مهم ترین بخش زندگی را دریابیم !
در روایات می خوانیم که دَم مرگ خیلی چیزها برای انسان مجسّم می شود. نگاهی به مالش می کند و می بیند فایده ای برایش ندارد و قدرت جلوگیری از مرگ او را ندارد. نظری به همسر و فرزندان، به او می فهماند که ولو گریه می کنند، برای خودشان گریه می کنند و نه برای او.
دم مرگ خیلی چیزها مجسم می شود !
و بالأخره پس از ناامیدی از اموال و اولاد، به اعمال خود می نگرد؛ اگر درخشندگی داشته باشد، آسوده و آرام می شود و اما اگر ببیند که گناهان متراکم و فراموش شده دارد، تجسّم عمل همه این گناهان را می بیند و با یک حسرت عجیبی از دنیا می رود. انسان با این حال به اندازه ای سخت از دنیا می رود که در روایات می خوانیم مثل اینکه رگ های بدنش را زنده زنده از او بیرون می کشند. این حسرت و ندامت، دم مرگ برای کسانی که گناهان خود را فوراً جبران نکرده و خود را با آب توبه شستشو نداده اند، پدیدار می شود. قرآن کریم می فرماید: «مَا یلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ»(سوره ق، آیه ۱۸) امدادهایی از هنگام قبض روح تا منازل بعدی مرگ در روایات داریم که از هنگام قبض روح تا منازل بعدی مرگ، امدادهای خاصی به مؤمنین می رسد .
پیامبر فرمود : حضرت عزرائیل در هنگام خواندن نماز به همه ی مردم اشراف دارد ، اگر این مردم را مواظب بر اوقات نماز دید ، خود ایشان شهادتین را تلقین می کند
روایتی از امیرالمومنین از کتاب کافی نقل شده است که انسان که در آخرین روز دنیا و در آستانه ی آخرت است مال، فرزند و اعمالش پیش چشم او مجسم می شوند. او به مالش می گوید که من برای تهیه شما خیلی زحمت کشیده ام ما برای من چه می کنید؟ گفتند که از این اموال کفنی را برای تو تهیه می کنیم که می توانی با خودت ببری. به فرزندانش می گوید که من محب شما بودند و برای بزرگ شدن شما زحمت زیادی کشیده ام. شما برای من چکار می کنید؟ آن ها می گویند که ما تو را تا قبر همراهی می کنیم و بیشتر از این کاری از دستشان بر نمی آید. اعمال در ملکوت عالم باقی می ماند و مجسم می شود بعد به عمل خودش روی می کند و می گوید که تو برای من چه می کنی ؟ می گوید: تو نسبت به من خیلی راغب نبودی که اعمال انجام بدهی ولی من همیشه با تو هستم .
اگر این شخص از مؤمنین باشد زیباترین و خوش بوترین و خوش پوش ترین افراد به سمت او می آیند و به او بشارت رحمت الهی را می دهند و به او خیر مقدم خواهند گفت. فرد به این زیبارو می گوید که تو که هستی؟ می گوید که من عمل صالح تو هستم. از دنیا بیرون بیا و به سمت بهشت برزخی برو . بعد دو تا ملک برای سوال در قبر می آیند. وقتی ملک از دین و خدای او سوال می کند، می گویند که خدا تو را محکم نگه دارد .
اتفاق زمان مرگ در بیان امام علی(ع)
امام علی بن ابیطالب(علیه السلام) در خطبه ۱۰۹ نهج البلاغه از یک زاویه به ترسیم اتفاقات زمان مرگ پرداخته است خلاصه فرمایشات ایشان در وصف چگونگی مرگ و مردن این است که: اندام های آنان سست و رنگ هایشان تغییر یافته و عوض می شود با پیشرفت مرگ زبان از کار می افتد اگر چه عقل و گوش باقی هستند و در این حالت به فکر اموالی می افتد که آن ها را از حلال و حرام جمع کرده است پس سخت پشیمان می شود و به این فکر می کند که عمر را در چه چیزی فنا کرده است و آرزو می کند که ای کاش این مال مربوط به کسانی بود که بدان غبطه می خوردند گوش او هم از کار می افتد و می بیند که اطرافیان او زبان را می چرخانند ولی نمی داند چه می گویند و آخر کار چشم او هم از کار افتاده و روح از بدنش خارج می شود.
مهم ترین بخش زندگیتان را دریابید !
درست است که ما پاره ای از زندگی مان را دنیا می دانیم ولی بخش اعظم و مهم زندگی ما پس از مرگ است .
ما معتقد هستیم که یک ابدیتی در پیش داریم. ابدیتی که تمام زندگی دنیا در مقابل آن به اندازه ی پلک زدنی هم نیست. اگر فکر کنیم که ابدیت یعنی چه و بدانیم که ابدیت میلیون ها و میلیاردها سال نیست بلکه چیزی است که انتها ندارد .
انسان در لا بلای زندگی اش نباید دچار غفلت بشود و فراموش کند که چه چیزی را در پیش دارد . ده ها برابر عمر زندگی نوح در مقابل ابدیت پلک زدنی بیش نیست .
نقل می کنند که وقتی حضرت عزرائیل برای قبض روح کردن حضرت نوح آمده بودند ، حضرت نوح پرسید که وقت اجل رسید؟ حضرت نوح با تعجب فرمود که چقدر زود تمام شد . با اینکه عمر نوح خیلی طولانی بود و قرآن دوره ی نبوت ایشان را۹۵۰ سال ذکر کرده است . حضرت عزرائیل فرمود که پس عمر مردم آخرالزمان را چه می گویی که شصت هفتاد سال بیشتر نیست . نوح فرمود که اگر عمر من شصت سال بود دنیا را با یک سجده تمام می کردم . نوح هم می گوید که عمرش زود گذشته است .
اعتقاد ما به زندگی ابدی است و اگر ما به این زندگی نپردازیم و از آن غفلت بکنیم و نسبت به آمدن عالم دیگر غافلگیر بشویم و یک دفعه عالم عوض بشود ، ممکن است که صحنه های هولناکی پیش بیاید .
پس باید بدانیم که قبل از مرگ چه اتفاقاتی رخ می دهد، انسان هنگام احتضار چه مشاهداتی دارد، ما چه آداب و وظایفی نسبت به خودمان و نسبت به فردی که در حال احتضار است، هنگامی که ملک الموت می آید چه چیزی دیده می شود، هنگام جان دادن چه اتفاقی رخ می دهد، چه عواملی باعث آسان یا سخت جان دادن می شود .
امام صادق(علیه السلام) فرمود : اگر کسی نسبت به صله رحم مخصوصاً نسبت به پدر و مادرش کوشش کند سکرات موت بر او راحت می شود
سکرات مرگ را برای خود کاهش دهیم !
در روایات پانزده مورد گفته شده که سکرات مرگ را آسان می کند. پیامبر فرمود که هر کسی بعد از هر نمازش مقداری قرآن بخواند سختی های هنگام جان دادن را نمی چشد. اگر کسی یک روز ماه رجب را روزه بگیرد سکرات مرگ بر او آسان می شود. پیامبر فرمود: حضرت عزرائیل در هنگام خواندن نماز به همه ی مردم اشراف دارد، اگر این مردم را مواظب بر اوقات نماز دید، خود ایشان شهادتین را تلقین می کند .
امام صادق(علیه السلام) فرمود: اگر کسی نسبت به صله رحم مخصوصاً نسبت به پدر و مادرش کوشش کند سکرات موت بر او راحت می شود .
مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب منازل الاخره نقل کرده که پیامبر بر بالین جوانی بودند که در حال احتضار بود. پیامبران جوان را تلقین کرد و گفت که بگو لا اله الا الله. جوان زبانش بسته بود. پیامبر به مادرش گفت که تو از او ناراضی هستی؟ مادر گفت که او شش سال است که به من جفا کرده است و من از او راضی نیستم. پیامبر فرمود که الان وقت ناراضی بودن نیست. او در سختی است.
زن گفت که خدا به واسطه راضی بودن شما راضی باشد. زبان جوان باز شد. پیامبر گفت که چه می بینی؟ گفت: یک فرد بد هیکل و بد بود را می بینم که از بوی بد آن راه نفس من بسته شده است. پیامبر فرمود که بگو: یا من یقبل الیسیر و یعفوا عن الکسیر اقبل من الیسیر یعفوا عن الکثیر. ای کسی که از گناهان بزرگ ما می گذری و اعمال کوچک و کم ما را قبول می کنی، کم های ما را قبول بکن و گناهان زیاد ما را ببخش. جوان این را تکرار کرد. گفت: الان می بینم که آن سیاه رو دور شد و سفید رویی معطر وارد شد. بعد راحت جان داد .
محدث قمی می گوید که نیکی نکردن به پدر و مادر باعث می شود که نتواند تلقین پیامبر را هم بگوید. ما باید این ها را بدانیم .
از مرگ و مردن فرار نکنیم !
ما باید در مورد سوال و فشار قبر بدانیم. فشار قبر برای چیست. باید بدانیم که اموات با بازماندگان ارتباط دارند یا خیر و می توانند آن ها را ببینند و به آن ها سر بزنند. ما کمتر از این بحث ها می شنویم. ما معمولاً از آن فرار می کنیم و فرار کردن از مرگ مساوی با نیامدن مرگ نیست. به تعبیر امیرالمؤمنین که فرار کردن از او همان و در چنگ آن افتادن همان. ان الذی موت تفرون منه انه ملاقیکم . غافل بودن نتیجه اش غافلگیر شدن است. ما می خواهیم که غافلگیر نشویم. یکی از اصحاب پیامبر می فرماید که در تشییع جنازه ای پیامبر خودش را به سرعت به مردم رساند و کنار قبر نشست. پیامبر نگاهی به قبر کرد و گریه کرد و فرمود: برای چنین موقعی خودتان را آماده کنید.