تجربه نزدیک مرگ کارل گوستاو یونگ
در حال بیهوشی دچار توهم شدم که بی گمان شروع آن می باید همزمان با لحظاتی بوده باشد که به من اکسیژن و آمپول کامفر تزریق می کردند
در حال بیهوشی دچار توهم شدم که بی گمان شروع آن می باید همزمان با لحظاتی بوده باشد که به من اکسیژن و آمپول کامفر تزریق می کردند
می توانستم خودم را ببینم که مانند یک مرده ی واقعی آنجا افتاده بودم. یک نفر فریاد زد “بهش تنفس مصنوعی بدید”
من بالای بدنم شناور نبودم یا چیزی شبیه به آن. هر سه دفعه ناگهان متوجه می شدم که “در آن سو” هستم. نمی ترسیدم.
در حالیکه سعی داشتم مانع قتل دو نفر توسط یک فرد معتاد شوم، تقریباً ۲۰ ضربه به سرم وارد شد (آنطور که بعداً فهمیدم) با همان ضربه ی اول بیهوش شدم (ظاهراً حدود ۱۰ دقیقه).
این مهمترین تجربه ی زندگی من است. ۲۴/۲/۱۹۸۲، سیدنی (بندری در جنوب شرق استرالیا)، ساعت ۶ بعدازظهر. شرکت تعمیرات وسایل نوری را به قصد خانه ترک کردم
یکی از شبهای سال ۱۷۸۸، ژاک کازوت نویسنده، مهمانهایش را هنگام صرف شام با پیشگویی کردن اتفاقاتی که طی انقلاب فرانسه روی داده اند، وحشت زده کرد.
تنها یقین در زندگی ، مرگ است. قرن هاست که انسان ها سعی در یافتن راه های این مسئله دارند ، که می تواند دلیل اینکه بسیاری از افراد به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارند ، را توضیح دهد
یک دانشجوی برنامهنویسی کامپیوتر در کاستاریکا پس از انجام یک عمل جراحی فوت کرد. وی زندگی پس از مرگ را تجربه کرد و سپس در سردخانه به زندگی دوباره بازگشت.
درباره ی زمان ظهور منجی موعود که در تمامی ادیان وعده داده شده است، روایات بسیاری وجود دارد. از آنجایی که اکنون در حال گذار به عصر آکوآریوس یا دلو و یا یازدهمین برج از منطقه البروج هستیم،
بسیار آرام و هوشیار و بدون هیچ دردی، می دانستم که مرگ در پیش است؛ فقط چگونگی آن مطرح بود. له شدن بین صخره ها درد آور بود،