جهان مارها- بخش چهارم
جان دی در امور مرموز و اسرارآمیز تخصص داشت و جادوی سیاه میدانست. او برای الیزابت تودور, دختر هنری هشتم کار میکرد. الیزابت تودور به ملکه باکره معروف بود, اما نه از این جهت که نمیتوانست با مردان بیامیزد. آیا آنچه پیشتر درباره ملکه باکره گفتم را به خاطر دارید؟ جان دی نیز عضو رز-کراس بود, انجمنی سرّی که زیرشاخه فراماسونری است و در سراسر جهان فعال است. به همین دلیل است که چنان که جردن مکسول نیز گفته, در ساختانهای دولتی باغ رز وجود دارد, در طراحی پایتختهای جهان باغ رز وجود دارد. انجمن بوهمی و انجمنهای مشابه از سمبل رز استفاده میکنند, رز تودور.
جان دی در همان دورانی زندگی میکرد که دریافتند حصاری به دور زمین کشیده شده. در آن زمان به تلسکوپ دسترسی داشتند و احتمالاً سفینه های فضایی بدویی نیز ساخته بودند و تلاششان برای ترک زمین نافرجام مانده بود. حدود قرنهای سیزده, چهارده وپانزده بود که این تکنوکرات ها پس از حدود یازده هزار سال تلاش برای دسترسی به سخت افزار مناسب برای ترک زمین, دریافتند که حصاری در اطراف زمین مانع از ترک آن میشود. این یکی از دلایل اهمیت فوق العاده زیاد آن دوران است, و نه چیزهایی که در کتابهای تاریخ مدارس شما به عنوان دلایل اهمیت آن دوران مطرح کرده اند. اکنون دریافته بودند که واقعاً در زمین محبوس شده اند. در کتاب مکاشفات آمده «خدا هیولا را به مدت هزاران سال به حفره ای در زمین زنجیر خواهد کرد.» شیطان زنجیر شده در حفره ای در زمین بود.
وقتی دریافتند نمیتواننند زمین را ترک کنند, جان دی گفت ما باید روش خود را عوض کنیم. پیشبرد و ساخت نرم افزارهای لازم را متوقف نخواهیم کرد اما باید روشی کاملاً متفاوت پیش بگیریم. جان دی با روسایش, ملکه انگلستان و دربارش, این ایلومیناتی های اولیه تماس گرفت و به آنها گفت آنچه لازم داریم دستیابی به لایه ای بالاتر از هوشمندی است. نه فرازمینی ها, بلکه موجوداتی که مقید به ابعاد خاص نیستند و بین ابعاد گسترده اند. این موجودات ممکن است بتوانند به ما کمک کنند. تماس جان دی با این موجودات اولین نمونه گشایش درگاهی به سایر ابعاد نبود و آخرین آنها نیز. او با تعدادی از این موجودات تماس گرفت, موجوداتی که سی.اس. لوئیز آنها را ماکروب نامیده. دسته ای از موجودات وجود دارند که در سطحی پایین تر از سطح ادراک و دریافت ما قرار دارند. این دسته را میکروب مینامیم. اگر چند صد سال پیش درباره میکروبها, حیات میکروبی یا باکتری ها برای مردم میگفتید به شما میخندیدند و احتمالاً شما را مانند مجانین به زنجیر میکشیدند. با اختراع و فراگیر شدن میکروسکوپ, همه دریافتند که حیات میکروبی وجود دارد, جهانی عظیم از انواع گونه ها که زیر سطح دریافت ما قرار دارد. سی.اس. لوئیز نوشته سطحی بالاتر از ما وجود دارد, بالاتر از درک و دریافت ما. سخت افزاری برای مشاهده این لایه وجود ندارد, ابزار مشاهده آنها شهود انسان است, یا شاید باید بگوییم تخیلات انسان.
جان دی که دانش سرّی داشت و جادوگر بود در قرن چهاردهم و پانزدهم میلادی در انگلستان درگاهی برای ارتباط با این موجودات با سطح بالاتر هوشمندی گشود. این ماکروبها تمایلی ندارند مورد مزاحمت آفت های سطح پایین تری مثل جان دی قرار بگیرند (صدای خنده حضار). ماکروبها خوب یا بد نیستند. خوب یا بد شمردن آنها اشتباه است. اما به هر حال برای اینکه داستان را مختصراً بگویم, ماکروبها به جان دی گفتند مشکلت چیست؟ و وقتی جواب او را شنیدند گفتند برای ما کار سختی نیست. میتوانیم مشکل شما را حل کنیم.
جان دی متوجه شد برای دریافت اطلاعاتی که ماکروبها ارائه میدادند با ضمیر شخص خودش, هزاران سال با زمان مادی و فیزیکی ما وقت لازم بود. سبک کار جان دی با نام جادوی اینوکایی معروف است. تصاویر رنگارنگ و قشنگ و گاهی کودکانه ای که درباره جادوگران وجود دارد را دیده اید؟ هیچ دقت کرده چه تعداد سمبل ستاره و سیاره در این تصاویر وجود دارد؟ وقتی جان دی با سبک اینوکایی خود شروع به دریافت اطلاعات کرد, متوجه شد که این حجم اطلاعات برای دریافت توسط او و ادوارد کلی و چند نفر دیگری که با او کار میکردند بیش از حد بزرگ است. به همین دلیل شرکای زیادی در اروپا برای خود دست و پا کرد. تمام خانواده های ایلومیناتی و خاندانهای اشرافی سیاه همزمان به کار دریافت مشغول شدند. اما قاعدتاً باید ردی از این همه علاقه و درگیری با دانش سرّی از طرف این خانواده ها در تاریخ پیدا شود. به همین دلیل است که در این دوران باز-زایی عظیمی در دانشهای رمزی میبینیم. این دانشها ناگهان تبدیل به چیزی شبیه به مد بزرگ آن روزگار شدند. تمام دانشمندان دست اندرکار شبانه روز به دانش وسیعی میپرداختند که از طریق ضمیر افراد دریافت کننده پذیرفته میشد.
مدتی بعد دریافتند که نه تنها این اطلاعات بسیار وسیع و عظیم است, بلکه درک آن نیز برایشان مشکل تا غیر ممکن است. دانش محتوایی بسیار پیشرفته بود, بسیار فراتر از چیزی که این افراد بتوانند تفسیر کنند. سپس مدتی بعد دریافتند که کار کردن مجزای این افراد روش درستی نیست و باید این افراد را در محل مخصوص دانشمندان گرد هم آورند. به این محلها دانشگاه میگوییم. واژه انگلیسی برای دانشگاه, یونیورسیتی, از دو بخش تشکیل شده: یونیورس به معنای جهان و سیتی به معنای شهر: شهرهای جهان. واژه دیگر کالج است که از ریشه کولاژ یا کنار هم چینی می آید. تحقیق منفرد کافی نبود. این دانشگاه ها را برای من و شما و مادربزرگ ما درست نکردند که بتوانیم در آنها درس بخوانیم و فارغ التحصیل شویم. آنها به ما اهمیتی نمیدهند, هرگز اهمیتی نداده اند. امروز میتوانیم به دانشگاه برویم, شکر خدا این امتیاز را به ما هم داده اند. اما پدران من و شما شاید حتی تا پنجاه سال پیش هم امتیاز تحصیل کردن را نداشتند. زمان بسیار کوتاهی پیش از این, پدران ما در زمینهای کشاورزی عرق میریختند و حیران بودند که هدف از زندگی چیست و چرا زندگی چنین سختی دارند. اگر شما برای انسانیت دلسوزی و ترحمی حس نمیکنید, دستکم باید برای خاندانی که در آن متولد شده اید دل بسوزانید. پدران شما تمام عمرشان را به کار برده وار گذراندند تا به پاسخ سوالهایشان برسند, تا به جایی برسند. اگر نمیخواهید برای انسانیت بجنگید, دستکم به خاطر بردگی پدارن و پدربزرگانتان باید وارد این جنگ شوید.
برای گرد هم آوردن این دانشها و این دانشمندان اقدام به تاسیس دانشگاه ها کردند. اگر این ادعا را قبول نمیکنید به معماری دانشگاه های آن دوران نگاه کنید, به سمبلهایی که داخل این مکانها استفاده شد. به طبقه بندی و سلسله مراتب ها و لباسهای و کلاه های اساتید و دانشجویان توجه کنید.
بخشی از اطلاعاتی که از ماکروبها دریافت شد این بود که برای دستیابی به حدی از دانش که به دنبال آن هستید, لازم است از تمام معادن و منابع زمین استفاده کنید. آیا طلوع امپراتوری انگلستان در قرون چهارده و پانزده شروع نشد؟ در همین زمان این کشور کوچک شروع به لشگر کشی به سایر نقاط جهان نکرد؟ و آیا در همین زمان شاهد ایجاد و گسترش دانشگاه ها نبودیم؟ از همان زمان مبادلات بورس وسعت و شدت نگرفت؟ آیا در همین زمان نبود که ریشه های انقلاب صنعتی رشد کردن گرفت, و انقلاب کشاورزی نیز؟ به تعداد عظیم چیزهایی که امروز وجودشان برایمان بدیهی است اما از همان زمان ایجاد شدند فکر کنید. آیا در همین زمان علم جدید فرانسیس بیکن, و نیوتن, و کوپرنیک و کپلر عرضه نشد؟ همه اینها به نظر ما وقایعی نامرتبط می آیند, چرا که دانشگاه هایی که افراد راس هرم برپا کرده اند به ما چنین آموخته اند, امه همه به هم مربوطند. اگر سفری به انگلستان داشتید بپرسید زیباترین ساختمانهای قدیمی چه زمانی ساخته شدند. نود درصد خانه های عظیم و پرشکوه انگلستان در قرن شانزدهم ساخته شدند. چیزی در این دوران در انگلستان رخ داد که ما امروز و در دوران مدرن به ارث برده ایم. پیش از آن زمان شاهان در قصرهایشان از سرما به خود میلرزیدند, چرا که حتی برای پوشاندن پنجره های قصر شیشه ای در دسترس نبود.
امپراتوری بریتانیا قدرت گرفت و شروع به اعزام دزدان دریایی کرد. نمیاندگانشان از کمپانی هادسن بی و کمپانی هند شرقی را به چهار گوشه جهان فرستاندند تا جهان را به بردگی بکشند, منابع کانی و طلای کشورهای دیگر را بدزدند, و همه را با یک هدف مشخص که به دست معدود افراد عضو سلسله تودورطراحی شده بود برسانند. سرنوشت آمریکا از طریق کمپانی هادسن بی و راسل تراست (نام تجاری انجمن جمجمه و استخوان که دفتر مرکزی آن در کانتیکات قرار دارد و در سال ۱۸۵۶ ثبت تجاری شد-مترجم) به شدت با این ماجرا گره خورده است. آمریکا نیز به تسخیر دزدان دریایی درآمد. واژه انگلیسی برای دزد دریایی, پایرت*, از واژه لاتین به معنای آتش مشتق شده است, و اشاره دارد به روشن شدگان, آتش, ایلومیناتی. کافی است تنها زندگینامه دزدان دریایی مشهور را بخوانید تا حیرت زده شوید. بعضی از سردستگان دزدان دریایی دارای قدرتهای جادویی بودند و بسیار بیرحم.
ماکروب ها هیچ کاری را به رایگان انجام نمیدهند. اول از همه به جان دی و همراهانش گفتند که برای رسیدن به آنچه در پی ش هستید نیاز به انجام دو کار کلیدی دارید. اولین کار این است که دریابید چگونه انرژی را به ماده تبدیل کنید. من داستان را خلاصه میکنم. در عمل صدها سال طول کشید تا مطالب دریافتی را درک کنند. ماکروبها به آنها گفتند شما آنقدر احمق هستید که نمیتوانید بفهمید چگونه این کار را انجام دهید. به همین دلیل مجبوریم اول عکس این تبدیل را به شما بیاموزیم: چگونه از ماده انرژی به دست آورید. کار کلیدی لازم این نیست, اما این قدمی ضروری است برای رسیدن به کار کلیدی است, و انجام این مرحله ۵۰۰ سال برای شما طول خواهد کشید. به یاد دارید که اپنهایمر با شکستن اتم امکان ساخت بمب اتمی را فراهم آورد؟ برای این پیشرفت به خودشان تبریک گفتند. فاز اول تکمیل شده بود. حالا شاگردان ماکروبها یاد گرفته بودند چطور از ماده انرژی به دست آورند. مردم میگفتند ممکن است با این آزمایشها کل زمین را از بین ببرند, اما آنها اهمیتی نمیدادند. آنچه برایشان مهم بود این بود که به استادانشان ثابت کنند چه آموخته اند.
اکنون که فاز اول و مقدماتی انجام شده, به آهستگی در حال پیشرفت در انجام مرحله اصلی هستند: چگونه از انرژی ماده تولید کنند.ام.آی.تی, اس.آر.آی, نک, و سان* جبهه واضح و مقابل دیدگان در این راستا هستند.
ماکروبها به آنها گفتند دومین کلید با عنصری به نام سیلیکون مرتبط است. تصور کنید جان دی در قرن چهاردم این مطالب را شنیده باشد (صدای خنده حضار). مرحله پایانی, انقلاب سیلیکونی است که اکنون شاهد وقوع آن هستیم. به همین دلیل است که سمبل های باستانی را در نشانهای کمپانیهای مرتبط میبینیم.
ماکروبها هیچ کاری را به رایگان انجام نمیدهند. جان دی از آنها پرسید در عوض دانشتان چه میخواهید؟ و آنها پاسخ دادند ما خون میخواهیم. برای هر موجود خون آشامی خون منبع انرژی است. اگر در زمینه علوم خفیه مطالعه کنید در می یابید که خون نوعی انرژی است. در کتاب مقدس کلمه خون دومین واژه پرکاربرد پس از کلمه خدا است. جان دی جواب داد جای هیچ نگرانیی نیست. چقدر خون میخواهید و چه زمانی؟ ماکروبها گفتند ما قربانی میخواهیم. خانمها و آقایان, آیا از قرن شانزدهم به این سو جنگها, و منظورم جنگهای کوچک احمقانه شاهان محلی با چند صد شوالیه نیست, بلکه منظورم جنگهای واقعی است, آیا از قرن شانزدهم جنگهای بزرگ شروع نشده اند؟ به قاره افریقا نگاه کنید و ببینید تنها با یک قاره چه کرده اند. اشاره به راه دور لازم نیست, نگاه کنید با آمریکا چه کرده اند.
هرگز از خودتان پرسیده اید چرا همه سربازان این نشانها و سمبلهای مربوط به امور خفیه و سرّی را بر پوشش خود دارند؟ حتی اگر به رفتار جادوگرهای سطح پایین که پیدا کردنشان کاری آسان است نگاه کنید, جادوگرانی که گربه قربانی میکنند, میبینید که لازم است دایره ای بکشند و در زمان درست و مشخص و زیر سایه موقعیت خاص خوشه های ستارگان اقدام به قربانی کنند. حالا یک قربانی در سطح وسیع را تجسم کنید که به منظور فرستادن انرژی برای این موجودات انجام میشود. اگر آیینهای خاصی انجام نشود قتل عامها قربانی کردن آیینی محسوب نمیشوند. موقعیت مکانی قربانی اهمیت بسیاری دارد, و زمان قربانی نیز بسیار مهم است.
شهرهای ما مراکز قربانی هستند. آیا میدانید که ۲۳ منطقه البروج در طراحی شهر واشنگتن دی.سی لحاظ شده اند؟ این تعداد از هر نقطه مشابه دیگری در این سیاره بیشتر است. در کتاب معماری سرّی پایتخت کشور ما این اطلاعات آمده. نویسنده نمیداند اصل ماجرا چیست اما اطلاعات جالبی به دست میدهد. به دلیل کمبود وقت فرصت نمیکنم همه مطالب زیبای کتاب را برایتان نقل کنم اما در کتابم از مطالب این کتاب نقل کرده ام.
این شهرها با منظوری خاص طراحی شده اند. بناهای یادبود و ابلیسک های این شهرها همه برای تقویت انرژی شبکه زمین و نقاط مخصوص قربانی در جای خود قرار داده شده اند. لیدی دایانا اسپنسر در پاریس در فاصله ای کوتاه از برج ایفل, در تقاطع سه خیابان و در مجاورت سیزدهمین ستون مسیر مسقفی که از آن عبور میکرد کشته شد, در روز ۳۱ اوت (۱۹۹۷-مترجم), نزدیک به صد سال پس از روزی که جک قاتل (زنجیره ای معروف لندن-مترجم) اولین قربانی خود رابه قتل رساند (۳۱ اوت ۱۸۸۸-مترجم). اولین قربانی جک قاتل یک باکره بود. لیدی دایانا در قاموس علوم خفیه نماینده دوشیزه باکره است. فاحشگانی که جک قاتل کشت در قاموس علوم خفیه باکره دانسته میشوند, قربانیانی که دانسته و خودخواسته به استقبال قربانی شدن آیینی میروند. ۳۱ اوت روزی است که مجموعه ستارگان نشان زودیاک خوشه (که علامت آن باکره است-مترجم) وارد دنیای درون زمین میشوند. این افراد ستاره شناسی خورشیدی را مورد استفاده قرار نمیدهند, آنها ستاره شناسی متفاوتی را مورد استفاده قرار میدهند که به آن خواهم پرداخت. هندسه شهرهای مخصوص قربانی هندسه ای خاص است. برای مثال ترور جان اف. کندی قتلی آیینی در محلی خاص بود. طراحی شهرهای آمریکا شباهت به تراشه های سیلیکونی دارد.
فرزندان مار عمرهایی طولانی داشتند, اما وقتی می مردند رفقای به جا مانده شان, برای بزرگداشت این نیمه بیگانگان فرازمینی که به جهان روشنی بخشیده بودند, تمدن برپا کرده بودند, شفابخشی کرده بودند, به نژاد آدم آزادی داده بودند, و در عمل خدایان ما بودند, با استفاده از آوا در مکانهایی با هندسه مقدس مقبره هایی توخالی مانند آنچه امروز به نام مقبره سربازان گمنام میشناسیم بنا میکردند. اگر هنگام بازدید از چنین مکانهایی احساسی خاص پیدا میکنید, به چیزی وصل شده اید.
*pirate