راز هزقیل نبی

اریک فون دانیکن
بخشی قابل توجه از کتاب «ترفند خدایان» نوشته‌ی اریک فون دانیکن و گفتگوی وی با پروفسور اف. بلوم‌ریچ مهندس سازمان ناسا را تقدیم شما عزیزان می‌کنم.

در کتاب مربوط به هزقیل نبی چنین آمده است:

«در پنجمین روز ماه چهارم، سال ۳۰ در کنار رود چبار Chebar که در میان تبعیدیان قرار داشتم، ناگهان پهنه‌ی آسمان شکافته شد… در این حال از جانب شمال توفانی در گرفت. ابری عظیم که اطرافش بسیار درخشان بود به ما نزدیک می‌شد.

زمانی که ابر نزدیک گردید، دیدم که آن ابر نبود، بلکه هجومی از آتش بود که در وسطش نوری درخشان چشم‌ها را خیره می‌کرد. ناگهان از میان همان درخشندگی چهار موجود زنده بیرون آمدند. هر کدام از اینها دارای چهار صورت و چهار بال بودند. ران‌هایشان استوار، پاهایشان به مانند سم گاو بودند.

پاهایشان به قدری درخشان بود که انگار از آهن صیقل داده شده بودند. در کنار پاهایشان چرخ‌هایی دیده می‌شدند که رنگ آنها به یاقوت زرد می‌زد. هر چهارتایشان به یک اندازه و یک شکل بودند و زمانی که در پشت سر هم قرار می‌گرفتند، انگار به درون هم نفوذ کرده و یک پیکر می‌شدند. بدون اینکه خم شوند و یا متمایل گردند، به هر چهار سو حرکت می‌کردند، دیدم که چرخ‌های پاهایشان آنها را در حرکت کردن یاری می‌دهند. اطراف سرشان با چشمانی یک شکل آکنده بود و مدام از آنها نور به بیرون ساطع می‌شد و گویی روشنایی خاصی داشتند که مدام در حال روشن و خاموش شدن بودند.

در کنار آنها چیزهای گردی با چرخ‌های گوناگونی وجود داشت که هر جا می‌رفتند، آن چیزهای گرد و چرخدار نیز با آنها در حرکت بودند. هر زمان موجودات عجیب به هوا بلند می‌شدند، آن چیزهای گرد و چرخدار نیز به هوا بلند می‌شدند. زمانی که به نزدیک من آمدند، یکی از آنها خطاب به من گفت: ای فرزند آدم بلند شو! می‌خواهم با تو گفتگو کنم… و زمانی که از جایم بلند شدم، ناگهان آن شیء خارق‌العاده در پشت سرم به خروش و غرش درآمد. با به حرکت در آمدن بال‌ها و چرخ‌های آن موجودات عجیب سروصدای زیادی بلند شده بود که آدمی را از شنیدن بازمی‌داشت.»

من به قصد در اینجا از متن هزقیل نبی قسمتی را ذکر نمودم، زیرا قصد دارم در حین مطرح کردن سئوالات ذهن شما خوانندگان را به حقایقی که در متون عهد عتیق ذکر گردیده، جلب نمایم. زمانی که آدمی به قضیه بال‌ها و یا چرخ‌های گردان می‌اندیشد و یا اینکه درخشندگی حاصل از نزدیک شدن موجودات عجیب را درک می‌نماید، ناخواسته به یاد محصولات و پدیده‌های عصر حاضر می‌افتد. مگر نه انی است که در هنگام پرتاب و یا فرود سفاین آتشی عظیم و غرش و سروصدایی عظیم بلند می‌شود؟ آیا سفاین ما دارای چراغ‌های گوناگونی در اطرافشان نیستند که مدام خاموش و روشن می‌شوند و سیگنال‌های خاصی را از خود بروز می‌دهند؟ آیا فضانوردان ما دارای کلاهخودهای خاصی نیستند؟ لباس‌های آنها را جنس و آلیاژی نیست که به مانند آهن صیقل داده شده و یا نقره می‌درخشد؟ البته که اینگونه است.

پس شباهت‌سازی من میان حادثه‌ی گذشته و پدیده‌های عصر حاضر امری غیرطبیعی و یا غیرمنطقی نمی‌نماید. از طرفی اگر به زمان و تمدن زندگی هزقیل نبی بیندیشیم، آنگاه در خواهیم یافت که در زمان او چنان پدیده‌هایی وجود نداشتند که او از روی خیالبافی به بیان چنان چیزی بپردازد. به واقع او آنچه را که دیده بود، مطرح کرده و آنچه را رؤیت نموده به راستی موجودات فضایی بوده‌اند.

در تاریخ ۲۸ مارس سال ۱۹۷۲ در شهر هانتسویل Huntsville آمریکا با پروفسور اف. بلوم‌ریچ Prof. F. Blumrich ملاقاتی داشتم که در رابطه با متون هزقیل نبی با او به مذاکره و گفتگو پرداختم.

او ضمن تأیید نظریات من خود نکته نظرات خاصی در رابطه با مسایل فنی و تکنیکی سفاینی که هزقیل نبی ذکر کرده بود، داشت که در اینجا ذکر آنها خالی از لطف نخواهد بود. البته پروفسور بلوم‌ریچ اصالتاً استرالیایی بوده و به عنوان مهندس فضایی در سازمان هوا-فضایی ناسا مشغول خدمت می‌باشد. او به عنوان یکی از طراحان و مهندسان شهرک‌های فضایی و وسایل قابل استفاده جهت حمل و نقل در آن شهرک‌ها به شمار می‌رود. پروژه‌های او از جمله پروژه‌هایی هستند که ۹۰ درصدشان مورد تأیید قرار گرفته و به عنوان نابغه‌ای در کار خود در ناسا به حساب می‌آید. او از جمله نفراتی است که در پروژه‌ی ساترن ۵ نیز شرکت داشته و نکته نظرات وی عاملی در موفقیت پروژه بوده است.

البته باید ذکر کنم که ساترن ۵ ایستگاهی است که قرار است فضانوردان در درون آن به مدت چندین ماه اقامت نمایند و در دورترین نقطه از مدار کره‌ی زمین قرار خواهد گرفت. (البته در حال حاضر این ایستگاه در فضا قرار داده شده است.) او شخصی است که طرح پروازی آپولو و پیش‌طرح ایستگاه ساترن را در ماه ژوئیه سال ۱۹۷۲ به ناسا ارایه داد و به خاطر موفقیت طرح‌های وی از جانب دولت آمریکا و جامعه‌ی ستاره‌شناسان و مهندسان ناسا مورد تقدیر و تشویق قرار گرفته و موفق به کسب «مدال فوق‌العاده‌ی خدمت» در همان سال گردید. البته در سازمان ناسا افرادی که موفق به کسب چنین مدال‌هایی شده‌اند، بسیار نادر بوده و شاید به تعداد انگشتان دستان نرسیده باشند.

در زمانی که با او به صحبت پرداختم نخستین سئوال خودم را اینگونه برایشان مطرح کردم:

– تا آنجا که می‌دانم شما در اوقات فراغتتان مدام با مسایل متون هزقیل نبی مشغول می‌شوید. شما که در موقعیت و منصب خاصی قرار دارید و می‌توانید اندیشه و افکار خودتان را با طرح‌های جدیدی مشغول کنید، چه علتی باعث گردیده که به موضوع یاد شده بیش از هر چیزی اهمیت بدهید؟

پروفسور بلوم‌ریچ در پاسخ لبخندی زده و گفت:

– اگر صراحت امر را گفته باشم، باید بگویم که من برای اینکه دنیای معاند امروزی را با حقایقی که در گذشته بود، آگاه سازم و اذهان اندیشمندان را با آن از روی منطق روشن سازم، سعی دارم به این متون بیش از پیش احاطه یافته و اسرار آن را آن طور که منطق ایجاب می‌کند کشف نموده و فاش سازم! من زمانی که کتاب ارابه‌ی خدایان شما را خواندم، با اینکه از موضوع هزقیل نبی اطلاعات چندانی نداشتم، اما اظهارات شما در کتاب مرا بر آن داشت که در این خصوص به تحقیق بپردازم. زمانی که در متون گذشته سرنخ‌هایی در رابطه با مسایل فنی و تکنیکی یافتم به حقانیت تخمین‌های شما صحه نهاده و همان‌طور که می‌دانید کار من مهندسی و طراحی موشک‌ها و سفاین گوناگون است، سفینه‌ای را که هزقیل نبی بدان اشاره کرده، کاملاً با دیده علمی می‌نگرم و آن را مطابق با اصول فنی می‌دانم.

آنچه را که شما در کتابتان بدان اشاره کرده بودید، نوعی تخمین و حدس بود، اما زمانی که من مسایل فنی را در آن نوشتار دیدم، یقین کردم که در عرض چند دقیقه تمامی تخمین‌های شما را به واقعیت بدل خواهم کرد و اسرار را حل خواهم نمود. از آن روز که در هر تفکری پیرامون نوشته‌های عهد عتیق به تازه‌های علمی می‌رسم، بیش از پیش به این مسئله کنجکاو شده و از این رو بیشتر اوقاتم را در رابطه با کشف اسرار هزقیل نبی صرف می‌کنم. تا به امروز بسیاری از مسایل فنی را از میان کلام موجود در متن پیاده کرده و بارها در رویش به تحقیق پرداخته و بررسی‌های علمی انجام داده‌ام و به نتیجه‌ای رسیده‌ام که شاید باور نداشته باشید. در یک کلام بگویم که آنچه که هزقیل نبی بدان اشاره کرده است، به درستی یک سفینه بوده است.

از پروفسور بلوم‌ریچ پرسیدم که آیا در طرح‌ها و نظریات خودشان جایی را برای هزقیل نبی اختصاص داده‌اند یا نه؟ که در جواب گفتند:

– البته که برای ایشان جایگاهی خاص در نظریاتم قایل هستم. من او را به عنوان کسی که مورد قبول همگان بوده و از سویی خبردهنده‌ی ماجرایی فنی است و همچنین پیامبری است که ماجرا را با تمام خصوصیات و جزئیاتش بیان داشته، نسبت به ایشان ارزش و قداست خاصی قایل هستم زیرا هر آنچه را که گفته و نقل کرده است، تماماً با اصول و آنچه که از حیث فنی قابل قبول است، مطابقت دارد. در خبر و توضیحاتی که او از سفینه‌ی مورد رؤیت داده است، کاملاً نشان از درایت و آگاهی اوست. هر آنچه را که دیده به وضوح درک کرده و بیان داشته است. او در حقیقت بر آنچه که اتفاق افتاده بوده، حاکمیت داشته است. در واقع او نقطه‌ی اصلی جریان بوده و هر آنچه بر روی اتفاق افتاده ماجرایی است که به درایت، آگاهی، تسلط و استعداد و هوش و بلوغ فکری و جسمی او مربوط می‌گردد.

در ادامه از پروفسور جویا شدم که در تورات و دیگر کتاب‌های عهد عتیق چه سرنخ‌هایی به دست آورده‌اید؟ وی در جواب اشاره نمود که:

– در تورات به طور مداوم از سکان، دود و غبار، پرواز به آسمان‌ها، غرش و سر و صدا، آتش، شعله‌های درخشان و انوار خیره‌کننده سخن به میان آمده است. در کنار اینها حوادث ناشی از حضور موجودات خدایی و یا انسان‌های خدایی در روی زمین مثل رعد و برق و توفان نیز ذکر شده است که بر روی تمامی اینها نیز به بررسی پرداخته‌ام. شاید از من بپرسید که آیا هزقیل نبی با موجودات آسمانی ارتباط برقرار کرده بوده است یا نه؟ که در این خصوص به توضیحات خود ادامه خواهم داد.

باید در جواب این سئوال که خودم کردم، بگویم که من اعتقاد دارم هزقیل نبی با موجودات آسمانی در ارتباط بوده است. هزقیل نبی آنچه را که از سفینه‌ی فضایی موجودات آسمانی تعریف کرده است کاملاً نشان از ارتباط او با موجودات بوده که توانسته در فرصت کافی تمامی جوانب سفینه را بررسی کند و آن را با آب و تاب و جزئیات تمام توضیح بدهد. من که به عنوان مهندس پرواز و وسایل پروازی به فضا مشغول هستم، زمانی که توضیحات او را به دقت با آنچه که می‌دانیم و عمل می‌کنیم منطبق نمودم، با حیرت دیدم که سیستم مهندسی توضیح داده شده به وسیله‌ی هزقیل نبی دقیقاً مشابه سیستمی است که ما اکنون به عنوان اساس تشکیلات موتوری سفاین مورد استفاده قرار داده و به کار می‌گیریم.

من در دنبال این توضیحات اشاره کردم که:

– من تا به حال شنیده‌ام که شما در رابطه با موضوعاتی که هزقیل نبی بدانها اشاره کرده است، محاسبات و بررسی‌های علمی انجام داده‌اید. (ناگفته نماند که کتاب پروفسور بلوم‌ریچ در سال ۱۹۷۳ به توسط انتشارات اکون Econ به چاپ رسیده است.) از این رو خواهش می‌کنم در مورد ابعاد جسم موردنظر یا به عبارتی سفینه توضیحات کافی بدهید.

– من اگر بگویم که با درک موضوع سفینه در زمان هزقیل نبی به حیرت و شگفتی افتادم، شاید باور نکنید. اما این یک واقعیت است! به خاطر اینکه سفینه نمونه‌ای ندارد تا با آن بتوان محاسبات دقیق را انجام داد، لذا با تکیه به اظهارات هزقیل نبی محاسبات پارامتری خود را انجام دادم. یعنی با توجه به داده‌های توضیحی قدم به قدم و پله به پله توانستم به نتیجه‌ی کلی برسم. آنچه که باعث جلب نظر دوستان شد، اینکه تمامی محاسبات با داده‌های موجود در کتاب منطبق بودند و همگی دوستان به اتفاق نظر دادند که در محاسبات هیچ اشتباهی رخ نداده و من با اطمینان ادعا کردم که حضرت هزقیل نبی از نزدیک سفینه‌ای را دیده است. من قدمی را که در توضیح و ادعای جریان هزقیل نبی برداشته‌ام شاید در حال حاضر برای برخی قابل قبول نباشد، اما سیگنال‌هایی که ما از فضا دریافت می‌کنیم، علایم و نشانه‌هایی که در فضا در رابطه با احتمال وجود حیات درک می‌نماییم، در آینده ثابت خواهد کرد که به راستی در فضا موجوداتی بوده‌اند که بسی از ما قدرتمندتر و باشعورتر و شاید بهتر است بگویم از ما تواناتر در علم و دانش و فنون هستند. در ۲۰ تا ۳۰ سال آینده علم فضاشناسی، فن فضانوردی و مکتسبات ناشی از اینها ثابت خواهد کرد که هزقیل نبی نیز ادعایی درست داشته و محاسبات و ادعاهای من نیز منطقی بوده‌اند.

از پروفسور عذرخواهی نموده و آخرین سئوال خودم را از ایشان کردم.

– پروفسور من قصد ندارم قبل از اینکه به نتایج قطعی‌تری برسید، تمام آنچه را که می‌دانید برای من بیان کنید، اما در اینجا مایل هستم خودتان هر موردی را که برای بیان مناسب باشد، ذکر بفرمایید.

پروفسور با کمال تواضع در برابر چنین خواسته‌ای گفت:

– با کمال میل هر چه لازم باشد توضیح خواهم داد. شاید برای برخی از خوانندگان شما این سئوال مطرح شود که آیا هزقیل نبی آنچه را که دیده بوده است، خیال و تصور بوده و یا اینکه به واقع از نزدیک حادثه را مشاهده کرده است؟ سئوال دیگر اینکه این حادثه در کجا اتفاق افتاده است و آیا نشانه‌ای وجود دارد یا نه؟ در پاسخ به این سئوال بگویم که انسانی مثل هزقیل نبی در زمانی زندگی می‌کرده است که از آهن و یا چراغ‌های سیگنالی اطلاعی نداشته و در آن زمان حتی به ذهن کسی نمی‌رسیده است که شاید روزی چراغی پدید خواهد آمد. از طرفی این حادثه در زمانی رخ داده که تمامی امکانات سالیان سال بعد از آن تاریخ نماد عینی و موجودیت خارجی یافته‌اند. پس اگر در ذهن کسی پیش‌زمینه‌ای از موجودی وجود نداشته باشد، چگونه می‌تواند در رابطه با آن خیالپردازی نیز بکند؟ لذا هزقیل نبی آنچه را که دیده با مشاهدات عینی بوده و به دور از خیال است. در پاسخ به سئوال دیگر باید بگویم که هزقیل نبی در قدس شریف زندگی می‌کرده است و مسلماً این اتفاق در آن منطقه رخ داده و رودخانه‌ای را که از آن نام می‌برد نیز در آنجا واقع است. اما نشانه‌ای داریم یا نه، باید گشت و به زمان متوسل شد که شاید در آینده‌ای نشانه‌ای از این تمدن در آنجا پیدا شود.

پروفسور بلوم‌ریچ را به این حقیقت متوجه کردم که ادعاهای او با تکیه بر مضامین تورات دنیای علم و حتی افراد عادی را تکان داده است. با تصور به اینکه شاید او در روی برخی دیگر از کتب دینی موجود در جهان بررسی‌هایی دارد، سئوال کردم که:

– آیا در دیگر مطالب کتاب‌های دینی نیز از این نوع رخدادها خبری ذکر شده است؟ آیا شما آنها را نیز با واقعیات علمی منطبق ساخته و بر رویش بررسی‌ها و تحقیقاتی دارید یا نه؟

– من یقین دارم که محاسبات و ادعاهای من همه را متحیر کرده است. باید هم اینگونه می‌بود. زیرا تا به امروز کسی باور نداشته و شاید قبول نمی‌کند که در فضا انسان‌هایی زندگی می‌کنند. وجود مدارک دینی و مستندات واقعی عاملی در قبولاندن حقایق می‌گردد و از این رو محققاً تأثیرات شوکه‌ای را در عالم و در میان عالمان پدید خواهد آورد. من با محاسباتی که انجام دادم، قبل از هر کسی ابتدا خودم به آنچه رسیده بودم دچار شوکه شدم. محاسبات کاملاً دقیق و منطبق با واقعیت بود و این برای من نکته‌ی امیدی شد تا در روی دیگر اساطیر و یا کتب دینی و حکایات پیامبران تحقیق کنم. البته تا زمانی که به نتیجه‌ای نرسیده‌ام، به خود اجازه نمی‌دهم تا درباره‌ی آن بحث کنم.

آری، در اینجا بود که تمام فرضیات و آنچه را که تصور کرده بود، به حقیقت نزدیک شدند! مهندس و دانشمند معروف و بی‌عیب و نقصی چون بلوم‌ریچ تمامی اظهارات و تصورات خیالی مرا به واقعیت بدل کرده بود و دیگر یقین دارم که آنچه را که در ادعاهایم بدان اشاره می‌کنم، واقعیت محض هستند و دیر یا زود حقایق روشن خواهند شد. همانگونه که فرضیات و ادعاهای من شخصی چون بلوم‌ریچ را تحریک به بررسی و تحقیق علمی کرده است، امیدوارم لااقل تکرار مطالب و عناد من در روی آنچه که بدان ایمان آورده‌ام بتواند دیگر اندیشمندان را متحد در کشف اسرار گذشتگان نماید تا هویت اصلی انسان و آنچه بدان ایمان آورده و باور دارد، کشف گردند.

آرزویم این است که دانشمندان خودخواه ما کمی از نردبان لجاجت پایین آمده و از پله‌ی خودخواهی خودشان را پایین بکشند و عینک مه گرفته‌ی خودشان را به کنار بگذارند و رسالت اصلی خویش را در کشف ناشناخته‌ها و روشن ساختن انسان‌ها به انجام برسانند. گرچه من دنیکن دانشمندی چون بلوم‌ریچ را تحریک به بررسی کردم، آنها نیز خود حقایق را دریابند که انسان و انسانیت تا دنیا باقی‌ست قدر و منزلت و خدمات آنها را ارج خواهد نهاد. من ادعا نمی‌کنم که آنچه مطرح کرده‌ام حقیقت محض است، زیرا به این اصل ایمان دارم که:

اشتباه تنها مختص انسان‌هاست!
Errare Humanum Est

به راستی هم اینگونه است، همانطور که سوفوکلس Sofokles (497 – 405 قبل از میلاد) آن را به آنتیگون Antigone بیان کرده است. در نهایت این موضع را مطرح می‌کنم که: آیا ترس از استیضاح درباره موضوعی مطرح شده در آینده عیب است یا اینکه دانستن و بیان نکردن آن؟

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *