جسم و جرم که وارد سیاه چاله می شود چه اتفاقی برای ان می افتد

سیاهچاله‌

سیاهچاله‌

جرمهایی که به درون این سیاهچاله می افتند رخ می دهد؟

آیا به همین سادگی از پهنه هستی محو می شوند؟ یا اینکه سیاهچاله آنها را حفظ می کند؟ اینها مرزهای جنگ سیاهچاله اند نبردی بی بازگشت که برای مردانی که آن را شروع کردند .هرگز قابل تصور نبود این نبردیست بین دو ذهن غول پیکر. “در یک سو ، فیزیکدان مشهور “استیون هاکینگ “و در سوی دیگر ،”لئونارد ساسکیند .
.”یکی از خالقان “تئوری ریسمان .”یکی از خالقان “تئوری ریسمان استیون هاکینگ” می گوید” ،که سیاهچاله ها هر چه را که می بلعند .نابود می کنند بی هیچ رد پایی .لئونارد ساسکیند” به شدت مخالف است” ،اما طی ۱۰ سال او با هر چیزی که در .نظریه “هاکینگ” غلط به نظر می رسید کشمکش داشت از اینکه سیاهچاله ها هر چه را که می بلعند .نابود می کنند

به نظر امکان پذیر می رسید ،که به شکلی ، هر آنچه که به درون سیاهچاله بیفتد ،به “تشعشع هاکینگ” بستگی داشته باشد

که از دوردستها می رسد از جایی که ذرات به درون ریخته می شدند. اما بعد ، او شروع به نگاه به .قضیه از زاویه ای دیگر کرد

آن را پارادوکس مرگ و زندگی مینامیم. این یک تجربه فکری کیهانیست “که در آن فضانوردی به نام “آلیس و دوستش “باب” و یک سیاهچاله در آن شرکت دارند .

باب” با فضاپیما به دور سیاهچاله می چرخد” و “الیس” تصمیم می گیرد به درون آن بپرد .

باب” چه می بیند؟” و “الیس” چه می بیند؟ باب” می بیند که “الیس” به” داخل سیاهچاله می افتد به افق نزدیک و نزدیکتر می شود اما سرعتش کم می شود .به دلیل اینکه جاذبه سیاهچاله کاملاً فضا و زمان را ،در نزدیکی “افق رخداد”، نابود می کند تئوری نسبیت جامع “اینشتاین” می گوید که “باب” شاهد است که “الیس” حرکتش کندتر و کندتر می شود .تا اینکه کاملاً می ایستد.

،”بنابراین از نقطه نظر “باب الیس” کاملاً بی حرکت می شود” .با لبخندی روی صورتش و این پایان داستان است.الیس” تا ابد به این فرو افتادن ادامه می دهد”

اما از طرف دیگر الیس” توصیفی کاملاً متفاوت از” آنچه که اتفاق می افتد دارد.

او کاملاً در افق سقوط می کند .هیچ درد و حس برخورد به جایی هم ندارد فقط وقتی به درون آن نزدیک می شود دیگر راحت نیست. و در این زمان ، او بیشتر و بیشتر به هم پیچیده می شود.

من نمی خواهم توضیح بدهم که چه اتفاقی برایش می افتد خیلی دلنشین نیست.این دو توصیف از یک اتفاق مشابه به نظر غریب می رسند.

در یکی از آنها ، “الیس” در نقطه “افق رخداد” اسیر می شود . و در دیگری ، او از آن عبور می کند در یک توصیف، او می میرد.

در دیگری، او در زمان متوقف شده اما زنده است.اما بعد ،”لئونارد ساسکیند” ناگهان متوجه شد که چطور می توان این پارادوکس را حل کرد .و برنده این نبرد شد من به این فکر افتادم که بعضی از ایده هایی که ،منجر به ایجاد “تئوری ریسمان” شد

.می تواند این مسئله یا این پارادوکس را حل کند “یک راه فکر کردن درباره “تئوری ریسمان این هست که ذرات اولیه بیش از آنچیزی هستند .که به چشم بیایند

مثال مثل ملخ هواپیما ،این ملخ ، وقتی بسیار بسیار مداوم می چرخد تنها چیزی که شما می توانید ببینید دماغه مرکزیست

دیگر چیزی بیش از یک جزء ساده نیست اما اگر یک دوربین بسیار پرسرعت داشته باشید.

اما اگر یک دوربین بسیار پرسرعت داشته باشید که بتواند در حال چرخش، آن را بگیرد متوجه می شوید که بیش از آنچه که شما دیده اید در آن وجود داشته .تیغه هایی در کار هست و این تیغه ها باعث می شوند که به نظر بزرگتر هم برسد.

،”در “تئوری ریسمان یک جزء ابتدایی ، لرزشهایی از پی لرزشهای دیگر دارد.اینطور است که این ملخ در انتهای تیغه هایش ، ملخهای دیگری دارد. و آن ملخها هم ، ملخهای دیگری را روی ملخهای خودشان دارند و این روند تا به ابد ادامه دارد .

در حالیکه هر ملخ، تند تر از قبلی می چرخد.و همینطور که با دوربین پر سرعت آن را می گیرید می بینید که ساختارهای بیشتر و بیشتری شکار می شوند.

و به نظر می رسد که ذره بزرگتر می شود. و تا بی نهایت گسترده می شود تا اینکه همه جهان را پر کند.

لئونارد” متوجه شد که” سیاهچاله مثل یک دوربین فوق سرعت است.به نظر می رسد که سرعت سوژه ها را در حال نزدیک شدن به “افق رخداد”، کم می کند. حال زمان یک تجربه ذهنی دیگر است.

سیاهچاله ،”باب”، و “الیس”، برگشته اند. اما این بار “الیس” یک هواپیما دارد. که با نیروی ملخ کار می کند.

برای “الیس” چیز زیادی تغییر نکرده است. و درست بر فراز “افق رخداد” در پرواز است در تمام مدت، فقط نوک دماغه ملخ را می بیند. و دچار همان سرنوشت شوم در قلب سیاهچاله می شود. فقط این بار در معیت خرده های هواپیماست.نقطه نظر “باب” اما بسیار متفاوت است. او ابتدا ، اولین ملخ را مشاهده می کند. اما بعد، وقتی جلوتر می رود ، و سرعتش کمتر می شود ملخهای دیگری را که وارد تصویر می شوند ، می بیند به نوعی تک به تک. و تاثیر آن برای تمامی ملخ بزرگ شدن و بزرگ شدن و رشد کردن .و به اندازه پوشش دادن تمامی افق است. .این دو نقطه نظر، دیگر تلفیق شدنی نیستند

الیس یا در مرکز سیاهچاله مچاله شده یا اینکه مثل لکه ای در همه افق گسترده شده.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *