تجربه زندگی پس از مرگ به نقل از یک جوان دانشجو
یک دانشجوی برنامهنویسی کامپیوتر در کاستاریکا پس از انجام یک عمل جراحی فوت کرد. وی زندگی پس از مرگ را تجربه کرد و سپس در سردخانه به زندگی دوباره بازگشت.
یک دانشجوی برنامهنویسی کامپیوتر در کاستاریکا پس از انجام یک عمل جراحی فوت کرد. وی زندگی پس از مرگ را تجربه کرد و سپس در سردخانه به زندگی دوباره بازگشت.
درباره ی زمان ظهور منجی موعود که در تمامی ادیان وعده داده شده است، روایات بسیاری وجود دارد. از آنجایی که اکنون در حال گذار به عصر آکوآریوس یا دلو و یا یازدهمین برج از منطقه البروج هستیم،
بسیار آرام و هوشیار و بدون هیچ دردی، می دانستم که مرگ در پیش است؛ فقط چگونگی آن مطرح بود. له شدن بین صخره ها درد آور بود،
تجربه ی من بسیار استثنایی است، نمی دانم از کجا شروع کنم! صدها صفحه می شود، اما سعی میکنم بسیار بسیار خلاصه بگویم.
سال ۱۹۶۹ در ویتنام مشغول انجام وظیفه ی میهن دوستانه ام بودم و به دیگران هم انجان کارها را آموزش می دادم. من از تعلیم دهندگان کلاه سبز ( کماندوهای ارتش آمریکا ) در جنگ تن به تن چریکی بودم.
اولین برخورد من با فرشته ها، در نیمه ی تابستان ۱۹۶۱، وقتی ۱۳ و نیم ساله بودم طی تجربه ی نزدیک مرگم در یک استخر عمومی در اسرائیل اتفاق افتاد. در حدود یک سال و نیم بعد،
زمانیکه این تجربه را از سر گذراندم، مطلقاً چیزی در مورد تجربه ی نزدیک مرگ نمی دانستم. چند سال پیش بود که در مورد این چیزها آموختم و هر چیز مرتبط با آنها را خواندم. به شدت بیمار بودم یک هفته تب ۱۰۶ داشتم.
ساعت ۹:۱۵ شب تازه به اتاق خواب رفته بودم، ساعتم را برای فردا صبح کوک کردم. وقتی حمله ی شدید آسم به سراغم آمد روی تخت نشسته بودم. عقب روی تخت افتادم و سعی کردم پدرو مادرم را صدا بزنم
در اتاق جراحی بودم که مشکلی پیش آمد و بیرون از بدنم پرت شدم. نوری درخشان را ملاقات کردم. آن نور عشقی بی قید و شرط به من داشت و گفت که باید برگردم، چون سه بچه دارم که باید بزرگشان کنم.
وقتی ۸ ساله بودم، پدر و مادرم تصمیم گرفتند چند تست خون روی من انجام بدهند تا ببینند آیا بیمار هستم یا نه. به کلینیکی در نزدیکی خانه مان رفتیم. بعد از آنکه از من خون گرفتند،