مای-لب, آنوناکی, و ابرسربازها در مصاحبه با مکس اسپیرس- قسمت سوم, پایانی
مصاحبه کننده- فرض کنیم با دانستن همه اینها من تصمیم میگیرم دیگر نمیخواهم در این بازی شرکت داشته باشم. میخواهم از بازی بیرون بروم.
مکس اسپیرس- نمیتوانی.
– من نمیتوانم برای خودم تصمیم بگیرم؟ مگر سیاره ما سیاره اراده آزاد نیست؟
مکس- نه نیست. برای تو توهم آزادی را ایجاد کرده اند. تو آزاد نیستی.
– پس اساتید به روشنایی رسیده چه؟
مکس- منظورت گوروها و امثال آنها هستند. آنها در جهان چهاربعدی به استادی رسیده اند. اینجا هستند تا به کسانی که هنوز برنامه های آبکی تلویزیونی نگاه میکنند و چیزبرگر میخورند کمک کنند. اما آنها هم نمیتوانند این بازی را ترک کنند. ترک کردن تنها زمانی ممکن میشود که وضعیت اصلاح شود.
– این بازی چطور به پایان میرسد؟
مکس- این بازی مدتهای طولانی ادامه داشته, به این دلیل که داخل یک حلقه دور باطل گیر افتاده ایم. قبلاً هم گفته ام, حالا زمانی است که دریچه ای برای بیرون زدن از این دور باطل باز شده. فرصتی داریم برای بیرون زدن از این بازی. این دریچه ۱۳ هزار سال پیش نیز باز شده بود, فرصتی که در آتلانتیس از دست رفت. من در آن زمان جزو کاهنان آتلانیتس بودم. اما وقتی آن حوادث آخر زمانی در آن دوران پیش آمد من و گروهی که با آنها بودم به زیر زمین نقل مکان کردیم. در زمان مصری ها بعد از مدتهای طولانی از زیر زمین بیرون آمدیم و من به یاد دارم در مصر هم زندگی کردم. من چندین زندگی مختلفم را به یاد دارم.
– پس ما باید چه کنیم که این بار فرصت را از دست ندهیم؟
مکس- همین کاری که میکنیم: صحبت کنیم, در کنفرانسها حرف بزنیم, شبکه تلویزیونی داشته باشیم, گروه بزرگتری از شنوندگان و بینندگان داشته باشیم. کسانی که به حرفهای ما گوش میدهند قبلاً هم روزی در زمین حضور داشته اند, کدهایی در دی ان ای آنها ثبت شده است تا در زمان مناسب بیدارشان کند. شنیدن صدای کسانی مانند من این کدها را فعال میکند, در آنها جرقه بیداری زده میشود و میدانند چه باید بکنند. زمان زیادی باقی نمانده. سال ۲۰۱۶ سالی است که مقدمات آوردن آن موجود فراهم میشود.
– منظورت لوسیفر است؟
مکس- میتوانی او را لوسیفر هم بنامی.
– برای چه او را بیاورند؟
مکس- برای حکمرانی کردن؟
– برای مدیریت یک سیستم فاشیستی؟
مکس- نه نه نه. حکومت فاشیستی نخواهد بود. بیشتر نوعی آنارشی محلی فاسد وخشونت بار خواهد بود. قبه الصخره در اورشلیم را تخریب خواهند کرد, ساختمانی جدید در محلش خواهند ساخت و او آنجا بر تخت حکومت خواهد نشست.
– برای برپایی نظم نوین جهانی؟
مکس- بله. و در حالی که از داشتن چشم از حدقه در آمده هوروس میخندد.
– در سال ۲۰۱۶؟
مکس- امسال مقدمات آن را فراهم میکنند… یادتان باشد جام جهانی فوتبال و جام اروپایی فوتبال همه روشهایی برای درو کردن و برداشت هستند (احتمالاً منظور درو کردن انرژی است-مترجم). هر ورزشی که فکرش را بکنید در هر سطحی که فکرش را بکنید در دست انگل ها است.
– اگر تراشه در کسی کار گذاشته شده باشد چطور میتواند آن را در آورد یا غیر فعال کند؟
مکس- نمیدانم. میدانم کسانی هستند که این کار را کرده اند. کسانی همین کار را برای من کرده اند. در سال ۲۰۱۰ به من کمکهایی کردند که جانم را نجات داد. کسی که مرا کمک کرد میدانست برای ماموریتی که حالا انجام میدهم باید زنده بمانم. وقتی قلبم را از کار انداخته بودند قلب دیگری به من داد. حالا من دو قلب در سینه دارم.
از من برای نسل کِشی استفاده کردند, برای تولید بچه؛ و بعد از من میخواستند با بچه ها بازی کنم تا احساسات انسانی را درک کنند و بتوانند با احساسات موجود در جامعه انسانی کنار بیایند.
– آنها مادر نداشتند؟
مکس- نه. بدون مادر میتوان بچه درست کرد. از اسپرم و تخمک استفاده میکنند و کودک را ایجاد میکنند. گاهی از مادر برای بزرگ کردن بچه استفاده میکنند و گاهی از پدر. انواع روشها را استفاده میکنند تا ببینند کدام یک موثرتر است. من با پسربچه ای آسیایی کار میکردم. به او جابجا کردن اشیا بدون لمس کردنشان را یاد میدادم. هر عملی که انجام میدادم با لبخند به من نگاه میکرد و بعد سعی میکرد تکرار کند. آزمایشهای زیادی انجام دادند. آزمایش آی.کیو و غیره. آی.کیو واقعاً قسمت بسیار کوچک و بی اهمیتی از توانایی ما است. همه آزمایشها را به من توضیح میدادند. توضیح میدادند چرا آزمایش را انجام دادند و نتیجه چه بود و چرا از من برای آزمایش استفاده کرده بودند. به من میگفتند نوعی انرژی خلق کننده خاص در ژنهای من هست که به من اجازه میدهد با سرعت در قلمرو واقعیت فیزیکی خلق کنم. به این ترتیب توانایی های من را دزدیدند و من را وادار به تولید چیزهایی کردند که دوست نداشتم ایجاد کنم.
– چطور با ذهن اشیا را تکان میدهی؟
مکس- به انرژی مخصوص آن شیء وصل میشوی و سپس جابجایش میکنی.
– پس به این شکل میتوان کس دیگری را کشت.
مکس- بله. همین کاری است که بارها با من کرده اند. تپش قلب من را به شدت بالا برده اند. علیه من از جادوی سیاه استفاده کرده اند. عروسک وودو درست کرده اند و به آن سوزن زده اند. فکر میکنند خیلی قدرتمند هستند. خودشان را قوی تر از چیزی که هستند میدانند اما سطح بسیار پایینی دارند. وقتی کسی از جادوی سیاه علیه من استفاده میکند از چند ساعت پیش از اقدام آنها تصاویری میبینم از کاری که میخواهند علیه من انجام دهند.
– تو جادوی آنها را به خودشان برمیگردانی؟
– آینه اش میکنم و برمیگردانم. میتوانم هفت برابر تقویت کنم و برگردانم ولی عواقب آن روی کارمای من تاثیر خواهد گذاشت و من نمیخواهم کارمای خودم را سنگین کنم. بعضی ها از کریستال استفاده میکنند تا صدمه بزنند. این رفتار واقعاً شریرانه است. کریستالها دارای قدرت خلق کردن هستند و استفاده از آنها توسط این موجودات با ارتعاش پایین تر مثل این است که گرفتار ساس شوی.
– از عروسک وودو برای حمله استفاده میکنند. چطور میتوان تاثیر آن را خنثی کرد؟
– دور خود عروسک میدانی ایجاد میکنم و آینه ای دور صورت کسی که اقدام به جادو کرده درست میکنم تا بترسد. این افراد هیچ اعتماد به نفسی ندارند و از صورت خودشان بیزارند. از خودشان بدشان می آید. این رفتارها واقعاً سطح پایین است. خیلی قدیمی و عقب مانده است. من با چیزهای بسیار پیشرفته تر سر و کار دارم. احتیاجی به آیینهای جادویی برای خلق چیزی نیست. من میتوانم همین جا در همین لحظه خلق کنم.
– پس چرا هنوز آن مراسم احمقانه را انجام میدهند؟
– نوعی اعتیاد است. هنوز به دنیای قدیم و مراسم آن عادت و وابستگی دارند.
– تو خسته هستی. اگر دوست داری سخن پایانی را بگو.
– مایلم از افراد فوق العاده ای که در ۵ سال گذشته به زندگی من وارد شده اند تشکر کنم؛ کسانی که کنار من ایستاده اند, کمکم کرده اند حتی وقتی تحملم سخت بوده. اسکیزوفرنی, اعتیاد و کنترل ذهن هر سه همراه همیشگی هم هستندو لازم است درباره هر سه آنها صحبت شود. از شریک زندگیم تشکر میکنم… از مادرم تشکر میکنم و همینطور از شما آقا, به خاطر این مصاحبه.