ماتریکس چیست


ماتریکس
برای سال ها هر بار که خواسته ام که مفهوم ماتریکس را به مخاطب برسانم از این ماجرا استفاده کرده ام. ماجرایی که باور کردن یا نکردن آن به اختیار شماست.
ماجرا نقل خاطره ایست از یکی از اساتید سابق تربیت بدنی دانشگاه شیراز که از اعضای تیم دو میدانی اعزامی ایران به نخستین دوره بازیهای المپیک آسیایی در دهه ۱۹۶۰ در کشور هند بوده.
استاد نامبرده می گفت:
زمانی که برای شرکت در بازیها در هند و در شهر دهلی بودیم درجریان یکی از گردش هایی که از مناطق مختلف شهر داشتیم در بازاری قدیمی با پیرمردی روبه رو شدیم که در گوشه ای نشسته بود و فریاد می زد که یک دلار بدهید تا زندگی شما را عوض کنم!
با شنیدن این جمله شروع به تمسخر او کردم و به همراهان گفتم چگونه مردم را خر میکنند! پیرمرد گویی متوجه تمسخر های من شده بود به همراهان من می گوید اگر واقعا فکر میکند من دروغ می گویم به او بگویید نیازی به پرداخت پول نیست ولی عواقب کار به عهده خودش است.
من هم قبول کردم پیرمرد چیزی شبیه یک داروی گیاهی به من داد، گفت بخورم، آن چیز را خوردم، دقایقی گذشت و تفاوتی احساس نکردم.
گفتم پس چه شد؟ گفت برو خودت می فهمی! بی خیال شدم و همراه دوستان رفتم.
ماجرا را فراموش کردم، بازیها تمام شد و من بنا به دلایلی تصمیم گرفتم به ایران بر نگردم.
درهند ماندم و همانجا به دنبال شغل گشتم. در یک شرکت چوب بری مشغول کارشدم. کار ما به شکلی بود برای تهیه چوب و بریدن درخت ها به مناطق روستایی می رفتیم.
در جریان یکی از این رفت و آمد ها با دختری در یکی از این روستا ها آشنا شدم، عاشق شدم، ازدواج کردم و در همان دهکده ماندم، سالها گذشت، چندین سال، بچه دارشدم، سال های دیگری هم گذشت، نوه هایم به دنیا امدند، پیر شدم.
حدود ۳۰ سال از آمدن من به هند گذشته بود،
شبی بر روی بام خانه خوابیده بودیم، عادت اهالی آن دهکده برای خوابیدن چنین بود.
در هنگام خواب نا گهان قلت زدم و از روی بام به زمین افتادم. سرم با شدت به زمین خورد و….
مُردم ! بله مُردم !
فکر میکنید بعدش چه شد؟ چشمانم را باز کردم.
دیدم در بازاری هستم و افرادی کنارم، یک بازار شلوغ بود، افراد را انگار می شناختم ولی درست به یاد نمی آوردم، احساس کسی را داشتم که تازه از خواب بیدار شده است و هنوز گیج می زند.
پیر مردی جلویم بود، انگار چهره اش برایم آشنا بود، دیدم افراد کنارم به شدت مرا تکان میدهند و صدا می زنند.
به صورتم سیلی می زدند. اندک اندک حواسم را به دست می اوردم. در همان بازاری بودم که ۳۰ سال پیش آن پیر مرد به من دارویی داده بود که زندگی مرا عوض کند.
دوستانم کنارم بودند. پیر نشده بودند. من هم!
دوستانم می گفتند فلانی چه بلایی سرت آمده؟ این پیر مرد آن چیز را به تو داد و تو خوردی و برای ۳۰ ثانیه داشتی به او زل می زدی و ناگهان حالت بد شد!
آری من ۳۰ سال خواب بودم. تازه داشتم می فهمیدم چه اتفاقی افتاده. پیر مرد دارویی احتمالا نوعی مخدر به من داده بود که مرا به حالت توهم برده بود البته توهمی که ۳۰ سال برای من طول کشیده بود.
من ۳۰ سال هر سال ۳۶۵ روز و هر روز ۲۴ ساعت زندگی کرده بودم.
در این زندگی توهمی کار میکردم ازدواج کرده بودم آن هم با ادمی که احتمالا اصلا وجود خارجی نداشت.
صاحب بچه هایی شدم که تنها توهمی بیش نبودند. در این ۳۰ سال روزها چندین ساعت حتی می خوابیدم و خواب هم میدیدم. (خواب در خواب !) و تمام این توهم ۳۰ ساله من در دنیای واقعی تنها ۳۰ ثانیه طول کشیده بود.
لحظه ای که تقریبا هشیاری ام را به دست اوردم در حال دیوانه شدن بودم.
خشمی سر تا پایم را گرفته بود. خواستم پیرمرد را خفه کنم. به خاطر بلایی که سرم آورده بود.
دوستان به زحمت مرا جدا کردند و البته پیر مرد می گفت: این انتخاب خودت بود. من به تو هشدار دادم !
این استاد سال ها بعد در دانشگاه شیراز این داستان را برای دانشجویانش تعریف می کرد.
البته غالب آنان به تمسخر با این داستان بر خورد می کردند و آنرا سا خته و پرداخته ذهن استاد می دانستند. باز هم می گویم باور کردن یا نکردن این داستان به عهده شماست ولی در صورتی که داستان را مثل من باور کرده اید آیا از خود پرسیده اید که نکند همین زندگی فعلی ما هم به نوعی توهم باشد؟
از کجا معلوم که ما واقعا بیدارم و در حال زندگی؟
و این همان اندیشه و مفهومی است که ماتریکس در صدد پاسخ به آن است و جوابی که میدهد این گونه است :
شما در خوابید، در حال دیدن توهم و هم و خیال هستید، کالبد حقیقی شما جایی دیگر است






شاید بهتره بگیم ما اصلا برای این کره زمین نیستیم متعلق به این کره نیستیم واز جایی دیگر به این کره اورده شدیم برای نمونه چرا ما مانند موجودات دیگر دراین کره زمین که محیط بومی زندگی انهاست به تکامل نرسیدیم و فقط با استفاده از هوش و خرد وعقل خود توانسته ایم بر مشکلات فائق اییم برای نمونه موجودات دیگر دراین کره برای هر شرایط ابو هوایی دراین کره تکامل یافته اند برای نمونه انهایی که درخشکی زندگی میکنند بدنشان در برابر سرما وگرما پوشیده شده از مو ولی ما انسانها برعکس درگذشته بدنمان پرموتر بوده ولی هرچه گذشته کم موتر وبی مو شده ایم واین باعث شده دربرابر سرما وگرما اسیب پذیر شویم ویا حتی دربرابر تابش نور خورشید تاب نیاوریم وپوستمان درزیر نور خورشید یا خشک میشود وباعث چین چروک و پیری زودرس پوست میشود وحتی سرطان پوست ولی موجودات دیگر درزمین چنین مشکلاتی ندارند چون تکامل پیدا کرده اند دربرابر سرما وگرما وبیماریهای پیرامون این دو چرا حیوانها سرطان پوست نمیگیرند واگر هم بگیرند به ندرت در مورد حیوانات نادری چنین است انهم دربخشهایی که مو ندارند مانند گوشها انگشتان ولی ما انسانها اینقدر اسیب پذیر هستیم چون ما برای این کره زمین نیستیم واینجا محیط طبیعی زندگی ما نبوده است ولی حیوانات وجانوران دیگر دارای مو و پشم وحتی فلس شده اند یا چرا چشمانمان دربرابر نور خورشید اینقدر اسیب پذیر است واگر به خورشید نگاه کنیم اذیت میشویم وحتی راه خودرا گم میکنیم گیج میشویم تا مدتی پس از خیره شدن به نور ولی موجودات دیگر روی زمین چنین نیستند به زمین تعلق نداریم بلکه از سیارهی دیگری به
این مکان منتقل شدهایم؛ زمین سیاره ِ ی مادری ما نیست. پیرامون این سخن ضعفهای جسمانی انسان است. عدم سازگاری انسان
ِ با طبیعت زمین باعث مشکالتی مانند کمردرد، آفتابسوختگی، ضعف
در مسیریابی، عدم توانایی دفاعی و انواع بیماریها و … میشود. اگر انسان
آنچنان که از نظریه داروین استنباط میشود محصول تکامل بود نباید
چنین نقصهایی را میداشت زیرا اساسا در موجوداتی که از نظر زمانی پیش
از ما تکامل یافتهاند؛ چنین نقصهایی مشاهده نمیشود. به عبارت دیگر
انسان دارای مشکلات فیزیولوژیکی است که در موجوداتی که قبل از او
بوجود آمدهاند مشاهده نمیشود
.البته من نظریه تکامل را رد نمیکنم ولی خلقت انسانها از این روند تبعیت نمیکند و شاید
ما بوسیلهی تمدنی فراانسانی یا شاید انسانی به زمین منتقل شدهایم. آنها گمان میکردند که زمین فاقد یک گونه غالب است . شاید ما به عنوان یک گونه ِ ی شکارچی که در زمین، غالب باشد
به زمین آمدهایم تا تعداد گونههای دیگر را که از کنترل خارج شده اند کاهش دهیم
ِ ما انسانها نیز کفشدوزکها را ؛
برای کنترل شتهها به محیط جدیدی منتقل میکنیم
خورشید چشمهای ما را آزار میدهد همانطور که در پیش ازاین اشاره شداین نور چشمان مارا
اذیت میکند وحتی باعث میشود نتوانیم درست پس از مشاهده مستقیم نور مسیر خودرا پیدا کنیم اما پرندگان بدون هیچگونه واکنشی در برابر این نور پرواز
میکنند و بر خالف ما که نه مسیر خودرا گم میکنند ونه با چیزی برخورد میکنند یا مثال یک خرگوش یا موجودات دیگر وقتی با نور اتومبیل ها در جاده مواجه میشوند بدون ایکه مشکلی برای چشمانشان ودیدشان بوجود بیاید براحتی حتی بدون اینکه پلک بزنند به نور خیره میشوند وپس از ان به راه ومسیر خود ادامه میدهند چون بومی این کره هستند ولی انسانها باانکه پیشرفته ترین نوع جانداران در زمین هستند چنین توانایی در مواجه با نور در چشمانشان ندارند یا همانطورکه پیشتر گفتم بدن ما مو ندارد و ما برای در امان ماندن از مضرات
نور خورشید باید کرم ضد آفتاب مصرف کنیم تا دچار سرطان پوست نشویم ونمیتوانیم مدام درمعرض نور خورشید باشیم ولی جانوران دیگر با تکامل به مرحله ای رسیدند که به طور طبیعی راهای مقابله با چنین تهدیدهایی در وجودشان نهادیدنه شدهاست
مارمولکها که احتماال پیش از پرندگان و خرگوشها تکامل یافتهاند
میتوانند تا زمانی که دوست دارند زیر آفتاب باشند. مطمئنا ما اگر مانند
آنها این کار را انجام دهیم دچار انواع بیماریها میشویم
اشعهی ماورای بنفش خورشید باعث آب مروارید در چشمان
ما می ِ شود در حالی که سایر حیوانات که بومی زمین هستند و در اینجا
تکامل یافتهاند با قرار گرفتن در معرض آفتاب در تمام طول روز دچار
۱ . به گاو، گوسفند، خوک، اسب یا کانگورو
آب مروارید نمیشوند
نگاه کنید. پوست آنها نمیسوزد و اکثر آنها نیز به سرطان پوست
مبتال نمیشوند )اگر چه گزارشهای معدودی از سرطان پوست در این
موجودات گزارش شده است اما نقطهی آسیب دقیقا جایی است که بدن
آنها کمتر با موها پوشیده شده است مانند نوک گوشها(. اگر مو )مانند
حیوانات( یا فلس )مانند مارمولکها( برای جلوگیری از سرطان پوست
ضروری است پس چرا ما آنها را نداریم؟ اگر زمین محیط طبیعی
زندگی ماست چرا ما باید از کلاه آفتابی، کرم ضد آفتاب یا عینک آفتابی استفاده کنیم یا با پوشیدن لباس از گرما سرما نور خورشید از خود محافظتکنیم پس بهتره بگوییم زمین نقطه مناسبی برای زندگی انسان نیست
اختلال عاطفی فصلی
ِ زیادی نور خورشید یک مشکل است اما در مقابل، کمبود نور آن نیز
برای انسان مشکل ایجاد میکند. ماههای طولانی زمستان با سطح نور
کم یاعث احساس افسردگی و بیحالی در انسان میشود. عالئم دیگر
اختلال عاطفی فصلی عبارتند از بیماری، پرخوری و افزایش وزن، کمبود
انرژی، اخلال در تمرکز، انزوای اجتماعی، از دست دادن میل جنسی و
حتی انواع بیماری های روحی وروانی
پس
از میلیونها سال تکامل و به عنوان ظاهراً پیشرفتهترین گونه روی کره
زمین، این واقعیت که ما نتوانستهایم خود را با تغییرات فصلی که از زمان
شکلگیری زمین )یا حداقل از زمان شکل گیری ما( وجود داشته است،
تطبیق دهیم، منطقی به نظر نمیرسد.
کمردرد
ما با جاذبهی زمین چندان وفق پیدا نکردهایم و به آن عادت نداریم. جاذبهی زمین احتماال کمی
کمتر از سیاره ِ ی مادری ماست در نتیجه ما با هر توالی نسلی بلند قد تر میشویم واین باعث مشکلات در بدن انسان مخصوصا کمر میشود وکمردردها وبیماریهای مربوط به کمر هرچه نسل انسان جلوتر رفته و میرویم بیشتر شده ومیشوندولی در جانوران دیگر زمین حتی انها که بلندتر هستند مانند زرافه ها چنین کمر دردها وبیماریهای کمر دیده نشده و نمیشود اینجا به کرمهای انگلی که در رودههای ما زندگی
میکنند نیز باید اشاره کرد. در گونه ِ های بومی زمین، کرمهای انگلی مانند
کرمهای حلقوی و کرمهای نواری ، بی ضرر و ناشناخته باقی میمانند. اما
همین کرمها وقتی وارد رودهی انسان میشوند چندین برابر بزرگتر از موجودات دیگر میگردند و گاهی اوقات
کل روده را پر کرده و باعث مشکالت جدی برای سالمتی میزبانان خود
میشوند. این مشکلات شامل سوء تغذیه، کمتوانی ذهنی، انسداد روده
و حتی مرگ هستند اما در هیچ حیوان دیگری چنین رفتاری را نشان
نمیدهد. این به وضوح در یک محیط بیگانه مانند بدن ما اتفاق میافتد. بخشی از DNA انسان با سایر
گونههای موجود در طبیعت مشترک است. بر روی زمین ژنهای مشابه
را میتوان از ابتداییترین گونهها تا پیشرفتهترین آنها ردیابی کرد.
انسان ۵۵ درصد با موز، ۶۰ درصد با مگس میوه
۹۸ درصد با شامپانزه مشترک است. با این وجود این اعداد میتواند ما را گمراه کنند
زیرا این نکته اهمیت زیادی دارد که ما دقیقا چه چیزی را با چه چیزی
مقایسه میکنیم. بر مبنای آخرین تحقیقات انجام شده که الحاق و حذف
ژنتیکی را در نظر میگیرند میزان مشابهت DNA انسان و شامپانزه از ۹۸٫۵
درصد به ۹۵ درصد کاهش یافت و میزان مشابهت انسان و خوکها ۹۱
درصد محاسبه شد.
یک تفاوت بسیار مهم دیگر وجود دارد که به ندرت ذکر شده است؛
اینکه شامپانزهها ۲۴ جفت کروموزوم دارند و انسان دارای ۲۳ جفت کروموزوم است و افرادی که بیش از ۲۳ جفت کروموزوم دارند مبتلا به
سندروم داون هستند
وجود همین یک جفت اختالف در ژنهای انسان و شامپانزه باعث شده
که نتوان میان این دو موجود، پیوند اعضا را انجام داد این پیوند در انسان
و خوک هم با شکست مواجه شده است
نزدیکی کدهای ژنتیکی مهم نیست؛ اگر یکی از ژنها وجود نداشته باشد نمیتوان کاری کرد.
دانشمندان بر روی پروژه ژنوم انسان و دیگر پروژههای DNA تحقیق
نمودهاند و کشف کردهاند که ۲۲۳ ژن در انسان وجود دارد در حالی
که این ژنها در هیچ گونهی دیگری بر روی زمین وجود ندارند! اینها از کجا امده اند؟ برخی از متخصصین ژنتیک بر این باورند که این ژنها مستقیما از خود
ِ بیگانگان به DNA انسان ِ های بومی زمین منتقل شده اند واینکه این ژن ها ماله بیگانگان بوده ویا از گونه های دیگری گرفته اندوبه ما مندقل کرده اند مشخص نیست
اساس نظریه تکامل داروین، ما امتداد تکامل میمونها هستیم. با این
وجود اسناد فسیلی که ارتباط بین میمونهای اولیه و انسانهای امروزی
را نشان می دهد هرگز پیدا نشده است انسانها غذایی را که بر روی زمین به طور طبیعی وجود
داشت دوست نداشتند بنابراین مجبور شدیم آن را به سلیقهی خودمان نسبت به گونههای وحشیشان درطبیعت تغییر دهیم
وانها را با کشاورزی پدید اوریم وان گیاهان کشت شده از نظر
اندازه، رنگ، طعم و بافت شباهت کمی با نمونه وحشیشان دارند اما حتی ما همین گیاهان
را نیز میپزیم زیرا آنها را آنطور که در طبیعت هستند دوست نداریم
بسیاری از مواد خوراکی را که در اینجا وجود دارد دوست نداریم
بنابراین برنامهریزی کردیم تا مواد خوراکی زمین را به چیزی تبدیل
کنیم که بیشتر دوست داریم. به عنوان نمونه، هویج وحشی که بر روی
زمین به صورت طبیعی رشد میکند کوچک است، رنگی متفاوت دارد
و طعم چوب میدهد اما ما آنها را بزرگ و نارنجی کردیم و طعمش را
به صورت امروزی درآوردیم
زمین به مثابه یک سیارهی زندان
بسیاری از مردم معتقدند زمین در واقع زندان ماست و ما را به عنوان
مجرم و برای تحمل مجازات به اینجا آوردهاند. طبق این نظریه، ما
گروهی خشن )قاتل، دزد، شهوتخواه، انتقامجو( از جنایتکاران )یک
تهدید برای جامعه( بودیم که جمعآوری و به سیارهای منتقل شدیم
که به دلیل وضعیت قابل سکونت اما بدوی آن، کمبود ابزار و فاقد
تمدن پیشرفته، به عنوان یک زندان انتخاب شده بود. خاطراتمان پاک
شد و به حال خود رها شدیم. ما تحت نظر قرار گرفتیم تا چگونگی
رشد و توسعهی ما مورد بررسی قرار گیرد و مشخص شود که آیا ژن
)یا ژنهای( ایجاد کنندهی خشونت ناپدید شدهاند یا خیر. اگر چنین
شود، ما اجازه خواهیم داشت که دوباره در جامعه کهکشانی ادغام شویم . چون تا کنون اینگونه نشده است، ما هنوز اینجا در زندان
خود هستیم – و به دروغ گفتن، تقلب، دزدی، قتل، تجاوز، آلودگی،
تخریب و غیره ادامه میدهیم.
نئاندرتالهایی که از قبل بر روی زمین وجود داشتند حدود ۲۰۰٫۰۰۰
سال قبل از ورود ما به زمین تکامل یافته بودند این موجودات به سرعت
)در طی چند هزار سال( به سمت انقراض سوق داده شدند. به نظر
میرسد که این اتفاق بیسابقه بوده است. )احتماال( امید میرفت که
ما مانند نئاندرتالها بدوی بمانیم و با آنها ادغام شویم و شاید با آنها
بزرگ شویم اما چنین چیزی اتفاق نیفتاد. توسعه سریع و غیرمنتظره ما
به یک جامعه پیشرفته )با ابزار، زبان، ریاضیات، علوم، هنر، معماری،
کشاورزی، اهلی کردن حیوانات و غیره( به احتمال زیاد نتیجه حافظه
ژنتیکی ما بود که در زمانی که مغزمان را پاک میکردند نادیده گرفته شد.
حافظهی ژنتیکی مجموعهای از تجربیات رایج هستند که در مدت زمان
طوالنی در ژنوم ما رمزگذاری میشوند و در بدو تولد وجود دارند.
اگر یکم تأمل در قرآن بکنید و وصل بشید به قدرت مطلق که خداست میبینید که چقدر این جریان واضح توضیح داده مثل جریان اصحاب کهف و جریان حضرت ابراهیم و کشتن چهار پرنده وخدا مدام تکرار کرده که همه در خوابید و در برزخ بیدار میشین
بله،همه چی،،، البته تا تجربه نکنی بطور قطعی درکش نمیکنی،خیلی هم سخته هم به زبان آوردن چیزهایی که تجربه گر،تجربه کرده!!!!!!!!!!!!!
مگه تو خواب طعم غذا و بو استشمام میشه یا سرما گرما؟ بله شنیدیم که عالم بعدی از این عالم واقعیتره و الان نصبت به مرحله بعد مجازی هستیم ولی ای امااااااااان الان در این کره خاکی در این کهکشان در منظومه ای وجود داریم
این همان اعتقادی هست که در ادیان اهل حق اعتقاد دارن
دون به دون
یعنی هرجا که تموم شد جای دیگه شروع میشه
احتمالا از اعتقاد بعضی ادیان که تموم شد منتظر میمونین تا روز محشر قیامت که شد میان به حساب شما رسیدگی میکنن
دون به دون معقول تره
نظر شخصی!!!
اتفاقعاباهمین ادین شماردرماتریکس نگه داشتن مذاهب وادیان همه متعلق به ماتریکس هستن
وقتی آدم میخوابه اونقدر واقعی همچین براش که احساس نمیکنه یک توهمه شاید ما هم احساس نکنیم تا موقعی که از خواب بیدار بشیم خوابایم که الان میبینثم به نقل از یه فیلمی رویا در رویاست میتونیم بگم من خودم چند سری توی خواب خودم بیدار شدم ولی در صورتی که هنوز خواب بودم و به عالم واقعیت که مورد باور عام هست نبودم
پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگریست
سلام بر همه دوستان گرامی
اینها که شما همه دارید میگید فرضیه هستند و شاید هم درست باشن و من هم با این فرضیه ها مخالف نیستم.آدما که میمیرن دوباره متولد میشن و این روال تموم شدنی نیست.درست همونجایی که یارو از پشت بوم افتاد از توهم دراومد.شاید واقعن یارویی هم بوده که مرده.و دوباره از یه خواب دیگه بلند شده.وهمینجوری انسان ها از بازی خارج میشن و آپدیت میشن.آدمها همینکه میمیرن از خواب پا میشن دوباره به یه خواب دیگه میرن.به قول دوستمون که سخنی از امان علی گذاشت وه کفته مردم خوابند وقتی بمیرند بیدار میشوند.و به نظر من دوباره به خوابی دیگه میرن.دقت کردید بعضی مواقع چیزهایی میبینیم که احساس میکنیم قبلن واسمون اتفاق افتاده شاید این احساسی که میکنیم درست همون موقعیه که از خواب بلند شدیم و دوباره به خواب میریم.ممنون از همگی
بیهوده کمی به اطراف توجه کردیم .سخت آشفته شدیم .نقطه صفر اشتراک وجود دارد وبازی قابل تغییر است
ما تو را و پایان کار را مجهول قرار دادیم me 3xمعادله سه مجهولی یا کشف سه پله برای رهایی
البته نظر بنده
درود بر شما عزیزان
با کمال احترام تمام دیدگاها میتواند درست باشد اما در خصوص بحث ماتریکس شدیدا عکس همه آن چیز هست که گفته شد.
داستان بالا میتواند از زاویه زمان و نسبیت درست باشد اما ماتریکس هر آنچه که من را از من برتر دور میکند است
خب این میشه وهم که
امام علی علیه السلام ؛
النَّاسِ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا
مردم خوابند وقتی بمیرند بیدار شوند
خب من الان بیدارم اما نمردم 😊
هر وقت سوال براتون پیش اومد که نکنه این زندگی توهم باشه به این فکر کنید: اکه این زندگی توهمه پس چی واقعیه؟ معیار تشخیص واقعی از غیر واقعی چیه؟ این زندگی چون جزئیاتش زیاده و فلان و فلانه لزوما مفهومش این نمیتونه باشه که توهم نیست. اما اگه فرضا یک رویا با جزئیات زیاد باشه، فردا از خواب پاشیم و ببینیم سر کار بودیمو همش الکی بوده، از کجا معلوم اون دنیای که توش بیدار شدیم یه خواب دیگه نباشه؟ تو خوابم مطمئن بودیم که این دنیا حتما واقعیه ولی خب دیدیم که نبود.
پس این فکر که واقعی چیه توهمه چی نیست رو کنار بزاریم، هیچ راهی نیست که بشه واقعی رو از غیر واقعی رو تشخیص داد.
فلاسفه ادویته ودانته تو هند میگن فقط من هستمه که واقعیه، این رو میشه ازش مطمئن بود، شاید من این جسم نباشم، من میتونستم یکی دیگه باشم، همین ذهن تو یه بدن دیگه، یا اصلا یه ذهن دیگه، با اعتقادات دیگه و… همه چی میتونه توهم باشه غیر از یک چیز: من هستم. از این یک مورد مطمئنم، من نمیدونم کیم و تو این دنیا چی کار میکنم، یه روز چشم باز کردم و دیدم تو این دنیام، گفتن از تو شکم مامانم اومدم، کم کم بزرگ شدم و قوانین دنیا و زندگی تو اجتماع و غیره رو یاد گرفتم، هیچ وقت نتونستم جواب سوال خب که چی؟ رو بفهمم. و احتمالا بعد از این هم نخواهم فهمید، اما از یک ۰یز مطمئنم، اینکه “من هستم”.
و تنها حقیقت موجود بدون هیچ لغزشی “آگاهی” از وجود خودمون هست
کاملا با عرضتون موافق هستم
هیچکس نمیتونخ ادعایی مبنی بر این داشته باشه که واقعیت و توهم رو میشناسه و میتونه اون هارو از یکدیگر تشخیص بده چون شاید حتی اتفاقاتی که برای ما میوفته یا این زندگی و تصورات موجود ما توهم باشه شاید هم بلعکس درسته همه چیز در این دنیای خاکی بر پایه احتمالات و شاید های بی پایانه ما از خیلی چیزا خبر نداریم و از وجودشون مطمئن نیستیم اما حداقل چیزی که واضح هست و ما توان درکش رو داریم دو چیزه وجود خالق و مخلوقه
درواقع درسته ما از وجود خیلی چیز ها مطمئن نیستیم اما شناخت مواردی که به وجودشون مطمئنیم که همون خالق و مخلوق هستش میتونه باعث داشتن شناخت بهتر از دنیای اطراف ما بشه
درسته
چرا همه اینقدر به به چهچه کردن یاشما فقط نظرات مثبت رو به نمایش گذاشتین ،من که چیزی نفهمیدم
درود برشما. خیلی زیبا بود و پس از مدتهاااا مفهوم ماتریکس رو درک کردم. ولی ای کاش نام و نشانتون رو میگذاشتی برای رفرنس دهی
نه بابا چرت گفت یه چیزی یاد گرفتن ماتریکس ماتریکس!!از فیلم ماتریکس یاد گرفتن، ادم وقتی میخوابه مثل فیلم ماتریکس میشه اون دنیای مجازی و این کالبدی که داریم الان خوب واقعیه که غذا میخوریم
سلام.عالی بود من الان معنای واقعی ماتریکس رو فهمیدم…و هر چند وقت یکبار این احساس به من دست میده که نکنه این زندگی من یک توهم باشه.کع شاید یک دفعه از خواب بیدار شم و ببینم همه اینا توهم بوده باشه.و من در یک خواب طولانی بوده باشم🤷♂️🤷♂️🤷♂️🤷♂️🤷♂️
بسیار زیبا و عالی بود
من بارها شده که در خواب خوابی دیدم و بعد از بیدار شدن از خواب دوم،در خواب اولم وحشت کردم و وقتی که از خواب اولم بیدار شدم نفس راحتی کشیدم و این زندگی که الان در حال حاضر وجود دارد وقتی برابم شکافته میشود کا از این خواب هم بیدار شوم
چقدر ساده وزیبا ممنون
همیشه همین فکرو داشتم شاید الانشم توی یک شبیه ساز باشیم.دو سه روز پیش یه کارتون دیدم طرف رفت توی یک دستگاه با یکسری تنظیمات البته قبلش گفتن حافظه موقتت پاک میشه و طرف هر چیزو توی مجازی میدید حس میکرد انگار کا واقعیه
ماتریکس فکر کنم همان منظورمولاناهست ازمن ذهنی بیرون آمدن تماعرفامتعقدبه تولدی دیگرهستن
سلام
اگه همه ما در خواب و توهم هستیم و این دنیا واقعی نیست چرا تجربش واسه هزاران ساله برای همه مشترکه و اتفاقات یکسانه ،
سلام اگر این داستان راست هست پس شماره یا آیدی این استاد رو بدین من از خودشون بشنوم. لطفا به این آیدی بفرستید iam_glorious@
ایکاش این داروی گیاهی عجیب و حیرت انگیز در اختیار همه بود تا همه مردم این توهم زیبای ۳۰ سال در ۳۰ ثانیه را تجربه می کردند !
موافقم.اینو هستم .این حقیقیه
وقتی آدم میخوابه اونقدر واقعی همچین براش که احساس نمیکنه یک توهمه شاید ما هم احساس نکنیم تا موقعی که از خواب بیدار بشیم خوابایم که الان میبینثم به نقل از یه فیلمی رویا در رویاست میتونیم بگم من خودم چند سری توی خواب خودم بیدار شدم ولی در صورتی که هنوز خواب بودم و به عالم واقعیت که مورد باور عام هست نبودم
سلام خیلی دوست داشتم معنی واقعی ماتریکس رو بدونم هر چی میشنیدم میخوندم برام جا نمیافتاد تا اینکه مطلب شمارو خوندم عاالی بود ممنون 👌🏻