زمین نه خانه تان که زندان شماست

جولای سال ۱۹۴۷ خبر سقوط یک بشقاب پرنده در شهر رازول نیومکزیکو منتشر شد. ماتیلدا دانل به عنوان پرستار به آن منطقه اعزام شد. زمانی که در حال معاینه جراحات یکی از موجودات فضایی بود متوجه شد که آن موجود سعی دارد با استفاده از “تصاویر ذهنی” یا “تله پاتی” با او ارتباط برقرار کند. پس از آن، از سوی مافوق ها موظف شد با آن موجود ارتباط برقرار کند، سؤالاتی بپرسد و جواب ها را ضبط کند.
بعد از پایان مأموریتش، با امضای قرارداد سوگند رازداری که تا وقتی سکوت کند زنده می ماند، بازنشسته شد.
ماتیلدا می گوید : “افراد معدودی روی زمین چیزهایی که من ۶۰ سال مسکوت نگه داشتم را دیده و شنیده اند. اکنون ۸۳ ساله ام (سال ۲۰۰۷ میلادی) و تصمیم گرفته ام جسمم را ترک کنم. من این اطلاعات را از همه حتی خانواده خودم مخفی نگه داشته بودم. هیچکس نمی داند که من کپی رونوشت مصاحبه های رسمی را داشته ام.
برای بیشتر مردم این داستان “غیر قابل باور” خواهد بود. متأسفانه باورها معیار مطمئنی برای واقعیت نیستند.”
نام موجود فضایی حادثه رازول، آیرل بود. او برای تحقیق درباره انفجار آزمایشی سلاحهای هستهای در نیومکزیکو اعزام شده بود تا میزان تشعشعات و خسارتهای بالقوه ای که به محیطزیست وارد آمده را ارزیابی کنند. آیرل در بخشی از کتاب “مصاحبه با بیگانه”می گوید :
“هر انسانی روی زمین یک جاودان باشنده است خواه از این حقیقت آگاه باشد یا نه. اغلب موجودات روی زمین از جاودان باشندگی خود یا اینکه روح محسوب میشوند، آگاه نیستند. تقریباً همگی درکی بسیار محدود از جاودان باشندگی خود دارند.
تکتک جاودان باشندگان روی زمین از سیستم سیارهای دیگری به زمین آورده شدهاند. جاودان باشندگانی که کالبدهای جسمانی را تسخیر میکنند بسیاری از تواناییها و نیروهای ذاتیشان را از دست میدهند.
“امپراتوری کهن” از زمین به عنوان یک سیاره زندان برای مدتهای طولانی استفاده میکرده. وقتی یک جاودان باشنده وارد کیهان فیزیکی و سپس وارد زمین میشود، حافظه ی او پاک می شود. پاکسازی حافظه فقط منحصر به یک زندگی یا بدن نمیشود بلکه تمامی تجربیات انباشتهشده از گذشته نزدیک تا بینهایت را در برمیگیرد و هویت جاودان باشنده را نیز شامل میشود! با این نیت به جاودان باشنده روحانی شوک داده میشود که برایش غیرممکن باشد به یاد آورد که چه کسی بوده، از کجا آمده، چه آگاهی یا مهارتی داشته، خاطراتش از گذشته و توانایی عملکردیاش به عنوان یک موجود روحانی چه بوده. آنها به موجوداتی فاقد عقل و شعور و به یک نوع نیستی ربات وار تبدیل میشوند.
هیچ کس نمیداند که بشر روی زمین چه میخواهد بکند. اگر سفینههایی به هر گوشه کیهان در جستجوی “جهنم” فرستاده می شد در نهایت به زمین ختم میشد. از زدودن هوشیاری معنوی، هویت و توانایی و حافظهای که بخشی از خود فروهر است چه ضربه وحشیانهتری میتوان به کسی وارد نمود؟ زمین برای کل این منطقه از فضا به یک زبالهدانی جهانی تبدیل شده است.
متأسفانه روشی که بتوان با آن جاودان باشندگان را از زمین رهانید پیدا نشده است. طی ۱۰۰۰۰ سال زمینی روشهای بسیاری برای بازیابی حافظه و توانایی جاودان باشندگان، امتحان و توسعه داده شد اما هیچکدام نتوانستهاند به طور مداوم موثر واقع شوند.
لائوتسه یک جاودان باشنده بسیار خردمند بود که بر هیپنوتیزم امپراتوری کهن غلبه کرد و از زمین گریخت. درک او از ماهیت جاودان باشنده میبایست آن قدر خوب بوده باشد که موفق به گریختن شده. مهمترین رخنه توسط بودا حدود ۲۵۰۰ سال پیش به وجود آمد. او با مراقبه توانست بخشی از حافظه و توانایی و جاودانگیاش را دوباره به دست آورد. اگر چه که تکنیکها و تعالیم اصلی که توسط بودا آموزش داده میشد طی هزاران سال یا تغییر داده و یا به فراموشی سپرده شده است. تکنیکهای سودمند فلسفهاش توسط آئینهای مذهبی ماشین وار کاهنان تحریفشده. اگر جاودان باشنده ای قصد فرار از این زندان را داشته باشد باید یک کار درونی انجام دهد.
متأسفانه امپراتوری کهن جهالت را به دقت به انسانها تزریق کرد تا مطمئن شود که جاودان باشندگان روی زمین به توانایی ذاتیشان برای خلق فضا، انرژی، ماده و زمان یا هر جزء دیگری از کیهان پی نبرند. تا زمانی که آگاهی از جاودانگی، قدرت و خویش معنوی نادیده گرفته شود بشریت تا عمر دارد خود ویرانگر و دچار فراموشی باقی خواهد ماند.
تصور شمایی که روی زمین هستید این است که اگر بخواهید ورای امواج خرافات اقدامی بکنید، اقیانوسهای ذهن و روح با هیولاهای غولآسا و مخوفی پر شدهاند که شمای موجود زنده را میخورند. سیستم زندان امپراتوری کهن مطلقاً تمایل دارد که جلوی شما را در مسیر خوانش روح خودتان بگیرد. زندان سایههایی در ذهن شما پدید آورده که عبارتند از دروغها و درد و گم گشتگی و ترس.
چگونه میتوان یک قفس ساخت و خود را درون آن زندانی کرد و کلید را بیرون از آن پرتاب کرد و فراموش کرد که اصلاً کلیدی و قفسی هست و فراموش کرد که آنجا بیرون است یا درون و حتی وجود خود را فراموش کرد؟
توهمی بر زمین خلقشده و همه را هم رأی کرده که خدایان مسئول هستند نه انسانها. شما آموختهاید که فقط یک خدا میتواند کیهانها را خلق کند. هیچ انسانی هرگز مسئولیت پذیرش این واقعیت که آنها خودشان، چه به صورت منفرد و چه جمعی، خدایان هستند را نمیپذیرد. این به تنهایی منشأ به دام افتادن هر جاودان باشندهای است.
جاودان باشندگان، موجودات کیهان فیزیکی نیستند، آنها منشأ انرژی و خیال هستند. شما و هر جاودان باشندهای روی زمین در خلق این کیهان مشارکت کردهاید ولو اینکه شما حال در یک بدن ضعیف ساختهشده از گوشت و خون اسیرشده باشید. شما در معرض فراموشی قرار گرفتید و مجبورید در هر زندگی دوباره همه چیز را از نو یاد بگیرید. با این حال، شما هنوز فروهر خود را به همراه دارید.
از من پرسیده بودید چرا قلمرو و دیگر تمدنهای فضایی به زمین نیامده یا نخواستهاند که حضورشان آشکار شود؟ ورود به زمین؟ آیا شما فکر کردهاید که ما دیوانه هستیم یا میخواهیم که دیوانه شویم؟ یک جاودان باشنده باید خیلی شجاع باشد که آتمسفر زمین را رد کرده و بر زمین فرود بیاید. چون این سیاره یک زندان است با یکسری روانی غیرقابلکنترل و هیچ جاودان باشندهای در برابر خطر به دام افتادن از ایمنی کامل برخوردار نیست.
چند هزار نفر از نیروهای اعزامی ما به اسارت گرفته شده اند. آنها را دچار یادزدودگی نموده، حافظهشان با تصاویر کاذب و فرمانهای هیپنوتیک تعویض شد و برای تسخیر بدنهای بیولوژیکی به زمین فرستاده شدند. آنها هنوز هم بخشی از جمعیت کنونی زمین را تشکیل میدهند. قلمرو هنوز هم قادر نیست که حتی یک نفر از نیروهای اسیر شدهاش را خلاص کند. ما توانستهایم طی ۸۰۰۰ سال اغلب آنها را شناسایی و ردیابی کنیم اما تلاشهای ما برای ارتباط با آنها معمولاً با شکست مواجه شده چون آنها قادر نیستند هویت حقیقیشان را به یاد آورند.
یک افسر فرمانده گردان قلمرو که در ۵۹۶۵ پیش از میلاد گم شده بود توسط تیمی که به جستجوی او به زمین فرستاده شده بود پیدا شد. او در جسم دیگری حلول نمود و نامش کوروش کبیر از پرشیا شد. تنها امید ما پیدا کردن اعضاء گردان گمشده و بر انگیختن دوباره هوشیاری و حافظه و هویت آنهاست تا روزی که بتوانند دوباره به ما بپیوندند.
تشریفات مذهبی پیچیده، همترازی نجومی، آئینهای اسراری، مقبرههای غولآسا، معماری حیرتآور، هیروگلیفهایی که به هنرمندی ترسیمشدهاند، همگی برای خلق یک راز غیرقابل حل برای تودههای زندانی روی زمین طراحیشدهاند. اسرارآمیزی آنها برای این است که توجه به حقیقت به انحراف کشیده شود. حقیقت این است که جاودان باشندگان اسیر شده، حافظهشان را پاککردهاند و بر سیارهای خیلی خیلی دور از وطنشان زندانی شدهاند.