنهایی دروغ می گوییم یا خود را برای دروغ هایی که در گذشته گفته ایم سرزنش می کنیم, با حالتی حق به جانب از فریبکاری دیگران ناراحت می شویم.

رویارویی ما, با سایه, کمک می کند نه تنها قادر به انجام کارهایی که در دیگران نمی پسندیم هستیم, بلکه اغلب همان کارها را انجام می دهیم.

زمانی که با کسی اتصالی پیدا می کنیم و آدم ها و رویدارهایی را به زندگی خود جلب می کنیم, به ما کمک می کنند, جنبه های ممنوع و طرد شده وجودمان را تشخیص دهیم, درمان کنیم و در آغوش بگیریم.

چنانچه آن ویژگی هایی را که در دیگران آزارمان می دهد در خود بپذیریم, دیگر از آنها ناراحت نخواهیم شد.

اگر میان خود خواهی و از خود گذشتگی حق انتخاب نداشته باشیم, شاید تا آخر عمر نتوانیم به آنچه به راستی برایمان مهم است, برسیم.

آزادی یعنی اینکه هر لحظه از زندگی انتخاب کنیم, چه کسی و در چه جایی هستیم.

اگر مجبور هستیم به شیوه ای خاص رفتار کنیم تا آن چیزی که هستیم را پنهان کنیم, در بند هستیم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *