حس مرده بودن از درون: گمشده در تاریکی وجود
احساس مرده بودن از درون، تجربه ای عمیق و دردناک است که با انزوا، پوچی، و فقدان انگیزه و احساسات مشخص می شود. گویی روح فرد در تاریکی مطلق فرو رفته و هیچ امیدی به رهایی نیست.
احساس مرده بودن از درون، تجربه ای عمیق و دردناک است که با انزوا، پوچی، و فقدان انگیزه و احساسات مشخص می شود. گویی روح فرد در تاریکی مطلق فرو رفته و هیچ امیدی به رهایی نیست.
ممکن است در زندگی با افرادی برخورد کنید که به ظاهر دوست شما هستند، ولی برخی ویژگیهای آنها نشانهی چیز دیگری است.
این علم “روان فیزیک” است زیر شاخهای از روانشناسی که “پیرسون” آن را به عنوان “توسعه آزمایش خون” یا “میکروسکوپ برای ذهن” توصیف میکند، اما وقتی زیر میکروسکوپ را نگاه میکنیم آن چه میبینیم
طبق قانون ۳۳۳ که بعضی از افراد آن را قانون ۳ هم مینامند، وقتی مضطرب میشوید باید توجه خود را به ۳ چیزی که میتوانید لمس کنید، ببینید و بشنوید معطوف کنید. با این کار به محیط فیزیکی اطراف و لحظه حال برمیگردید
افراد با شخصیت قوی اغلب دیگران را دچار سوء تفاهم میکنند. آنها خشن یا حتی ترسناک ظاهر میشوند. اما در پشت آن نمای بیرونی سخت، معمولاً یک اشتیاق عمیق و یک دید روشن دارند.
صحبت کردن با اعتماد به نفس میتواند سرنوشتساز باشد. این کار فقط در مورد آنچه بر زبان خود میآورید نیست، بلکه نحوه بیان هم اهمیت ویژهای دارد.
دلایل متعددی برای زودجوش بودن وجود دارد که می توان آنها را به دو دسته کلی عوامل درونی و عوامل بیرونی تقسیم کرد:
دیسومنیا یک اختلال خلقی است که با علائمی مانند غم و اندوه، ناامیدی، و از دست دادن علاقه به فعالیتهایی که قبلاً لذتبخش بودند، مشخص میشود. این اختلال شبیه به افسردگی اساسی است، اما تفاوتهایی بین این دو وجود دارد.
عشق، احساسی عمیق و لطیف است که میتواند زندگی را زیبا و دلانگیز کند. اما گاه این شور و اشتیاق، چهرهای تاریک و مخرب به خود میگیرد و تبدیل به “عشق وسواسی” میشود.
خواب یکی از ضروریترین نیازهای انسان است که نقش مهمی در سلامت جسمی و روانی ما ایفا میکند. خواب به بدن ما کمک میکند تا استراحت کند، انرژی خود را بازیابی کند و فرآیندهای رشد و ترمیم را انجام دهد.