آخرین صحبت‌های انسان‌های مشهور قبل مرگ

مرگ

مرگمرگ

در واپسین لحظات حیات، عبارات مشهوری از افراد مشهور جهان خارج شده که کسی نمیدانند این عبارات تحت تاثیر احساسات، ترس، هیجان بوده یا دلیل دیگری داشته.

وقتی رومی ها یونان را فتح کردند به قتل و غارت مردم پرداختند، یک سرباز رومی در حالی که شمشیر کوتاه مخصوص خود را به دست گرفته بود بالای سر پیرمردی رسید که روی زمین نشسته بود و سخت به فکر فرو رفته بود.

پیر مرد کسی نبود جز ارشمیدس، فیلسوف و ریاضی دان یونانی که یکه و تنها روی زمین نشسته و به حل یک مسئله ریاضی مشغول بود.

سرباز رومی به او دستور داد از زمین بلند شود و به دنبال او برود. اما ارشمیدس گفت تا این مساله را حل نکنم همراه تو نخواهم آمد.

سپس سرباز گمنام به زندگی یکی از بزرگترین متفکران جان خاتمه داد.

توماس ادیسون مخترع مشهور، وقتی مرد، همه اعضای خانواده را به حیرت فرو برد.

این مخترع در بستر مرگ در حالی که به آرامی درد میکشید و همسرش دستان او را در دست گرفته بود، حالتی داشت که انگار به خواب عمیق فرورفته بود.

در اتاق سکوت سنگینی دامن گسترده بود و فقط صدای نفس های منقطع او به گوش میرسید.

ناگهان ادیسون درون بستر از جا بلند شد و به نقطه ای چشم دوخت. سپس به همسرش گفت:

تعجب میکنم، آنجا خیلی قشنگ است.

این مخترع بزرگ، پیرامون این عبارت خود توضیحی نداد و هیچ کس نتوانست منظور او را از این سخن دریابد.

آیا او لحظات کوتاهی دنیای پس از مرگ را دیده بود یا اینکه به علت تحلیل رفتن مغز و بیماری، دچار هزیان شده بود؟

در خوابگاه الیزابت ملکه انگستان، مردم جمع شده بودند و برای او که اخرین لحظات زندگی اش را میگذراند دعا میکردند.

حاذق ترین پزشکان نیز بر بالین او بودند اما مرگ رفته رفته به او نزدیکتر میشد.

در اخرین لحظات ملکه دستش را تکان داد و گفت: همه ثروت و دارائی من در ازای یک لحظه از زمان.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *