۱۹۴۸،یک سال بعد از رازول چه اتفاقی افتاد؟

در هشتم جولای ۱۹۴۸،در آزتک ،نیومکزیکو ،هشت نفر از کارگران یک چاه نفتی مشغول رفتن به محل کارشان بودند،پس از طی مسافتی، ناگهان یکی از آنها فریاد زد ” انجا را نگاه کنید، این دیگه چیه ؟” درست در کنار یک تپه یک شی مدور شبیه یک دیسک بزرگ با سه پایه وجود داشت.این شی، حدود چهار متر ارتفاع و هشت متر عریض بود.انها بسرعت بطرف آن دویدند، اما یک نفر از آنها که اطلاعاتی در مورد اشیا پرنده ناشناس داشت، به آنها هشدار داد که جلو نروند چون ممکن است عواقب بدی داشته باشد، همکارانش با این حرف ایستادند اما یکی از آنها بدون توجه جلو رفته و به نزدیک شی رسید، او دور و بر شی را وارسی کرد و در قسمتی از آن دو پنجره کوچک دید، از داخل یکی از آنها به داخل نگاه کرد سپس فریادی از ترس کشید و بطرف دوستانش دوید.

وقتی از او سوال کردند چه دیدی گفت من دو موجود کوتاه قد لاغر را دیدم که روی کف شی دراز کشیده بودند. اما در همین گیرودار بودند که سروکله سه کامیون و دو جیپ ارتشی نمایان شد.دقیقه ای بعد سربازان و افسران پیاده شده و مستقیم بطرف آنها آمده همه کارگران را دستبند زده و با چشمان بسته سوار کامیون کردند.انها سپس از داخل شی اجساد ۱۶ موجود بیگانه را خارج نمودند و با زحمت زیاد شی ناشناس را سوار یکی از کامیون ها نمودند و مستقیم به پایگاه سری رایت پترسون بردند.گفته شده این حادثه یکی از مهم ترین حوادث سقوط اشیا ناشناس پرنده در تاریخ می باشد، این موضوع بعدها توسط افرادی که درگیر در آن بودند افشا شده است، شی ناشناس همراه با اجساد به پایگاه رایت پترسون منتقل می شود.

گفته شده، این پایگاه قبرستان اشیا ناشناس است. در یکی از سوله های بزرگ آن که به سوله ۱۸ معروف است دهها وسیله ناشناس نگهداری می شود. یکی از افسران بازنشسته در آنجا که خودش را با نام مستعار PG معرفی کرده است، می گوید بسیاری از افسران شاغل در آن جا از این موضوعات اطلاعی ندارند، آنهایی هم که اطلاع دارند قسم رازداری خورده اند که در تحت هیچ شرایطی چیزی نگویند.حتی از کارگران نفتی که شاهد وسیله پرنده و اجساد بیگانگان بودند،قسم رازداری گرفته شد و همگی تهدید شدند که در صورت افشا عواقب بسیار بدی برایشان در پی خواهد داشت.

این افسر بازنشسته می گوید که من بهمراه چند همکارم بطور کاملا اتفاقی وارد سوله ۱۸ شدیم و وقتی وارد آنجا شدیم ۵ شی مدور بزرگ دیدیم، تمام این ماجرا سی ثانیه بیشتر بطول نینجامید و سپس توسط گارد به بیرون هدایت شدیم. من فقط می توانم بگویم آن چیزهایی که دیدم صددرصد از این دنیا نبودند. اما سال ها بعد یک محقق یوفولوژیست بنام جیمز کلارکسون ،توانست با یک خانم تایپیست بنام جون کرین گفتگویی انجام دهد و این مصاحبه بصورت تلفنی انجام شد و در طی آن این خانم که در آن زمان یعنی سال ۱۹۹۶، ۷۸ ساله بود، حاضر به مصاحبه شد، او می گوید در یکی از شب ها که مشغول بکار بودم، یکی از افسران عالی رتبه وارد شد و یک ورقه فلزی را روی میزم گذاشت و گفت جون، فکر می کنی این چیه؟ گفتم، نمی دونم، گفت ورش دار، آن را برداشتم و دو سه مرتبه آن را پیچاندم، اما دوباره باز شد و کوچکترین اثری از پیچش یا خطی روی آن دیده نمی شد. از او پرسیدم این چیه؟ گفت به کسی نباید چیزی بگویی این را از داخل یک بشقاب پرنده پیدا کردیم. اما آن ورقه فلزی، طوری بود که نه بریده می شد و نه سوزانده می شد، مثل یک فویل آلومینیومی بود اما خیلی ضخیم تر. جالب بود که اصلا هیچ وزنی نداشت انگار پری را در دست گرفته بودید. جون می گوید از او خواهش کردم بیشتر توضیح دهد و او گفت ما یک فضاپیمای بیگانه پیدا کردیم و داخلش اجساد موجوداتی با پوست سبز رنگ متمایل به آبی دیده ایم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *