نژاد برده خدا درج شده است

جدای از تفسیر تلینگر از بحث ختنه و وجهه علمی یا مذهبی اش خودم شخصاً با ختنه مردان موافق هستم و آنچنان که در متن گفته شده عمل دردناکی نبوده و چیزی جز برداشتن پوست زائد دور آلت تناسلی مردانه نیست و معمولا توصیه شده که تا قبل از چهل روزه شدن نوزاد پسر عمل ختنه انجام شود چون این زمانی است که نوزاد در دوران خاصی به سر می برد و با بی حس کردن آلت هم چیز خاصی از درد متوجه نمی شود و البته روشهای جدید ختنه با حلقه هم هست که درد چندانی ندارد . اما دراین متن اگرچه تلینگر از ختنه زنان هم صحبت می کند اما در تاریخی که از دوران باستان روایت می کند نمونه ای ختنه زنان را نشان نمی دهد .

در این متن، قسمتی از کتاب “مایکل تلینگر” بنام /Slave Species of god نژاد برده خدا درج شده است.
عدم قطع عضو عمدی انسان از حقوق اساسی بشر است.
اگر شما ختنه شده اید، عاملینش را ببخش. زیرا فکر می کردند کارخوبی در حق شما انجام می دهند.
اما ختنه در پسران و برداشتن کلیتوریس در دختران را متوقف کنید واجازه دهید آنها انتخاب خود را داشته باشند.

ختنه عملا در آلمان متوقف شده است. این حکم توسط یک دادگاه منطقه ای در کلن صادر شد. این حکم بحث برانگیز در این کشور که،۱۲۰۰۰۰ نفریهودی ثبت شده و ۴ میلیون مسلمان دارد، موجب اعتراض جمعی مبنی بر نقض “آزادی مذهبی” وهمچنین درج اتهامی با عنوان ” عدم تحمل در کشوری که بخاطر وجود نازی در گذشته هنوز خالی از سکنه هست ” نوشته Sylvia Poggioli در وب سایت NPR در اکتبر ۱۹، ۲۰۱۲ شده است.
من می خواهم بحث ختنه و همچنین باورادیان در مورد آن را طبق “انسان شناسی سومری باستان” بررسی نمایم.

بسیاری از مردان در سنین بسیار پایین ختنه شده اند یعنی زمانی که حتی توانایی گفتن “نه” هم نداشته اند. ختنه درعلم پزشکی، عملی غیر ضروری بشمار میرود؛ مردان می توانند پوست ناحیه ختنه گاه را به راحتی تمیز کردن گوش و یا دندان خود، تمیز نمایند. دکتر لسین معتقد است که “اعتماد پسران درمراسم ختنه، درهم میشکند”. اعتماد کودکی که درمراسم اجرایی توسط پد و پدربزرگش به طور ناگهانی درد بسیارشدیدی را تحمل میکند.
پیام اساسی این رویداد برای این کودک: “ما می توانیم به تو صدمه زده و یا بکشیمت.اعتماد نداشته باش.”

فرازمینی هایی که حدود ۴۰۰۰۰۰ سال پیش از سیاره نیبیرو به زمین آمدند فاقد پوست ختنه گاه بودند.
اما ۳۰۰۰۰۰ سال پیش، آنها ژنهای خود را با ژنهای هومواریکتوس (موجود بومی مشابه انسان) ترکیب و ما را خلق کردند. این انسان هیبریدی و زمینی در ناحیه ختنه گاه دارای پوست بود.
۳۰۰۰۰۰ سال پیش، “انکی” دانشمند و رئیس گروه آنانوکیها، معادن آفریقای جنوبی را ترک کرد و آن را به معاون خود “انوگی” سپرد. در آن معادن چند صد فضانوردان نیبیرو مشغول حفر و استخراج طلا بودند. که این طلا به نیبیرو جهت حفاظت از جو آن سیاره ، ارسال میشد.
انکی، معشوقه اش “نینماه” و پسرش “نین گشیزیدا” در مورد “هومو ارکتوس” مطالعه می کردند که یک گونه بر روی زمین بود که در طول ۴ میلیارد سال یا بیشتراز زمان تشکیل مدار نیبیرو،تکامل یافته بود.
یکی از اقمار نیبیرو با زمین برخورد کرد. اثرضربه، در ناحیه ای از اقیانوس آرام، در آب و ساختار ژنتیکی بلوک های زمین باقی مانده است.
وقتی نیبیرویی ها بعد از میلیاردها سال به زمین آمدند، تکاملی مشابه تکامل حیاتی نیبیرو را در زمین یافتند.
انکی معتقد بود که هوموارکتوس ، در طی چند میلیون سال، زیر شاخه ای از نژاد نیبیرو است که بصورت هومو ساپین تکامل یافته است.
هوش و عشق به حیوانات در هوموارکتوس، توجه انکی را به خود جلب کرد.
انکی: ارکتوس جانوران را از تله آزاد کرد.

بعد از برگشت انکی به آفریقای جنوبی، کارگران معدن اعتراض کردند که” انوگی” از آنها کار خیلی سخت کشیده است و انکی به معادن بازگشت.
انکی مخفیانه معدنچیان را واداشت “انلیل” را ترغیب کنند تا با نقشه ای که “انکی” برای هوموارکتوس ها دارد، موافقت کند.
کارگران معدن، مقدار طلای ارسالی به سومر (عراق) را کاهش دادند.” انلیل” قهرمان خود ، “نینورتا” را برای بررسی اوضاع به آفریقا فرستاد.
نینورتا و انوگی ، گله و شکایت معدنچیان از بابت کار سخت و غیرقابل تحمل بودن آن را شنیدند.
انکی گفت :”انلیل” را به حضور در معادن دعوت کنید تا فرمانده ببینند که چگونه کارگران معدن رنج می برند.
هنگامی که انلیل به منطقه رسید، کارگران معدن “انوگی” را به گروگان گرفتند. با ابزاری شبیه به مشعل، معدنچیان خانه ای که “انلیل” در آن اقامت داشت را احاطه کردند.
انلیل به پادشاه “آنو” پیام داد. آنو در درون شاتل ساکن بود. و از وی خواست تا معدنچیان و محرک آنها یعنی “انکی” را مجازات کند.
پادشاه با درد و رنج کارگران معدن همدردی کرد اما از آنها پرسید که چه کسی آنها را برای شورش ترغیب و رهبری کرده است؟ معدنچیان از نام بردن رهبرشان امتناع می کنند و اسمی از انکی نمی برند.
انکی گفت:
“اجازه دهید ما یک کارگر بدوی ایجاد کنیم، که توانایی سختی کار را داشته باشد.اجازه دهید که رنج آنوناکی (نیبیرویی ساکن در زمین) در پشت او حمل شود. موجودی که به آن نیاز داریم قبلا بوجود آمده است. تنها کاری که باید انجام دهیم این است که علامت ماهیت ما [ژن] را روی آن قرار دهیم. در نتیجه یک لولو، یک کارگر بدوی، ایجاد خواهد شد.
“نین گیشزادا”، جوهر ماهیت آنها [ژنوم] را آزمایش کرده است و ماهیتی شبیه به ما دارد ومانند دو مار در هم پیچیده آن است. هنگامی که با جوهر زندگی ما ترکیب شوند، علامت ما بر آنان خواهد بود و یک کارگر بدوی ایجاد خواهد شد.
جد ما “آپمن” است که به شکل ما تکامل یافت. ما باید به ” آپمن” نیرو دهیم و جان ببخشیم و سرعت دهیم به آنچه که میلیونها سال بعد در سرنوشت آن قرار دارد.او دستورات ما را درک خواهد کرد و ابزار ما را اداره میکند. رنج کاوشهای ما را او تحمل خواهد کرد و باعث آسایش آنانوکیهای “آبزو” خواهد شد.
تیم انکی، تخم باروری را ایجاد کردند و آن را در “نینماه” کاشتند و نینماه کسی بود که برخی از جوهره او به جنین منتقل شد.
و گروهی از صفات سرشتی هموارکتوسها بخصوص مهربانی به جنین اضافه شد.
“آدم” بدنی نرم، خونی به رنگ قرمز تیره ، پوستی رنگین و موهایی سیاه داشت. همانند خاک رس “آبزو”اما آلت مردانه “آدم”با فرزندان نیبیرویی فرق داشت.
آنها در آلت مردانه آدم نگریستند.شکل آن عجیب و غریب بود و قسمت جلویی آن توسط یک لایه پوست احاطه شده بود.
انکی گفت: اجازه دهید فرم زمینی ما آنوناکیها، با این پوست ختنه گاه مشخص گردد.
“نین گیشزیدا” سپس تخم زنی دورگه ایجاد کرد که در “نینکی”، همسر “انکی” کاشته شد. جنین پدید آمده،”تی آمات” نام گرفت که موهای روشن طلایی و پوست سفید داشت.
با سلولهای “تی آمات” و “آدم”، “نین گشزیدا” هفت دورگه زن وهفت دورگه مرد ایجاد نمود و آنها را در بدن مادران جایگزین نیبیرویی کاشت او هیبریدها/دورگه ها را توسط عمل سزارین به دنیا آورد و اجازه داد آنها بعد از بلوغ آمیزش جنسی انجام دهند.
آنها مرتبا مقاربت جنسی داشتند ولی بارداری رخ نمی داد.
نین گشزیدا جایگاه ژنوتیپی نیبیرویی که اجازه تولید مثل را می داد، پیدا کرد. زنان نیبیرویی ژنوتیپ مغلوب XY داشتند در حالیکه ” تی آمات ” بطور خالص XX بود.
نین گیشزاد، هیبریدها را تغییرداد و باعث باروری آنها شد.این ساکنان زمینی، به کار در معادن زمین گمارده شدند. از آن پس این هیبریدها میان خود جنگی نداشتند و تمام هیبریدها برای ارباب خود می جنگیدند.

در ۲۰۴۰ قبل از میلاد مسیح، جنگ بین پسرانکی “مردوک “و انلیل افزایش یافت. انلیل مردان پیرو خود را در منطقه سدوم، عموره و پایگاه فضایی سینا،برای جلوگیری از زمینیهای پیرو مردوک داشت. اما ذرات رادیواکتیو ناشی از انفجار اتمی به منطقه ای بیش از سومر منتقل شد و تمام نیروهای انلیل هم کشته شدند.
تنها زمینیهایی که هنوز به انلیل و پسران و نوه های پسریش، “ادد”، “نینورتا”، “اوتا”، وفادار بودند، ابراهیم و فرزندان او بودند.
انلیل دستورداد تا پیروان مرد، خود را ختنه کنند.
انلیل دستور داد ابراهیم و مردان پیرو او – یهودیان- پوست جلوی آلت خود را ببرند، بطوریکه شبیه نیبیرویی ها شوند و این افراد بطور واضح مشخص شوند برای آنلیل و پسرانش و آلت مردانه این زمینیها شبیه نیبیرویی ها شود.
مسیحیت، به عنوان شاخه ای از یهودیان، ختنه مردان را ادامه داده است.
پزشکان هنوز هم مشغول ختنه مردم برای باور تمام ادیان و یا حتی در مواردیکه سفارشی بوده و دین باوری نداشتند،هستند. و ریشه واقعی نادیده گرفته شده است
بسیاری از بیمارستان ها هنوز هم عمل دردناک ختنه پسران را با توجه به نام تجاری فراموش شده انلیل، از ساکنان زمینی وفادار خود انجام می دهند.
***

ابراهیم :رونوشت خط میخی سفالی
مجموعه گفتارهای “انکی”
زکریا سچین، کتیبه های رسی مربوط به ناحیه سومر را ترجمه کرده است که در آنها ذکر شده، مردم غول پیکری از سیاره نیبیرو برای بدست آوردن طلا به زمین آمدند. بعد از تصفیه آن (طلا) را به پودر سفیدی که طلای مونو اتمی بود تبدیل می کردند و آن را در جو نیبیرو به عنوان سپرسیاره شان پخش می کردند.
۳۰۰۰۰۰ سال پیش، در زمان شورش کارگران معدن نیبیرویی، “انکی”، دانشمند ارشد نیبیرو، ژن های خود را در ژنوم انسان بومی منطقه قرار داد؛ “هومو ارکتوس” موجودی که از انقراض باستانی بر روی زمین جان سالم به در برد و به عنوان برده ای در معدن و وارث ژنتیکی نیبیرو شد.
۱۳۰۰۰ سال پیش نیبیرو به زمین نزدیک شد و آن را گرم کرد و ناحیه یخی قطب جنوب را ذوب وبه سمت جنوبی تر پیش راند.
آنانوکیها می دانستند که این امر منجر به سیل و آب گرفتگی عظیمی می شود اما “انلیل” فرمانده آنها تصمیم گرفت که تمامی زمینیهای هیبریدی (ما) غرق شویم. اما “انکی” موفق به نجات پسر هیبریدی خود بنام “زیاسودرا” شد.
انلیل تصمیم گرفت ، نیبیروازطریق فرزندان “زیاسودرا” بر ما زمینی ها حکمفرمایی کند.
جناح انلیل پایگاه فضایی واقع در شبه جزیره سینا (۲۰۲۴ قبل از میلاد) که “مردوک” ، پسر “انکی” و زمینی هایش (بابلی ها) در آن ساکن بودند را با بمباران هسته ای ازبین برد؛ اما آنها به طور تصادفی افراد زمینی خود را نیز در اثرتابش رادیواکتیونابود کردند.

“ابراهیم”، ابزار” انلیل”

ابراهیم کورکورانه از “انلیل” نیبیرویی، فرمانده اعزامی استخراج طلا از سیاره نیبیرو به زمین اطاعت میکرد.
“انلیل” خود را از دید مخفی کرد و از ابراهیم بعنوان پیش برد مقاصدش استفاده کرد.
ابراهیم ترکیبی از هومو ارکتوس و اجداد هوموساپین نیبیرویی بود و کسی که برده نیبیرویی ها بود.
دانشمندان نیبرو در زمین “انکی” ، “نینماه” و “نین گیشزیدا” بودند که گونه ما را خلق کردند. منظور آنها از هیبرید و ایجاد ما، خدمت به ایشان در معدن و باغها و نیروهای جنگی بود.
ابراهیم به طور مستقیم از “زیاسوردا” (نوح)، بوجود آمد و “زیاسوردا” پسر سام بود.

در ۸۶۵۰ سال قبل از میلاد، انلیل به فرزندان “سام” دستور داده بود تا درکنعان حکومت کنند، منطقه ای در شمال پایگاه فضایی سینا. اما فرزندان برادر سام ، بنام “حام”، مقرر شد درجنوب و غرب – منطقه آفریقا- سکنی گزینند، در منطقه ای که مجاور ناحیه رقیبش “انکیتی” بود. (شبه جزیره عربستان)
بنی انکی ها بنام “مردوک ” و پسرش “نبو” متحدانی در میان گروه “حام” پیدا کردند تا بتوانند پایگاه فضایی سینا را تصاحب کنند.
“اوتا” پسر “انلیل” و رئیس فضانوردان و دانشمندان پایگاه سینا بود.
“انلیل” ، ابراهیم را که حاکم اور بود و با خواهر ناتنی خود پرنسس “سارای” ( نام او بعدها به سارا تغییر یافت) ازدواج کرده بود، بعنوان عامل و مباشر زمینی خود قرار داده بود.
ابراهیم از تبار”زیاسودرا” پسر سام بود؛ که برای برقراری مجدد قوانین “انلیل” در کنعان و حفاظت از سینا، بر زمینیان حکومت میکرد.
پدر ابراهیم “تارح” به عنوان کاهن اعظم در دانش نجوم در معبد “نانار” پسر “انلیل” دراور، پایتخت سومر خدمت
می کرد.
تارح پسرش ابراهیم را به اطاعت بی چون و چرای “انلیل” آموزش داده بود. انلیل کسی بود که علاوه بر رهبری انتقال طلا به نیبیرو، رهبر بنی انلیلی ها بود – اجداد اصلی در زمین- و کسی که سمت ارشد را درحکومت پادشاه “آنو” که به زمین آمده بود را داشت.
انلیل به ابراهیم ماموریت داد تا ارتشی ازهیبریدها بر علیه رقبایش “بنی انکی ها” فراهم آورد. ” انکی” برادر ناتنی “انلیل” بود و فرزندان و نسب اورا “بنی انکی” می گفتند و انلیل در صدد کنترل مجدد کنعان و بازپس گیری پایگاه فضایی از مردوک بود.

انگیزه انلیل از همکاری با ابراهیم
“انلیل” ، ” گالزو” را دید. (فرستاده ای از خالق کل ). “گالزو” به “انلیل” دستور داد ، یک فرد وفادار پیدا کند تا بنی انلیلی ها بتوانند جلوی پیشرفت و حکمرانی پسر مردوک را در منطقه کنعان وبنادر مدیترانه بگیرد. “نابو” پسر مردوک بود که بنام “اینساگ” هم شناخته شده است و توانسته بود پایگاه فضایی را به تصرف بنی انکی ها درآورد.
“انلیل” خود را از انظارمخفی نگاه داشت ، اما ابراهیم را به حکومت تمام مناطق از مرز مصر تا مرز بین النهرین انتخاب کرد.[سیچین، ۱۹۸۵، جنگ خدایان و انسان ها، صفحات ۲۸۹-۲۹۷ [
در۲۰۹۵ قبل از میلاد، برای ایجاد پایگاهی برای ابراهیم، “انلیل” به او و” تارح” دستور داد تا به “حران” (ترکیه) بروند؛ در دامنه کوه های توروس در نزدیکی مرز سوریه، که در آن فرات به اور جریان می یابد.
پایگاه ابراهیم، “حران” ، تحت سلطه تجارت با “هاتی”، سرزمین هیتیتیها، بود؛ که آنجا نیز به تجارت سومر بستگی داشت. همچنین حران بعنوان مسیرتجاری و زمینی نظامی به پایگاه فضایی بود.
“انلیل” به ابراهیم زمین و ثروت داد، بطوریکه ثروتمندترین مرد زمان خود بود.( در ۲۰۴۸ قبل از میلاد)
بعدها انلیل به او دستور داد جهت محافظت از پایگاه سینا به کنعان برود.(سیچین، ۲۰۰۷، پایان روزها، صفحه ۷۳)
فرمانده برای ابراهیم، بهترین ارابه و بهترین اسب را خریداری کرد و همچنین ۳۸۰ سرباز مسلح و به خوبی آموزش دیده که می توانست یک ارتش ده هزار نفری از مردان را درعرض یکساعت شکست دهد.
انلیل، ابراهیم و برادرزاده اش “لوط” را به مناطق خشک “نقب” در مرز سینا منتقل کرد.

ابراهیم همسرو خواهر ناتنی اش سارا را به فرعون مصر سفلی پیشکش میکند
در سال ۲۰۴۷ قبل از میلاد “انلیل”، ابراهیم و لوط را جهت گردآوری مردان و شتر بیشتر به مصر اعزام میکند.
“سارا” همسر ابراهیم ، “بسیار زیبا بود.ابراهیم ازاو خواست تا خود را تنها خواهر ابراهیم معرفی کند تا مبادا مردم مصر برای تصاحب سارا ،او را بکشند.
فرعون سارا را در ازای احشام و خدمتکاران و هدایای فراوان طلب کرد وابراهیم سارا را به او داد و موافقت کرد تا فرعون سارا را جزو حرمسرای خود سازد.


این ماجرا “انلیل” را خشمگین ساخت.
بنابراین “انلیل” طاعون را ( رهاسازی میکروب طاعون در مصر) برای مجازات فرعون بخاطر تصاحب سارا، فرستاد.
هر چند ابراهیم سارا را خواهر خود معرفی کرده بود و به فرعون نگفته بود که سارا همسرش می باشد.
وقتی فرعون فهمید سارا همسر ابراهیم بوده، او را به ابراهیم بازگرداند.
فرعون ترسید اگر ابراهیم در مصر بیشتر بماند، “انلیل” به مصر آسیب بیشتری برساند، بنابراین او شاهزاده مصر “هاجر” را به عنوان همسر دوم به ابراهیم داد و سپس دستور داد همه آنها مصررا با تمام غنایمی که ابراهیم به دست آورده بود، ترک کنند.

در ۲۰۴۱، ابراهیم با نیروهایش ( که توسط “نینورتا” قهرمان انلیل آموزش دیده بودند) جلوی پیشروی سواره نظام ایلامیها را به پایگاه فضایی گرفت.
ایلامیان ،سومر را زمانی مورد تاخت و تازقرار دادند که نینورتا با برادر خود “اداد” /”ویراکوچا” در پرو بودند. جایی که در آنجا فرودگاه دیگر انلیلیها در دشت نازکا و بالای کوه های آند در حال ساخت بود.
ابراهیم لوط را نجات داد؛ ایلامیان، به هنگام عقب نشینی از غرب رود” اردن” از شهر “نبو” (مجاور سدوم) او را گروگان گرفته بودند.

انلیل، به عنوان پاداش به ابراهیم ۸۶ ساله برای کمک به کنترل کنعان، وعده فرزندان بیشماری داد. سارا مسن بود و از ابراهیم باردار نمیشد. پس به ابراهیم گفت که فرزندی از هاجر داشته باشد.

ادامه داستان ، قسمت ۳۲، ابر هسته ای که سومر را از بین برد و ابراهیم به کنعان مهاجرت کرد.

ابراهیم همسرش سارای پیر را پیشکش کرد و به “جرار” پادشاه “ابیملک” گفت: او خواهر من است.

پس از بمباران هسته ای “سدوم”، “عموره”، “آدما”، “زبلیم” و دریای نمک توسط بنی انلیلی ها، ابراهیم به کنعان نقل مکان کرد اما برای جلوگیری ازدیده شدن توسط مردم تپه های مشرف به منطقه که او را بعنوان بمب گذارشناسایی کرده بودند،او به سمت جنوب نقل مکان کرد، به قلمرو “جرار”، پادشاه ابیملک.
ابراهیم به “ابیملک” گفت که سارا خواهرش هست ( همانند آنچه قبلا به فرعون گفته بود)
ابراهیم نگران نبود زیرا سارا درسن ۹۰ سالگی همانند دختری جوان و بسیار زیبا بود.
“ابیملک “یکی از غنی ترین و تاثیر گذار ترین مردان منطقه بود و در آن روزگار، حرمسرا بیشتر یک قطعنامه سیاسی بود تا اینکه یک بیانیه عاشقانه باشد
. http://www.enduringword.com/commentaries/0120.htm

“انلیل” سارا را نابارورکرده بود، و می دانست تا زمانیکه در حرمسرا ی “ابیملک” زندگی کند،آبستن نخواهد شد، با وجود این به خواب ” ابیملک” آمد و در خواب، حقیقت را به او گفت و او را از بیگناه بودنش آگاه ساخت.
ابیملک ماجرا را به ابراهیم تعریف کرد و به او گفت که او کاملا دروغ نگفته و سارا خواهر ناتنی اوست. پادشاه “ابیملک” سارا را به ابراهیم بازگرداند.
ابیملک از ابراهیم عذرخواهی کرد و به او احشام و کنیزانی داد و به ابراهیم گفت می تواند هر جای سرزمین او سکنی گزیند. ابیملک ۱۰۰۰ قطعه نقره، علاوه بر از احشام و بندگان به ابراهیم داد.

اطرافیان ابراهیم، برای بازشناسی هویت ختنه شدند، نجات یافتگان از بمب اتمی
از افراد زمینی وفادار به بنی انلیلی ها (“نینورتا”، “نانار”، “اداد”، “اوتا” و “اینانا”)، تنها ابراهیم و ارتشش نجات پیدا کردند.این افراد زنده ماندند زیرا “انلیل” آنها را به “نقب” و” کنعان” جهت محافظت از سومر در برابر نیروهای “مردوک” در مصر و لبنان فرستاده بود. انلیل از نجات یافتگان زمینی اش خواست تا خود را نشان دار کنند.
انلیل به ابراهیم و سپس به ۹۹ نفر پیرو مرد او دستور داد تاخود را ختنه کنند و آلت تناسلی خود را شبیه نیبیرویی ها کنند به نشان وفاداری به انلیلی ها .
او به ابراهیم بعد از ختنه گفت، “من بذر وجودی ات را در این سرزمین از نهر مصر(نیل) تا رود فرات قرار دادم.”
تماسهای یزدانی نوشته زکریا سیچین صفحه ۲۵۷

“سارا”،همسراصلی ابراهیم و خواهر ناتنی او پیر شده بود و خود را برای بارداری و ایجاد وارثی برای ابراهیم، بسیار پیر می دانست .به طوری که به ابراهیم پیشنهاد داد تا از “هاجر” فرزندی بیاورد.
ابراهیم ، “اسماعیل” ، پسر هاجر را به عنوان وارث در نظر گرفته بود و همه فکر میکردند که حاکمیت کنعان نیز به او خواهد رسید.

اما “انلیل” اصلاحاتی در سارا انجام داد به طوریکه توانست حامله شود. به تبعیت از همه آنوناکیها که ازدواج مردان با خواهر ناتنی در اولویت بود.
انلیل به ابراهیم گفت، از سارا باید پسری ایجاد شود که جایگزین “اسماعیل”، پسر ابراهیم با هاجر گردد.

“انلیل”/”یهوه” به اطاعتی ناپسند فرمان داد.

در سال ۲۰۲۵ قبل از میلاد، هنگامی که سارا “اسحاق ” را در کنعان بدنیا آورد، به ابراهیم گفت : “ما را از شر پسر این برده (هاجر) نجات بده.و پسر او (اسماعیل) نباید هرگز وراثت را با پسرم ” اسحاق ” شریک شود.
“انلیل” موافقت کرد وبه ابراهیم گفت: ” سارا را باور کن و فرزندان تو از نسل اسحاق خواهد بود واز اسماعیل، پسر خدمتکارت نیز بایستی یک ملت برای شما زاییده شود و اسماعیل برایت سرچشمه ای خواهد بود”.
انلیل گفت شما باید هاجر را بیرون کنید و به این ترتیب “انلیل” وفاداری ابراهیم را آزمود و ابراهیم را در مورد هاجر تحت فشار قرار داد.
ابراهیم به هاجر، نان و یک مشک آب داد و او و اسماعیل را در بیابان “بیرشیبا” رها کرد.

“هنگامی که دچار بی آبی و تشنگی شدید شدند، “هاجر” اسماعیل را در زیر یک بوته قرار داد و با خود اندیشید که “نمی توانم شاهد مرگ پسر باشم”.

زمانیکه هاجر در بیابان رو به مرگ بود، “انلیل” اورا نجات داد ؛ “انلیل” چشمه آبی به هاجر نشان داد و باعث نجات او و اسماعیل شد و به این ترتیب، وفاداری کامل هاجر را به دست آورد.

اسماعیل
اسماعیل ایجاد کننده نسل اعرابی شد که امروزه بر سر تصاحب کنعان با فرزندان اسحاق، رقابت دارند.

“انلیل” : ای ابراهیم! “اسحاق” ، فرزند خود را با سارا را برای اثبات وفاداریت به من بکش.
زمانی که اسحاق بزرگ شد، نورچشمی ابراهیم بود. انلیل تصمیم به آزمایش وفاداری ابراهیم گرفت.
انلیل به ابراهیم گفت: “دور از چشم دیگران ، با اسحاق به کوه های دور اطراف برو و اورا بکش و خونش را بریز. بهتر است این کار بدون حضور هیچ شاهدی باشد تا موجب شکل گیری نارضایتی مردم به خدایان نگردد.”
“ابراهیم و اسحاق” به جایی که انلیل گفته بود، آمدند. ابراهیم قربانگاهی ساخت و قطعات چوب را مرتب روی آن قرار داد و پسرش اسحاق را بست و او را در قربانگاه روی چوبها گذاشت. ابراهیم دست خود را بلند کرد خواست که با چاقویی پسرش را سر ببرد.
اما فرستاده انلیل ظاهر شد و گفت: “دستت را پایین آر و جوانک را نکش. حال من می دانم که تو از خدا ترسایان هستی و پسرت را از من دریغ نمیکنی؛ حال من به تو برکت فراوانی خواهم داد و من بذرهای تو (خاندان) را چندین برابر خواهم نمود تا آنجا که دروازه های دشمنانشان را فتح خواهند کرد زیرا که ازکلام من اطاعت کردی”.
“ابراهیم در آزمون موفق شد” و هر آنچه را که “انلیل”/”یهوه” از او خواست ، انجام داد.
” انلیل” به همه در مورد موجود زمینی مورد علاقه خود، “ابراهیم” گفت.
رؤسای قبایل، شاهان و موبدان جهت بیعت با ابراهیم آمدند.”جهت جلوگیری از اقدامات انتقام جویانه حامی او”

مطالب مرتبط

۳ دیدگاه‌

  1. Arya گفت:

    کاملا با این تعریف موافق هستم. من هم ۱۸ سال در این مورد تحقیق کردم. با کمی تغییرات البته با شما موافقم.

  2. رحیم محمدی گفت:

    بسیارجالب ونزدیکتربه حقیقت،ممنون ولی کاش ازکارهای انکی ومردوک هم مینوشتید

  3. دا فاکینگ فاک گفت:

    آیا شما کصخل می باشید؟
    وات د فاک؟
    این کسشرا چیه…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *