دسته: مرگ – پایان زندگی؟

بعد از مرگ

خشم از درد و ترس منشأ می گیرد

ساعت ۹:۱۵ شب تازه به اتاق خواب رفته بودم، ساعتم را برای فردا صبح کوک کردم. وقتی حمله ی شدید آسم به سراغم آمد روی تخت نشسته بودم. عقب روی تخت افتادم و سعی کردم پدرو مادرم را صدا بزنم

تجربه پس از مرگ

هیچ بهشت و جهنمی وجود ندارد

در اتاق جراحی بودم که مشکلی پیش آمد و بیرون از بدنم پرت شدم. نوری درخشان را ملاقات کردم. آن نور عشقی بی قید و شرط به من داشت و گفت که باید برگردم، چون سه بچه دارم که باید بزرگشان کنم.

۵ یافته‌ عجیب در مورد مرگ

از درون هزاران قوس درخشان گذشتم

وقتی ۸ ساله بودم، پدر و مادرم تصمیم گرفتند چند تست خون روی من انجام بدهند تا ببینند آیا بیمار هستم یا نه. به کلینیکی در نزدیکی خانه مان رفتیم. بعد از آنکه از من خون گرفتند،

وقتی می میریم عوض نمی شویم

به یاد دارم که سعی می کردم نفس بکشم اما به نظر می رسید سخت ترین کار ممکن است. احساس سنگینی روی سینه ام می کردم. چشم هایم را بستم و ناگهان رها شدم. احساس بی وزنی و امنیت می کردم. دیگر نمی ترسیدم. دوباره بچه شده بودم. از بین رفتن کامل آن سنگینی من را متعجب کرده بود.

تجربه پس از مرگ

من به بهشت رفتم

من این داستان را از دو منظر می نویسم، یکی تجربه ی خودم و یکی هم تجربه ی آلیسیا. در شانزدهم جولای ۲۰۰۱ همراه آرمی، هم اتاقیم، بیرون از شهر فرستاده شدم. او به خاطر عمل سزارین به انسداد روده ای مبتلا شده بود.

جاودانگی

راز جاودانگی!

تولد و مرگ هر دو حالت انتقالی است که آگاهی را از یک واقعیت به دیگری منتقل می کند. مهم است که بدانیم آگاهی در جای بخصوصی وجود ندارد که با مرگ ازبین برود.

چرا ما خواب می بینیم؟

‍ چرا ما خواب می بینیم؟

اسراری که هنوز علم جوابی برایشان ندارد . چرا ما خواب می بینیم؟ آیا دلیلی وجود دارد که آنچه در خواب می بینیم بخشی از واقعیت دیگری نباشد؟

ایا ما یک توهم هستیم؟

اگرمادرجهان های موازی دیگری مرده باشیم و یااگرنسل بشردرجهان های دیگر منقرض شده باشدپس انسان ها یی که دراین دنیا زندگی میکنند یک توهم هستند